از سوی دیگر روایتهایی در باب 13 کتاب الجهاد وسائل الشیعه و باب 12 مستدرک الوسائل درج شده که موهم این معناست که پیش از قیام قائم (عج) اگر چه هزاران سال هم طول بکشد در مقابل فساد و ظلم و تهاجم دشمنان قیام جایز نیست و باید سکوت و سکون اختیار کرد. که خلاصه پاسخ آنها و بیان مراد واقعی از این گونه روایات، پس از چشم پوشی از ضعف سندشان از این قرار است:
1 - این روایات در مقام بیان اخبار غیبی نظیر بیان مدت خلافت بنی امیه و بنی عباس و دیگر فتنه ها و مصیبتهایی که در آن زمان اتفاق افتاده میباشد، نه درصدد امر به سکوت و عدم قیام، وگرنه امیرالمؤمنین (ع) اولین کسی بود که بر خلاف آنها عمل نمود و نیز سیدالشهداء امام حسین (ع).
2 - نهی از خروج همراه با کسی که مردم را به ناروا و به باطل به اطاعت خویش فرا میخواند در مقابل کسی که مردم را به اقامه حق و بازگرداندن حکومت به اهلش دعوت میکند.
3 - بیان علامتهای حتمی قائم به حق برای رفع شبهه از ذهن شنونده.
4 - نهی از شتابزدگی و عجله در مبارزه، که قهرا هنگامی که زمینه و مقدماتش فراهم نبوده و زمانش فرا نرسیده باشد بسیار مضر و شکننده است.
5 - احتمالا بیان این نکته که تنها قیام و انقلابی که صددرصد به اهدافش میرسد قیام قائم به حق (ع) در آخرالزمان است و سایر انقلابها به این سطح از پیروزی دست نخواهند یافت، اگر چه پیروزیهای نسبی به دست آورده و نتایجی همچون اتمام حجت یا فواید دیگری بر آن مترتب باشد، و به همین جهت ما قائل به وجوب آن شدیم و شما به خوبی میدانید که قیام و انقلابی که صددرصد به پیروزی رسیده باشد و در سطح همه مردم جهان فراگیر باشد تاکنون حتی به دست پیامبراکرم (ص) نیز تحقق نیافته است.
6 - بیان یک قضیه شخصی و جزئی که به حادثه یا شخص خاصی مربوط میشده نه به آن صورت که بتوان از آن القای خصوصیت نموده و به عنوان یک حکم کلی به آن استناد نمود.
و وجوه دیگری نظیر موارد فوق که در تبیین روایات میتوان بیان کرد.
در هر صورت این گونه روایتها قدرت مقابله با ادله جهاد و امر به معروف و نهی از منکر با تمام گستردگی آن را ندارد؛ و نمی توان در برابر ضرورت اقامه دولت عدل، و وجوب اجرای قوانین اسلام، و محدود نبودن شریعت اسلام به زمان خاص به آنها تمسک کرد.
سخن در این فصل به درازا کشید. همین جا کلام را به پایان برده و از فضلای