خاطر اینکه کاملترین مردم هستند سزاوارترین افراد برای تشکیل حکومت اند و بر مردم واجب است که آنان را تأیید نموده و از آنان پیروی و اطاعت نمایند.
اما در صورتی که به هر دلیل امکان دسترسی به آنان وجود نداشته باشد - چنانکه در عصر غیبت این گونه است - به هیچ وجه دستورات اسلام تعطیل نمی گردد و در هر صورت بر مسلمانان واجب است که برای خود حاکم حقی را که مقررات اسلام را حفظ و اجرا نماید مشخص و معین کنند. و ما پس از این در بخش آینده کتاب، شرایط حاکم حق را برخواهیم شمرد.
از سوی دیگر مضمون این صحیحه آن گونه که ما بیان داشتیم در کتاب محکم و متشابه به نقل از تفسیر نعمانی نیز آمده، که عین عبارت ایشان این گونه است:
"دعائم و ستونهای اسلام پنج چیز است و بر این پنج فریضه دین اسلام استوار شده و خداوند سبحان برای هر یک از اینها چهار حد مشخص قرار داده که هیچ کس نمی تواند نسبت به آنها ناآگاه باشد، اولین آنها نماز است، آنگاه زکات، آنگاه روزه، آنگاه حج، آنگاه ولایت؛ و این (ولایت) پایانبخش همه و حافظ و نگهبان همه واجبات و مستحبات است."فی الکتاب المحکم و المتشابه نقلا عن تفسیر النعمانی قال: فدعائم الاسلام و هی خمس دعائم و علی هذه الفرائض الخمسة بنی الاسلام فجعل سبحانه لکل فریضة من هذه الفرائض اربعة حدود لایسع احدا جهلها: اولها الصلاة ثم الزکاة ثم الصیام ثم الحج، ثم الولایة . و هی خاتمتها و الحافظة لجمیع الفرائض و السنن. (المحکم و المتشابه / 77؛ و بحار الانوار 62/90)
البته پیش از این از نظر شما گذشت که مطالب کتاب محکم و متشابه اگر چه در نزد اصحاب ما منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است، اما این مطلب خالی از مناقشه نیست و شاید مؤلف کلام خویش را با روایات در هم آمیخته است، چنانکه بحث آن در دلیل پنجم همین مبحث گذشت.
دلیل نهم: [ استدلال به کلام امیرالمؤمنین (ع) لولا حضور الحاضر...]
- امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید:
"سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته و به یاری من قیام کرده اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهدی و مسؤولیت که خداوند از علما و دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را بر کوهانش میافکندم و آن را قبول نمی کردم..."اما و الذی فلق الجبة و براء النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی کظة ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها... (نهج البلاغه، فیض / 52، لح / 50، خطبه 3)