صفحه ۳۸۲

و من در شگفتم که چگونه علمای اعلام به امور جزئی مانند حفظ اموال صغیر و غایب اهتمام ورزیده و آن را از امور حسبیه که شارع مقدس به رها ماندن آن رضایت نداده به حساب می‎آورند، اما نسبت به کیان اسلام و مقدرات مسلمانان و حفظ شؤون و نظام و توان و شوکت آنان بی تفاوتند و تصدی این گونه مسؤولیتها را مخالف احتیاط تلقی می‎کنند؟ و در نتیجه این گونه امور و انجام آنها را به عهده کسی که به اسلام آشنا نبوده و ملتزم به دستورات آن نیست و تقوای لازم را برای این کار ندارد واگذار می‎کنند.

بلی، ظاهرا در ابتدای امر کوتاهی و تقصیری نیز متوجه آنان نیست؛ زیرا محبوس بودن آنان برای مدت طولانی در گوشه مدارس و سردابها و دور بودن از محیط سیاست در قرنهای متمادی موجب یأس آنان از بازگشتن حکومت به آنان شده و سبب این شده که نسبت به مقدمات و لوازم آن نیز بی توجه باشند و به مرور زمان از این مسؤولیت مهم غفلت نموده و دسیسه های استعمار نیز آنان را هرچه بیشتر به غفلت کشانده است.

اما عجیب تر اینکه حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با اینکه برای حفظ انقلاب و به عهده گرفتن برخی از مسؤولیتهای آن به همکاری و کمک آنان بسیار نیاز بود، بدین مسؤولیت مهم توجه ننموده و بلکه به جای یاری و کمک و تلاش در جهت فراگیری علومی که حفظ انقلاب و اداره کشور به آن نیازمند است به تهاجم و کارشکنی و حمله به انقلاب پرداختند.

بار خدایا به آبروی محمد و آل محمد ما را برای نصرت اسلام و تقویت مسلمانان موفق و مؤید بدار.چگونه می‎توان تصور نمود که خداوند شریعت و دینی را برای همه مردم در همه زمانها و عصرها فرستاده باشد اما برای حفظ و حراست و دفاع از آن تکلیفی برای مسلمین مشخص نکرده باشد، و در نتیجه بعد از آن همه زحمتها که برای تبلیغ و گسترش اسلام کشیده شده دو دستی تقدیم افراد فاسق و ظالم گردد. علمای اعلام در مباحث اصول این قدر روی مقدمه واجب تکیه نموده و به نصب سلم (نردبان) برای رفتن روی پشت بام مثال می‎زنند، اما نسبت به فراگیری علم اداره کشور و حکومت اسلامی توجه و عنایتی نمی کنند، تا جایی که علمای عراق (در سال 1920) برای دفاع از کشور اسلامی عراق و کوتاه کردن دست انگلیس ها قیام کردند و آنها را از کشور بیرون راندند اما پس از پیروزی به نجف برگشته و مشغول فقه و اصول شدند و کشور را به دست سیاستمداران غیرآشنا به مسائل اسلامی و غیرمسؤول نسبت به امور مسلمین سپردند و در نتیجه تمام زحمات به هدر رفت و کار به جایی کشید که الان مثل صدامی غاصبانه بر آن حکومت می‎کند و ظالمانه به کشور جمهوری اسلامی هجوم نظامی می‎آورد. آیا هنر اداره کشور مخصوص یک مشت فرنگ رفته است یا اینکه افراد متدین هم لازم است علم اداره کشور را بیاموزند؟ خود را برای اداره کشور آماده نمایند؟ چرا طلاب نباید در کنار درس مکاسب و کفایه، علم اداره کشور را هم بیاموزند؟ و چرا یک مجتهد نباید آگاه به مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی کشور باشد؟! همان گونه که احداث و ایجاد نظام اسلامی لازم و واجب است و اداره امور مسلمین به عنوان امور حسبیه به عهده علماست، ایجاد مقدمات و فراگیری علوم آن هم باید در حوزه ها باشد. البته اگر انسان توانایی انجام کاری را ندارد نباید آن را تقبل کند بلکه دنبال مقدمه آن که آموزش و کسب صلاحیت است باشد و سپس آن کار را به عهده بگیرد، و مادامی که آمادگی لازم را نیافته از کسانی که آگاه و وارد هستند استمداد کند. (از افاضات معظم له در درس)

ناوبری کتاب