صفحه ۱۶۱

اما از طرق اصحاب ما شیعه امامیه روایات "مستفیضه"در علم درایه و حدیث برای شناخت روایات از جهات مختلف تقسیم بندیهای متفاوتی وجود دارد که از آن جمله از جهت کیفیت متن و اعتبار سند به انواع زیر تقسیم شده است: 1 - متواتر 2 - مستفیض 3 - عزیز 4 - منکر 5 - شاذ 6 - مشهور 7 - مقلوب 8 - معلق 9 - مضطرب 10 - مدرج 11 - منفرد، واحد. حدیث مستفیض حدیثی است که راویهای آن در هر طبقه بیش از سه نفر باشند ولی به سرحد تواتر نرسیده باشد، گاهی به این گونه حدیث مشهور نیز می‎گویند. (مقرر) ای نقل شده که بیان می‎دارد مراد از "اولی الامر" در آیه شریفه فقط دوازده امام معصوم از اهل بیت پیامبر(ص) است.

از جمله آن روایات این روایت است:

کافی به سند خویش از برید عجلی از امام محمد باقر(ع) روایت نموده که آن حضرت در تفسیر اولی الامر فرمود: "آیه شریفه تنها ما را مورد نظر داشته است، خداوند سبحان همه مؤمنان تا روز قیامت را مأمور نموده که تنها از ما پیروی و اطاعت داشته باشند."الکافی بسنده عن برید العجلی عن ابی جعفر(ع) قال: ایانا عنی خاصة، امر جمیع المؤمنین الی یوم القیامة بطاعتنا. (اصول کافی، ‏276/1 کتاب الحجة، باب ان الامام (ع) یعرف الامام الذی من بعده، حدیث 1)

ولی در توضیح این روایت باید گفت: بدون شک از نظر ما ائمه معصومین (ع) پس از پیامبراکرم (ص) براساس تصریح آن حضرت و به آن جهت که از سایر مردم افضل و برتر بودند، مستحق امامت و رهبری بوده و مصادیق بارز آیه شریفه فوق و قدر متیقن اولی الامر هستند، و بیعت و اطاعت آنان بر امت واجب و لازم است، اما آنچه در اخبار و روایات از قول ائمه معصومین (ع) وارد شده که "تنها ما مصادیق اولی الامر هستیم" شاید مراد از آن "حصر اضافی" است در مقایسه با حاکمان جور و ستم که در آن زمان به ناروا مقام خلافت را به عهده گرفته بودند، نه "حصر حقیقی."حصر در علم معانی بیان و علم اصول به دو گونه تقسیم شده است: حصر حقیقی و حصر اضافی. حصر حقیقی: تخصیص موصوفی است به صفتی و یا صفتی به موصوفی به گونه ای که شامل دیگران نشود. حصر اضافی: تخصیص موصوف است به صفت و یا صفت به موصوف نه به طور حقیقی بلکه در مقایسه و نسبت به چیزهای دیگر؛ در مورد فوق انحصار اولی الامر به ائمه معصومین (ع) به صورت حصر حقیقی و برای همه زمانها نیست که دیگران اولی الامر نباشند، بلکه اولی الامر نسبت به سایر حکام جور فقط به آنان منحصر است. (مقرر)

ائمه (ع) خواسته اند بفهمانند که امارت و ولایت حق آنان است و آنان که به ناروا متصدی خلافت و حکومت هستند اهلیت چنین مسؤولیتی را ندارند، وگرنه اگر کسی براساس حق شرعی، ولایت و حکومتی را به عهده گرفته باشد بدین گونه که

ناوبری کتاب