صفحه ۱۸۹

انجام امور عبادی و تکلیفهای شخصی که افراد باید در معبد و منزل خویش به آن بپردازند وظیفه دیگری مشخص نشده است، در این دیدگاه اسلام هیچ ارتباطی به کارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسلمانان مگر به تبع مسائل فردی و شخصی ندارد. و توجه به این گونه مسائل و پرداختن به آنها موجب سقوط ارزش انسان متدین می‎شود؛ چرا که سیاست مخصوص افراد و اشخاص دیگری غیر از شخصیتهای دینی و مذهبی است و...

این یک تصور و یک نوع درک از اسلام است که اکثر مسلمانان به ویژه در قرون اخیر به آن مبتلا بوده اند، همان گونه که رهبران مسیحیت و کلیسا نیز گرفتار آن بوده اند.

این طرز تفکر به صورت گسترده در میان مسلمانان بروز و ظهور پیدا کرد و دستگاههای تبلیغاتی پلید استعمار و عمال آنان نیز این تفکر را به عناوین مختلف در ذهن مسلمانان بی توجه و ناآگاه و حتی بسیاری از علمای دینی القا نمودند.آن گونه که از بررسی احکام و دستورات اسلام به دست می‎آید و روح کلی اسلام نیز شاهد آن است توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی مسلمین از ضروریات اولیه اسلام بوده است و برنامه های مکتب حیات بخش اسلام بر اساس آن پی ریزی شده است. صحت این ادعا با مروری اجمالی بر ابواب مختلف فقه و روایات و آیات قرآن و سیره پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) به خوبی آشکار است، اما متأسفانه به خاطر حاکمیت ممتد و طولانی حکومتهای جور و ستم بر جوامع اسلامی و معطل ماندن بسیاری از دستورات اسلام و تبلیغات آشکار و مخفی استعمار و به خاطر کج فهمی پاره ای از علما و وعاظ السلاطین، در مقابل این اصل بدیهی و ضروری، تفکر خطرناک و کشنده تفکیک پدید آمد و دین مقدس اسلام را فقط در چهارچوب مسائلی صرفا عبادی محصور نمود و مسائل سیاسی، اجتماعی حکومتی را از پیکره اسلام جدا کرد. این طرز تفکر عملا از این شعار تحریف شده مسیحیت که "کار داور را به داور و کار قیصر را به قیصر واگذار" پیروی نمود و دین را از سیاست جدا کرد (ثنویت را زنده کرد و دو محدوده برای خدا و قیصر قائل شد، امور عبادی و نماز و روزه را به خدا داد و امور خلافت و حکومت و دنیا را به قیصر) و دستهای مرموز استعمار هم که این تفکر را به نفع خود می‎یافت به طور مرتب آن را تأیید و تقویت نمود و تفکر وحدت دین و سیاست را سرکوب کرد. نقل می‎کنند: هنگامی که انگلیس ها عراق را تصرف کرده بودند فرمانده انگلیسی صدایی را شنید، گفت: این چه صدایی است ؟ گفتند: اذان می‎گوید، گفت: این صدا با سیاست انگلیس کاری ندارد؟ گفتند: نه، گفت اینقدر بگوید تا گلویش پاره شود. از طرف دیگر حکومتهای ظلم و جور آنقدر به اسم اداره امور مردم و سیاست و حتی گاهی به اسم اسلام بر مردم ظلم و ستم کردند که به طور کلی سیاست و حکومت سرنوشت شومی پیدا کرد و بتدریج این سلیقه در ذهن برخی از علمای اعلام هم ایجاد شد که دین باید از سیاست جدا باشد و روحانی نباید در امور سیاسی دخالت کند، اگر کسی می‎خواست راجع به مسائل سیاسی و مبتلابه جامعه حرفی بزند می‎گفتند این آخوند سیاسی است ! و با همین چماق او را از صحنه بیرون می‎کردند. آیا واقعا اسلام کار قیصر را به قیصر و کار داور را به داور واگذار کرده، و تا ظهور حضرت حجت (عج) تکلیفی برای امور اجتماعی، حکومتی مسلمانان مشخص نکرده است ؟ روح کلی حاکم بر مکتب اسلام و مبانی مطرح شده در ابواب مختلف فقه اسلامی خلاف این مسأله را ثابت می‎کند. (از افاضات معظم له در درس)

ناوبری کتاب