فی شئ فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تأویلانساء (4):59
ای اهل ایمان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول او و فرمانداران از خودتان را، پس اگر در چیزی با هم به نزاع برخاستید امر آن را به خدا و رسول بازگردانید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، که این کار بهترین کارها و نیکوترین بازگرداندن است.)
از تکرار کلمه (اطیعوا) چه میفهمیم ؟ در آیه فوق کلمه "اطیعوا - اطاعت کنید" بر سر کلمه رسول تکرار شده، به نظر میرسد "اطاعت کنید" دوم چیزی غیر از "اطاعت کنید" اول را از مردم درخواست میکند. نظر مفسرین در این رابطه متفاوت است. برخی گفته اند: "اطاعت کنید دوم برای تأکید و مبالغه است." و برای این تکرار شده که توهم این معنی که هرچه را در قرآن نیامده نباید پیروی نمود، از ذهنها بزداید. برخی دیگر گفته اند: "اطاعت کنید اول دستور به اطاعت از خداوند در واجبات است و اطاعت کنید دوم دستور به اطاعت از پیامبراکرم (ص) در سنن و مستحبات." اما آنچه به نظر میرسد این است که با توجه به عطف "اولی الامر" به "رسول" و اینکه کلمه "اطاعت کنید" بر سر "اولی الامر" تکرار نشده، ظاهرا دستور به اطاعت از رسول و اولی الامر از یک سنخ است، اطاعتی علاوه بر آنچه مردم موظف اند از خداوند تبارک و تعالی داشته باشند.
دستور به اطاعت از خداوند (اطیعوالله) مربوط به احکامی است که از سوی خداوند تشریع شده و این امر ارشادی است؛ زیرا اگر غیر این (یعنی امر مولوی) باشد تسلسل اوامر و ثواب و عقوبات نامتناهی به وجود میآید، که بطلان آن در جای خود مورد بحث قرار گرفته است.در علم اصول فقه، امر به تقسیمهای مختلفی از جمله به مولوی و ارشادی تقسیم شده است؛ امر مولوی امری است که مأمور به، مستقلا مورد نظر بوده و به انجام و ترک آن مستقلا ثواب و یا عقاب مترتب است. بیشتر اوامری که در کتاب و سنت وارد شده از این گونه اوامر است، همانند امر به نماز، روزه و زکات و... امر ارشادی امری است که مأمور به مستقلا مورد نظر نیست بلکه شنونده را به انجام سایر تکالیف ارشاد و راهنمایی میکند و بر انجام و یا ترک آن ثواب او عقاب جداگانه ای مترتب نیست. در حقیقت اوامر ارشادی، راهنمایی و اشاره است به اوامر و تکالیف اصلی و مولوی، و خود مستقلا بدون آنها منظور شارع مقدس نیستند و تشریعی جداگانه نخواهد بود و قهرا ثواب و عقاب و وجوب و اطاعت مستقلی ندارند. بسیاری از اوامر صادره از خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید و اوامر و فرامین حکومتی صادره از پیامبراکرم (ص) درمقام ولایت و حکومت همه اوامر مولوی است. اما اوامر پیامبراکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) و فقیه بر اجرا و انجام دستورات خداوند اوامر ارشادی است. بطلان تسلسل یک اصل قطعی فلسفی است و معنی آن وجود سلسله علل و معلولهای نامتناهی است که در فلسفه بطلان و محال بودن آن ثابت شده، و در اینجا مقصود این است که اگر حکم وجوب اطاعت که از (اطیعواالله) استفاده میشود همچون حکم وجوب نماز، روزه و... یک وجوب مستقل و مولوی باشد قهرا وجوب اطاعت دیگری دارد و همین وضع در آن وجوب اطاعت دوم نیز پیش میآید و قهرا باید گفت: هر وجوب اطاعتی یک وجوب اطاعتی دارد و تا بی نهایت باید وجوب اطاعت هایی در هر تکلیفی باشد و این محال است؛ ولی اگر گفتیم: ادله وجوب اطاعت در آیه فوق ارشادی و اشاره به همان تکالیف مولوی همچون نماز، روزه و غیره است و تکالیف مستقلی نیستند تا وجوب اطاعت های مستقلی بخواهند، دیگر اشکال عقلی تسلسل از بین میرود. (مقرر)