صفحه ۳۹۰

عبدالله بن الحسن اذ دخل علیه رجل من اصحابنا فقال له: جعلت فداک ان محمد بن عبدالله قد خرج فما تقول فی الخروج معه ؟ فقال: اسکنوا ما سکنت السماء والارض. فقال عبدالله بن بکیر: فان کان الامر هکذا اولم یکن خروج ما سکنت السماء والارض فما من قائم و ما من خروج، فقال ابوالحسن (ع): "صدق ابوعبدالله (ع) و لیس الامر علی ما تأوله ابن بکیر انما عنی ابوعبدالله (ع) اسکنوا ما سکنت السماء من النداء والارض من الخسف بالجیش."وسائل الشیعه ‏40/11، باب 13 از ابواب جهاد عدو، حدیث 14.

حسین بن خالد روایت می‎کند که به امام رضا(ع) عرض کردم عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت می‎کند و من دوست دارم آن را بر شما عرضه دارم. حضرت فرمود: آن حدیث چیست ؟ گفتم: ابن بکیر می‎گوید که عبید بن زراره گفت: در زمانی که محمد بن عبدالله بن حسن قیام کرده بود من خدمت امام صادق (ع) بودم، یکی از اصحاب وارد شد و گفت:

فدایت شوم، محمد بن عبدالله خروج کرده است نظرتان در خروج همراه با او چیست ؟

حضرت فرمود: تا هنگامی که آسمان و زمین آرام هستند آرام باشید.

عبدالله بن بکیر می‎گفت: پس اگر جریان چنین است و مادامی که آسمان و زمین ساکن است شورش و قیامی نباید صورت گیرد، هرگز قیام و رهبری که قیام نماید نخواهد بود. امام رضا(ع) فرمود: "بلی ابوعبدالله (ع) راست گفته است، اما مسأله آن طور نیست که ابن بکیر تأویل نموده، بلکه ابوعبدالله (ع) خواسته است بفرماید: تا مادامی که آسمان از صدا [ صیحه آسمانی ] و زمین از فرو بردن لشکر [ لشکر سفیانی ] ساکت است، شما هم ساکت باشید. [ نه برای همیشه ]".

توضیح روایت

در توضیح این روایت همان گونه که قبلا گفته شد باید گفت: ظاهر روایات و تاریخ این است که محمد بن عبدالله به عنوان مهدویت خروج کرده بود و مردم را دعوت به نفس می‎کرده است و امام (ع) می‎خواهد بفرماید: برای قیام مهدی قائم آل محمد این دو علامت هست، پس کسی که قبل از این دو علامت ادعای قیام نماید از وی نپذیرید.

علاوه بر آن، شخص سؤال کننده و شرایط سؤال و جلسه ای که در آن سؤال شده مشخص نیست. احتمال می‎رود در جلسه جاسوسی حضور داشته است که امام صادق (ع) به نحو اجمال جواب می‎دهند به گونه ای که ایهام این معنی را داشته باشد که خروج و قیام به طور کلی جایز نیست، چنانکه بکیر نیز همین معنی را برداشت نمود.

ناوبری کتاب