صفحه ۳۴۹

است که هیچ شکی در آن نیست. اما این موجب رفع تکلیف دفاع و امر به معروف و نهی از منکر نمی گردد، و آیا می‎توانیم ما به این معنی ملتزم شویم که جهاد و امر به معروف و نهی از منکر منحصر به کسی است که از طریق علم غیب بداند صددرصد بر دشمن پیروز خواهد شد و برای دیگران در مقابل جنایات و هتک مقدسات سکوت و سکون جایز و رواست ؟

از سوی دیگر آیا مفاد این سخن تخطئه امیرالمؤمنین (ع) در جهاد و مبارزه اش با معاویه نیست ؟ آیا تخطئه فرزند شهید پیامبراکرم (ص) امام حسین (ع) در انقلاب و قیامش علیه یزید نیست ؟ آیا در صفین و کربلا خونها ریخته نشد و مردم به قتل نرسیدند؟

و باز شما ملاحظه می‎فرمایید انقلابهایی که در جهان علیه پادشاهان مقتدر و جباران ستمگر به وقوع پیوسته، بسیاری از آنها به پیروزی رسیده، که از آن جمله انقلاب اسلامی ما در ایران است، با اینکه از قبل یقین صددرصد به پیروزی وجود نداشته است؛ آیا همه این انقلابهای پیروز در مقابل کفار و ستمگران، مطرود و محکوم به خطا و گمراهی است ؟ آیا کفار و صهیونیستها می‎توانند بر سر مسلمانان مسلط شده و به آنها تهاجم کرده و خونهایشان را حلال بشمرند و شهرهایشان را ویران کنند اما مسلمانان وظیفه ای جز تسلیم و سکوت در مقابل جنایات آنان ندارند؟!

من نمی دانم این چه شیوه تفکری است ؟ ما در پاسخ برخی روایات این مبحث که پس از این به ذکر آنها می‎پردازیم مطالبی راکه در روشن شدن این مسائل مفید افتد خواهیم گفت.

در هر صورت صحیحه "عیص بن قاسم" که در این باب خوانده شد بر قداست زید(ره) و تأیید قیام وی دلالت دارد و روایات بسیار دیگری نیز مؤید آن است (ره) و برخی روایتهای ضعیفی که مضامین آن با مضمون این روایت و یا حکم عقل و محکمات قرآن و سنت مخالف است، قدرت معارضه با آن را ندارد و برای دستیابی به دانش آن باید به اهلش مراجعه کرد.

همه اینها مطالبی بود که به قیام و انقلاب زید مربوط می‎گردید، از سوی دیگر داستان قیام و انقلاب زید به داستان حسین بن علی شهید فخ بسیار شباهت دارد که اخبار و روایات بسیاری نیز در تأیید و مدح او رسیده، و چنانکه گفته شده ظاهرا روایتی در مذمت و قدح وی نیامده است که قیام او در کتب مربوطه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و ما نیز در فصل ششم بخش پنجم همین کتاب ضمن بررسی

ناوبری کتاب