پس چگونه میتوان گفت پیامبراکرم (ص) نسبت به چنین نکته روشن و واضحی که فرزند عمر به آن توجه داشت و پدرش هم با نظر وی موافق بوده بی توجه بوده است ؟
در جای دیگر عایشه به عبدالله بن عمر میگوید:
"فرزندم، سلام مرا به پدرت عمر برسان و به او بگو مبادا امت محمد را بدون سرپرست بگذاری، برای خویش جانشین معین کن و مردم را بعد از خود سردرگم مگذار که من بر مردم از فتنه میترسم."قالت عائشة لعبدالله بن عمر: یا بنی ابلغ عمر سلامی و قل له: لاتدع امة محمد بلا راع، استخلف علیهم و لاتدعهم بعدک هملا، فانی اخشی علیهم الفتنة . (الامامة و السیاسة، 28/1)
آیا میتوان گفت عایشه ضرر و خطر فتنه را درک کرده اما پیامبرخدا(ص) درک ننموده است ؟ در جای دیگر "افرادی عمر را قبل از مرگ عیادت کردند و به او گفتند: وصیت کن و برای خود جانشینی تعیین نما."وقال له رجال عادوه قبل موته: اوص یا امیرالمؤمنین و استخلف. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 189/12؛ و بخاری 299/2)
آیا میتوان گفت آنان مصلحت وصیت و تعیین خلیفه را دانسته اما پیامبراکرم (ص) از آن آگاهی نداشته است.
وصیت در مسائل شخصی مهمتر است یا تعیین سرنوشت امت اسلام ؟ آیا میتوان گفت حفظ و گسترش و اجرای دستورات اسلام و حفظ نظام مسلمین در نظر پیامبراکرم (ص) به اندازه وصیتهای شخصی درباره اموال جزئی اهمیت نداشته است ؟ با اینکه از آن حضرت روایت شده که فرمود:
"هرکس بدون وصیت از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است."من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة . (وسائل الشیعه، 352/13، باب اول از ابواب وصایا، حدیث 8)
و نیز فرموده: "هیچ مرد مسلمانی سزاوار نیست دو شب بخسبد و مطلبی که باید نسبت به آن وصیت کند داشته باشد، مگر اینکه وصیتش را نوشته و نزد وی موجود باشد."ما حق أمری مسلم ان یبیت لیلتین وله شئ یوصی فیه الاو وصیته مکتوبة عنده. (سنن ابن ماجه 901/2، کتاب الوصایا، حدیث 2699)
دلیل دیگری بر نصب حضرت علی (ع) به خلافت
در اواخر عمر شریف پیامبراکرم (ص) آیه زیر بر ایشان نازل گردید: