صفحه ۲۰۸

تقسیم می‎شود که به مقدار قرارداد و مستمری به آنان پرداخت می‎گردد، آنگاه از باقیمانده آن به کسانی می‎دهد که والی را در گسترش دین خداوند یاری داده اند و نیز در جهت ضرورتهایی که پیش می‎آید به مصرف می‎رساند، از جمله در تقویت اسلام در بعد جهاد و سایر اموری که مصالح عمومی را در بر دارد، در این مرحله چه کم و چه زیاد چیزی برای شخص والی نیست، و نیز برای امام پس از خمس انفال است.

و انفال هر زمین مخروبه ای است که اهالی آنجا را ترک کرده اند و هر سرزمینی که به وسیله پیاده نظام و یا سواره نظام گرفته نشده بلکه ساکنان آن از طریق صلح بدون جنگ آن را به مسلمانان واگذار کرده اند، و برای امام است قله های کوهها و گستره بیابانها و نیزارها و جنگلها و هر نوع زمین مواتی که صاحبی برای آن نیست، و برای امام است اشیای گران قیمتی که مخصوص پادشاهان است (اموال ملوکانه) [ اموالی که از طریق غصب به دست نیاورده اند؛ چرا که اموال غصبی باید به صاحبانش برگردانده شود]، و نیز امام وارث هرکسی است که وارثی برای او نیست.

شیوه پیامبراکرم (ص) نیز چنین بود که زکات بادیه نشینها را در میان بادیه نشینان و زکات شهرنشینان را میان شهرنشینان تقسیم می‎نمود، و هیچ گاه بین هشت مصرف زکات، اموال زکات را با تساوی بدون ملاحظه نیاز و حاجت هر مورد تقسیم نمی کرد. بدین گونه که به هر مورد مصرف زکات یک هشتم اختصاص بدهد، بلکه اموال را به هر مورد از مصارف هشتگانه که حضرت به آنان دسترسی داشت به مقدار مخارج سالیانه آنان می‎پرداخت، در این باره هیچ مقدار معین و مسلم و نوشته شده ای وجود ندارد، پیامبراکرم (ص)اموالی را که نزد آن حضرت بود به اقوام و گروهها به اندازه نیازشان می‎داد تا هنگامی که رفع نیازشان می‎شد، و اگر چیزی اضافه می‎آمد در اختیار دسته دیگر می‎گذاشت. و انفال در اختیار والی است و هر زمینی که در زمان پیامبر(ص) فتح شده در اختیار حکومت است تا روز قیامت... و در مال خمس دیگر زکات نیست؛ زیرا خداوند ارزاق فقرای مردم را درمیان اموال مردم قرار داده، و به همین جهت بر مال پیامبر(ص) و والی زکات نیست؛ زیرا خداوند هیچ فقیر نیازمندی را بدون سهم نگذاشته، ولکن بر آنان (پیامبر و امام) وظایف دیگری است که با اموالی که در اختیارشان است باید هزینه آنها را تأمین کنند، و همان گونه که وظایفی به عهده آنهاست اختیاراتی هم دارند." روی حماد عن بعض اصحابنا، عن العبد الصالح (ع) قال: الخمس من خمسة اشیاء: من الغنائم و الغوص و من الکنوز و من المعادن والملاحة، یؤخذ من کل من هذه الصنوف الخمس فیجعل لمن جعله الله تعالی له... یقسم بینهم علی الکتاب و السنة ما یستغنون به فی سنتهم، فان فضل عنهم شئ فهوللوالی، و ان عجز أو نقص عن استغنائهم کان علی الوالی ان ینفق من عنده بقدر مایستغنون به... و للامام صفوالمال ان یأخذ من هذه الاموال صفوها... والارضون التی اخذت عنوة بخیل و رجال فهی موقوفة متروکة فی ید من یعمرها و یحییها و یقوم علیها علی ما یصالحهم الوالی علی قدر طاقتهم من الحق: النصف او الثلث او اهم الثلثین و علی قدر ما یکون لهم صلاحا و لا یضرهم فاذا اخرج منها ما اخرج بدأ فاخرج منه العشر من الجمیع مماسقت السماء اوسقی سیحا و نصف العشر مما سقی بالدوالی و النواضح، فاخذه الوالی فوجهه فی الجهة التی وجهها الله علی ثمانیة اسهم... فان فضل من ذلک شئ رد الی الوالی، و ان نقص من ذلک شئ و لم یکتفوا به کان علی الوالی ان یمونهم من عنده بقدر سعتهم حتی یستغنوا. و یؤخذ بعد، مابقی من العشرفیقسم بین الوالی و بین شرکائه الذین هم عمال الارض واکرتها، فیدفع الیهم انصبأهم علی ما صالحهم علیه، و یؤخذ الباقی فیکون بعد ذلک ارزاق اعوانه علی دین الله و فی مصلحة ماینوبه من تقویة الاسلام و تقویة الدین فی وجوه الجهاد و غیر ذلک مما فیه مصلحة العامة لیس لنفسه من ذلک قلیل و لاکثیر. وله بعد الخمس الانفال، و الانفال کل ارض خربة قد باد اهلها، و کل ارض لم یوجف علیها بخیل و لا رکاب ولکن صالحوا صلحا و اعطوا بایدیهم علی غیر قتال. و له رؤوس الجبال و بطون الاودیة و الاجام، و کل ارض میتة لارب لها، و له صوافی الملوک ماکان فی ایدیهم من غیر وجه الغصب؛ لان الغصب کله مردود، و هو وارث من لاوارث له...و کان رسول الله (ص) یقسم صدقات البوادی فی البوادی و صدقات اهل الحضر فی اهل الحضر، و لایقسم بینهم بالسویة علی ثمانیة حتی یعطی اهل کل سهم ثمنا، ولکن یقسمها علی قدر من یحضره من اصناف الثمانیة، علی قدر مایقیم کل صنف منهم یقدر لسنته، لیس فی ذلک شئ موقوف و لامسمی و لامؤلف، انما یضع دلک علی قدر مایری و ما یحضره حتی یسد فاقة کل قوم منهم و ان فضل من ذلک فضل عرضوا المال جملة الی غیرهم. والانفال الی الوالی و کل ارض فتحت فی ایام النبی (ص) الی آخر الابد.. و لیس فی مال الخمس زکاة ؛ لان فقراء الناس جعل ارزاقهم فی اموال الناس... و لذلک لم یکن علی مال النبی (ص) و الوالی زکاة ؛ لانه لم یبق فقیر محتاج ولکن علیهم اشیاء تنوبهم من وجوه، و لهم من تلک الوجوه کما علیهم.(الکافی 1 / 539، کتاب الحجة، باب الفئ و الانفال و...، حدیث 4)

ناوبری کتاب