سیاه جامگان باشد، یعنی آنان مرا امام خود نمی دانند. و محتمل است که اشاره به سدیر و رفقایش باشد و امام میخواهد بفرماید: من امام اینان نیستم، چون که از من اطاعت ندارند، یا من امامی که بالفعل خلافت اینان را به عهده داشته باشم نیستم.
از جهت مضمون نزدیک به همین روایت است روایتی که در تنقیح المقال از کشی به سند خویش از عبدالحمید بن ابی دیلم آمده که گفت: من نزد امام صادق (ع) بودم که نامه عبدالسلام بن عبدالرحمن بن نعیم و نامه فیض بن مختار و سلیمان بن خالد به دست آن حضرت رسید که در آن نوشته بودند: کوفه آماده قیام و انقلاب است، اگر آن حضرت آنان را مأمور کند که آنجا را تصرف کنند تصرف میکنند؛ پس هنگامی که حضرت نامه آنان را خواند آن را به زمین افکند و فرمود: "ما انا لهولاء بامام اما یعلمون ان صاحبهم السفیانی ؟ من امام اینان نیستم، آیا نمی دانند که صاحب اینان سفیانی است ؟"تنقیح المقال 152/2؛ و نیز رجال کشی / 353.
شاید مراد در این روایت این است که صاحب اینان قائم (عج) است که ظهور وی همزمان با سفیانی است.
در هر صورت با توجه به مطالبی که درباره سدیر و خصوصیات او گفته شد ما نمی توانیم از روایتی که خطاب به وی ایراد شده و او را ملزم میکند در خانه بنشیند، الغای خصوصیت کرده (و بگوییم: وظیفه همه حتی در عصر غیبت، سکوت و در خانه نشستن است) با این که احتمال خصوصیت در روایت وجود دارد.
علاوه بر همه اینها آیا میتوان با این روایت و روایتهای دیگری از این قبیل، از جمیع آیات و روایات و حکم عقل که بر وجوب دفاع از اسلام و از شؤون مسلمانان در قبال هجوم کفار و ستمگران وجود دارد - حتی در شرایطی که امکان تحصیل قوه و قدرت برای دفع آنان وجود دارد بر فرض اینکه عصر غیبت نیز هزاران سال به طول بینجامد - دست برداشت ؟ با اینکه ما گفتیم که جهاد دفاعی به طور قطع مشروط به اذن و اجازه امام نیست.
با توجه به مطالبی که در این روایت یادآور شدیم تبیین و تفسیر روایت معلی بن