صفحه ۲۸۷

حماد از امام صادق (ع) روایت نموده که از آن حضرت شنیدم که می‎فرمود:

"هیچ چیز نیست مگر اینکه درباره آن آیه ای از قرآن و یا روایتی در سنت وجود دارد."حماد عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته یقول: ما من شئ الاو فیه کتاب او سنة . (کافی 1 / 59، حدیث 4)

معلی بن خنیس روایت می‎کند که امام صادق (ع) فرمود:

"هیچ امری نیست که دو نفر درباره آن به اختلاف برخیزند مگر اینکه برای آن در کتاب خداوند عزوجل اصلی مشخص شده، ولکن خود مردم به آن دست نیافته اند." معلی بن خنیس قال: قال ابوعبدالله: ما من امر یختلف فیه اثنان الاوله اصل فی کتاب الله عزوجل ولکن لا تبلغه عقول الرجال. (کافی /1 60، حدیث 6)

و روایات دیگری نیز به همین مضمون وارد شده است.

پس هنگامی که خداوند سبحان جریمه خراش یک ناخن و حد یک تازیانه و نصف آن را مشخص فرموده است، چگونه تکلیف مردم درباره خلافت و حکومت - که نظام امت بدان وابسته است - را برای دوران پس از وفات پیامبراکرم (ص) و عصر غیبت مشخص نفرموده است ؟! در جایی که کدخدا و سرپرست یک روستای کوچک وقتی بخواهد به یک مسافرت موقت برود، طبع و وجدانش او را ملزم می‎کند برای خویش جانشینی را که به هنگام نبودن او مردم به وی مراجعه کنند مشخص کند، آیا پیامبری که عقل کل است نسبت به آینده اسلامی که در طول عمر شریفش تمام توان خود و توان مسلمانان را برای حفظ و گسترش آن به کار گرفت، بی تفاوت و بی توجه بوده است ؟!

با اینکه از آن حضرت وارد شده که حتی در ارتباط با امر وصیت نسبت به اموال شخصی و امور جزئی سفارش کرده و می‎فرمود:

"هرکس بدون وصیت از دنیا برود به مرگ جاهلیت مرده است." من مات بغیر وصی مات میتة جاهلیة . (وسائل 13 / 352، باب 1، از ابواب احکام الوصایا، حدیث 8)

و نیز فرموده است:

"هیچ شخص مسلمانی که چیزی از دیگران در نزد اوست، حق ندارد دو شب بخوابد مگر اینکه وصیت وی نوشته شده در کنارش موجود باشد." ما حق امرئ مسلم ان یبیت لیلتین و له شئ یوصی فیه الاووصیته مکتوبة عنده. (سنن ابن ماجه 2 / 910 کتاب الوصایا، باب 2، حدیث 2699)

آیا اهمیت حفظ و گسترش اسلام و اجرای دستورات آن تا روز قیامت در نظر پیامبراکرم (ص) به مقدار وصیتهای شخصی در امور جزئی نیست ؟!

ناوبری کتاب