1 - در کتاب تنقیح المقال آمده است که در نزد امام صادق (ع) سخن از سدیر رفت. حضرت فرمود: "سدیر عصیدة بکل لون تنقیح المقال 8/2. سدیر پیچیده شده به هر رنگی است." [یعنی موضوع ثابت در امور ندارد و هر روز رنگ عوض میکند].
ظاهرا مراد از این کلام این است که وی با رنگهای گوناگون گره خورده و فردی است احساسی مزاج که از جهت فکر و دقت به یک طریق واحد پابرجا نیست، و این کلام بدین معنی نیست که او ملتزم به تقیه بوده و در برخورد با هر فرقه ای به رنگ آنان در میآید تا خود را حفظ کند، چنانکه در تنقیح المقال از این جمله این گونه برداشت شده است؛ زیرا اگر او این گونه تقیه را رعایت میکرد به زندان نمی افتاد! با اینکه از امام صادق (ع) وارد شده که به زید شحام فرمود:
"ای شحام، من برای سدیر و عبدالسلام که در زندان بودند خدا را خواندم [یعنی آزادی آنها را از خدا خواستم ] پس خداوند آن دو را به من بخشید و راه آزادی آن دو را گشود."یا شحام انی طلبت الی الهی فی سدیر و عبدالسلام بن عبدالرحمان و کانا فی السجن - فوهبهما لی و خلی سبیلهما. (تنقیح المقال 8/2)
2 - در کتاب کافی از سدیر صیرفی روایت شده که گفت: بر امام صادق (ع) وارد شده و به آن حضرت عرض کردم: به خدا سوگند نشستن برای شما روا نیست. حضرت فرمود: چرا ای سدیر؟ گفتم: به خاطر اطرافیان و پیروان و یاورانی که دارید، به خدا سوگند اگر امیرالمؤمنین به اندازه شما اطرافی و پیرو و یاور داشت قبایل تیم وعدی [ قبیله ابوبکر و عمر] در خلافت وی طمع نمی ورزیدند.
حضرت فرمود: تعداد آنان چه اندازه میتواند باشد؟ گفتم: صدهزار. حضرت فرمود: صدهزار؟ گفتم: بلی، و بلکه دویست هزار. حضرت فرمود: دویست هزار؟ گفتم: بلی، و بلکه نصف دنیا.
حضرت ساکت شد و پس از لحظه ای فرمود: آیا میتوانی همراه ما به (ینبع) (محلی در نزدیکی مدینه) بیایی ؟ عرض کردم: بلی. حضرت دستور فرمود الاغ و استری را زین کردند، من سبقت گرفته و بر الاغ سوار شدم، حضرت فرمود: ای سدیر، آیا میشود الاغ را به من بدهی ؟ عرض کردم: استر زیباتر و قویتر است. حضرت فرمود: اما الاغ برای من راحت تر است. پس من از الاغ پیاده شدم و سوار استر شدم و آن حضرت بر الاغ سوار گردید و به اتفاق از شهر خارج شدیم. هنگام نماز شد، حضرت فرمود: ای سدیر، پیاده شو نماز بخوانیم، پس فرمود: نه این زمین