ضربه شمشیر بر سر مردم بکوبد و آنان را به اطاعت از خویش فرا بخواند و حال آنکه در بین مسلمانان کسی که داناتر از اوست وجود داشته باشد، شخص گمراهی است که به ناحق مدعی مقامی شده است."ان رسول الله (ص) قال: من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الی نفسه و فی المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متکلف. (وسائل 29/11، باب 9 از ابواب جهاد عدو، حدیث 2)
از این صحیحه استفاده میشود که محمد بن عبدالله مردم را به اطاعت از خویش فرا میخواند با اینکه داناتر از او در جامعه وجود داشت.
و جان کلام اینکه چون از طرق فریقین (شیعه و سنی) از پیامبراکرم (ص) روایت شده بود که مهدی این امت ظهور خواهد نمود و "زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آنکه لبریز از ظلم و جور شده باشد"یملاالارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا. (بحارالانوار 51، زندگانی امام قائم (عج) و التاج الجامع للاصول 341/5 - 344، باب 7 از کتاب الفتن) این سبب مشتبه شدن امر بر بسیاری افراد شد و باعث ادعای مهدویت نمودن بسیاری از سادات بنی هاشم گردید. و شاید خبری که از پیامبراکرم (ص) روایت شده که مهدی "نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است"ان المهدی اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی. (التاج الجامع للاصول 343/5) از مجعولات برخی از پیروان محمد بن عبدالله بن حسن باشد. و این نکته ای است شایان توجه.
ولکن ابن طاووس در کتاب الاقبال چنانکه در بحار از وی نقل شده از عبدالله و دو پسرش دفاع نموده است. به همین جهت مسأله محتاج به تتبع و بحث وسیع و گسترده تری است که باید با توجه به مطالب مندرج در بحار و کتابهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
آنچه از روایات به دست میآید این است که ائمه (ع) با اینکه برخی از شورشها و قیامهای سادات را امضا نکرده و صحیح نمی دانسته اند، اما از کشته شدن، به زندان افتادن و مورد هجوم قرار گرفتن آنها به صورت جدی متأثر و ناراحت میشدند و بر آنان گریه میکردند، به خاطر اینکه در هر صورت آنان از اهل بیت پیغمبر(ص) بوده و برخی حقوق آنان از آنان سلب شده و در بین امت ملاحظه شرافت و کرامت آنان نمی گردید.
خلاصه کلام اینکه آنچه از قسمت اول صحیحه عیص استفاده میشود این است که قیام و انقلابهایی که به وقوع میپیوندد بر دو قسم است: گاهی دعوت به نفس است که غیر حق و باطل است، و گاهی دعوت برای درهم شکستن سلطنت ستم و بازگرداندن حق به اهل حق است، که در این صورت چنین قیام و انقلابی به حق و مورد تأیید است و آنچه بر مردم واجب و لازم است ژرف اندیشی و دقت در دعوت و پیروی نمودن از حق است.