حماد از امام صادق (ع) روایت نموده که از آن حضرت شنیدم که میفرمود:
معلی بن خنیس روایت میکند که امام صادق (ع) فرمود:
و روایات دیگری نیز به همین مضمون وارد شده است.
پس هنگامی که خداوند سبحان جریمه خراش یک ناخن و حد یک تازیانه و نصف آن را مشخص فرموده است، چگونه تکلیف مردم درباره خلافت و حکومت - که نظام امت بدان وابسته است - را برای دوران پس از وفات پیامبراکرم (ص) و عصر غیبت مشخص نفرموده است ؟! در جایی که کدخدا و سرپرست یک روستای کوچک وقتی بخواهد به یک مسافرت موقت برود، طبع و وجدانش او را ملزم میکند برای خویش جانشینی را که به هنگام نبودن او مردم به وی مراجعه کنند مشخص کند، آیا پیامبری که عقل کل است نسبت به آینده اسلامی که در طول عمر شریفش تمام توان خود و توان مسلمانان را برای حفظ و گسترش آن به کار گرفت، بی تفاوت و بی توجه بوده است ؟!
با اینکه از آن حضرت وارد شده که حتی در ارتباط با امر وصیت نسبت به اموال شخصی و امور جزئی سفارش کرده و میفرمود:
و نیز فرموده است:
آیا اهمیت حفظ و گسترش اسلام و اجرای دستورات آن تا روز قیامت در نظر پیامبراکرم (ص) به مقدار وصیتهای شخصی در امور جزئی نیست ؟!