صفحه ۲۴۹

روایات نیز در این باب بسیار زیاد است که از باب نمونه روایتهایی را متذکر می‎شویم:

1 - اسحاق بن عمار از امام جعفر صادق (ع) روایت می‎کند که آن حضرت فرمود:

"امیرالمؤمنین (ع) به شریح قاضی گفت: ای شریح، تو در جایگاهی [ مسند قضاوت ] نشسته ای که جز پیغمبر و یا وصی پیغمبر و یا شخص شقی و فاجر نمی نشیند." خبر اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله (ع) قال: قال امیرالمؤمنین (ع) لشریح : یا شریح، قد جلست مجلسا لایجلسه (ما جلسه) الانبی او وصی نبی او شقی. (وسائل 18 / 7، باب 3 از ابواب صفات القاضی، حدیث 2)

2 - سلیمان بن خالد از امام جعفر صادق (ع) روایت نموده که آن حضرت فرمود:

"از قضاوت بپرهیزید؛ زیرا قضاوت مخصوص امامی است که عالم به قضاوت بوده و در بین مسلمانان عادل باشد، همانند پیامبر(ص) یا وصی پیامبر." سلیمان بن خالد عن ابی عبدالله (ع) قال: اتقوا الحکومة فان الحکومة انما هی للامام العالم بالقضاء العادل فی المسلمین: لنبی (کنبی ) او وصی نبی. (وسائل 18 / 7، باب 3 از ابواب صفات القاضی، حدیث 3)

درباره این روایت مطالبی قابل ذکر است که اجمالا یادآور می‎شویم:

الف - آیا مراد از "حکومت" که در روایت فوق آمده چیست ؟ آیا حکومت به مفهوم قضاوت است ؟ یا اینکه به معنی مطلق ولایت و حاکمیت که یکی از شؤون آن قضاوت است می‎باشد؟ احتمال هر دو برداشت وجود دارد، اما آنچه با ظاهر روایت بیشتر سازگار است به نظر می‎رسد که احتمال اول باشد.

ب - در کتاب تهذیب و کافی در متن روایت به جای کلمه (کنبی - همانند پیامبر)(لنبی - برای پیامبر) آمده، در صورتی که در کتاب الفقیه (کنبی همانند پیامبر) آمده و مشخص است که بین این دو تعبیر فرق بسیار است؛ زیرا در تعبیر اول قضاوت یا حکومت به پیامبر منحصر می‎شود بر خلاف تعبیر دوم. [ که پیامبر و وصی پیامبر صرفا به عنوان نمونه و الگو ذکر شده است ].

ج - در کتاب مرآة العقول در ذیل این روایت آمده است: "ظواهر این گونه روایات بر این دلالت دارد که قضاوت برای غیر معصوم جایز نیست، اما از سوی دیگر مشاهده می‎کنیم که ائمه معصومین (ع) برای حل و فصل امور مردم به اطراف و اکناف قاضی اعزام می‎داشته اند، پس باید این روایات را این گونه تفسیر کنیم که قضاوت در اصل و بالاصاله مخصوص ائمه معصومین (ع) است و کسی نمی تواند این مسؤولیت را به عهده بگیرد مگر با اذن و اجازه آنها؛ و همچنین در روایتی که آمده (بر این مقام تکیه نمی زند مگر پیامبر) باز منظور همین معناست که بالاصاله این مقام مخصوص پیامبران است. خلاصه کلام اینکه حصر در اینجا حصر اضافی

ناوبری کتاب