در توضیح این روایت باید گفت: حکومت و ولایت بر مردم برای سر و سامان بخشیدن به کارها و جبران کمبودهای آنان است و این چیزی غیر از استعباد و به بردگی کشیدن افراد جامعه است. و این نکته ای است شایان تأمل.
حکم عقل و فطرت بر لزوم پذیرش نوعی از حاکمیت
آنچه گفته شد در مقام تأسیس اصل اولی در مسأله ولایت و حکومت بود، اما در قبال این اصل عقل و فطرت همواره انسان را به پذیرش برخی حاکمیتها ملزم میکند، که در اینجا به اجمال آنها را متذکر شده و تفصیل بیشتر را به جاهای دیگر موکول مینماییم.
البته شاید با توجه به این امور در مجموع به این نتیجه برسیم که اصل پذیرش حاکمیت و ولایت بر اصل اولی فوق الذکر یک نوع حکومت حکومت در اینجا یک اصطلاح اصولی است و معنی آن مقدم بودن یک دلیل بر دلیل دیگر است، به گونه ای که دلیل حاکم شرح دهنده و تفسیر کننده دلیل دیگر باشد، که در این صورت با وجود چنین دلیلی نوبت استناد به دلیل دیگر نمی رسد. (مقرر) و تقدمی داشته باشد.
1 - حاکمیت مطلقه خداوند بر نظام هستی
بدون تردید خداوند متعال آفریننده ما و آفریننده همه موجودات است - چه از نظر ماده و صورت و چه از نظر جوهر و عرض - ایجاد و رشد و تربیت و هدایت همه موجودات به دست اوست و وی میتواند در تمام شؤون مخلوقات خویش تصرف کند. او به مصالح دین و دنیا و حال و آینده مردم واقف، و در خلقت و تشریع حکیم و آگاه است، و جز به آنچه به صلاح مردم و نظام وجود است حکم نمی کند؛ و انسانها به هر مقیاس هم که به علم و معرفت دست یابند باز از پی بردن به کنه نظام وجود و به عمق طبیعت اشیاء و به مجموع مصالح دنیا و آخرت خویش ناتوان و عاجزند. خلق و امر همه از آن خداوند است و اوست که میتواند مردم را به آنچه صلاح واقعی آنان است امر کند و از آنچه به زیان و ضرر آنان است باز دارد، و در این حاکمیت هیچ یک از مخلوقات شریک خداوند نخواهند بود.
و بر انسان است که در مقابل این خالق بی نیاز و شریعت آسمانی و دستورات عادلانه و حکیمانه وی، در تمام مراحل زندگی سر تسلیم فرود آورد، و این چیزی است که بر صحت آن عقل فطری انسان همواره حکم میکند. خداوند تبارک و تعالی در کتاب خویش، خود این حاکمیت علی الاطلاق را در چند مورد این گونه بیان فرموده است: