عبدالله بن الحسن اذ دخل علیه رجل من اصحابنا فقال له: جعلت فداک ان محمد بن عبدالله قد خرج فما تقول فی الخروج معه ؟ فقال: اسکنوا ما سکنت السماء والارض. فقال عبدالله بن بکیر: فان کان الامر هکذا اولم یکن خروج ما سکنت السماء والارض فما من قائم و ما من خروج، فقال ابوالحسن (ع): "صدق ابوعبدالله (ع) و لیس الامر علی ما تأوله ابن بکیر انما عنی ابوعبدالله (ع) اسکنوا ما سکنت السماء من النداء والارض من الخسف بالجیش."وسائل الشیعه 40/11، باب 13 از ابواب جهاد عدو، حدیث 14.
حسین بن خالد روایت میکند که به امام رضا(ع) عرض کردم عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت میکند و من دوست دارم آن را بر شما عرضه دارم. حضرت فرمود: آن حدیث چیست ؟ گفتم: ابن بکیر میگوید که عبید بن زراره گفت: در زمانی که محمد بن عبدالله بن حسن قیام کرده بود من خدمت امام صادق (ع) بودم، یکی از اصحاب وارد شد و گفت:
فدایت شوم، محمد بن عبدالله خروج کرده است نظرتان در خروج همراه با او چیست ؟
حضرت فرمود: تا هنگامی که آسمان و زمین آرام هستند آرام باشید.
عبدالله بن بکیر میگفت: پس اگر جریان چنین است و مادامی که آسمان و زمین ساکن است شورش و قیامی نباید صورت گیرد، هرگز قیام و رهبری که قیام نماید نخواهد بود. امام رضا(ع) فرمود: "بلی ابوعبدالله (ع) راست گفته است، اما مسأله آن طور نیست که ابن بکیر تأویل نموده، بلکه ابوعبدالله (ع) خواسته است بفرماید: تا مادامی که آسمان از صدا [ صیحه آسمانی ] و زمین از فرو بردن لشکر [ لشکر سفیانی ] ساکت است، شما هم ساکت باشید. [ نه برای همیشه ]".
توضیح روایت
در توضیح این روایت همان گونه که قبلا گفته شد باید گفت: ظاهر روایات و تاریخ این است که محمد بن عبدالله به عنوان مهدویت خروج کرده بود و مردم را دعوت به نفس میکرده است و امام (ع) میخواهد بفرماید: برای قیام مهدی قائم آل محمد این دو علامت هست، پس کسی که قبل از این دو علامت ادعای قیام نماید از وی نپذیرید.
علاوه بر آن، شخص سؤال کننده و شرایط سؤال و جلسه ای که در آن سؤال شده مشخص نیست. احتمال میرود در جلسه جاسوسی حضور داشته است که امام صادق (ع) به نحو اجمال جواب میدهند به گونه ای که ایهام این معنی را داشته باشد که خروج و قیام به طور کلی جایز نیست، چنانکه بکیر نیز همین معنی را برداشت نمود.