صفحه ۱۰۱

هستند." آنگاه بار دوم از من پرسید، باز به همین گونه پاسخ گفتم، پس خداوند متعال فرمود: ترا در مورد امتت محزون نخواهم کرد."ان ربی - تبارک و تعالی - استشارنی فی امتی ماذا افعل بهم ؟ فقلت: ما شئت ای رب، هم خلقک و عبادک، فاستشارنی الثانیة، فقلت: له کذلک، فقال: لا احزنک فی امتک . (مسند احمد ‏393/5)

5- در داستان حدیبیه

در سنن بیهقی به سند خویش از مسور بن محزمه و مروان بن حکم نقل شده که گفتند:

"در زمان حدیبیه پیامبرخدا(ص) با صدها نفر از اصحاب خویش به سوی مکه حرکت فرمودند، آنگاه که به ذوالحلیفه رسیدند آن حضرت چهارپایان قربانی را مشخص نمود و برای عمره احرام بست و فردی از قبیله خزاعه را فرستاد تا وضعیت قریش را به وی گزارش کند، و خود حرکت کرد تا به وادی اشطاط نزدیک به عسفان رسید، در این مکان فرد خزاعی بازگشت و گفت: من کعب بن لؤی و عامر بن لؤی را مشاهده کردم که گروههائی از افراد قبایل [یابردگان زنگی ] راگرد آورده اند تا با تو بجنگند و از رسیدن تو به بیت الله الحرام ممانعت کنند.

حضرت رو به اصحاب کرد و فرمود: "شما چه صلاح می‎دانید، آیا نظر می‎دهید که ما به سوی قبایل و خانواده های کسانی که به کمک اینان برخاسته اند حرکت کنیم و با آنان برخورد کنیم که اگر سر جای خود بنشینند شکست خورده و غمگین به جای خود نشسته اند و اگر بگریزند و از دست ما نجات یابند گردنهائی هستند که خداوند آنها را قطع کرده است ؟ یا اینکه صلاح می‎دانید به سوی خانه خدا حرکت کنیم و با کسانی که از رفتن ما جلوگیری می‎کنند کارزار کنیم ؟"

ابوبکر گفت: خدا و رسول وی بهتر می‎دانند، ما برای انجام عمره آمده ایم، نیامده ایم با کسی بجنگیم، ولکن با کسی که از رفتن ما به کعبه ممانعت کند می‎جنگیم، پیامبر(ص) فرمود: پس به همان راه خود (یعنی زیارت بیت الله) ادامه دهید."

زهری گوید: ابوهریره می‎گفت: من هیچ کس را ندیدم که بیشتر از پیامبر(ص) با اصحاب خویش مشورت کند."سنن بیهقی ‏218/9، کتاب الجزیه، باب المهادنه علی النظر للمسلمین.

ناوبری کتاب