"ولایت بر قبور و ادب تسلیت" از : حجةالاسلام والمسلمین محسن کدیور‏


پاکسازی جمهوری اسلامی [ . . . ]
(ولایت بر قبور و ادب تسلیت )
"محسن کدیور"
 درگذشت آیت الله العظمی منتظری از مهمترین وقایع ایران در سال 1388 بود. در سلسله نوشته هائی که بتدریج عرضه خواهد شد می‎کوشم ابعاد ناشناخته راه و مکتب فقهی و سیاسی شیخناالاستاد را تحلیل کنم . در این مجال در بحثی مقدماتی به مسأله مراسم تشییع و ترحیم و تسلیت آن اسوه فضیلت پرداخته ام . در این مقال به ده نکته اشاره شده است .

1 - از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب :
محل دفن مرحوم آیت الله العظمی منتظری در جنب مقبره فرزند شهیدش در حرم حضرت معصومه در قم به توصیه رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفت . (تابناک ، 1 دی 1388) این توصیه و پیام تسلیت وی از سوی منصوبین رهبری به عنوان برخورد بزرگوارانه و کریمانه ولایت مطلقه فقیه با مخالفان خود دانسته شده است (موحدی کرمانی ، نماینده سابق ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، کیهان ، 1 دی 1388). چند سال قبل نیز اعلام شد که پیکر مرحوم دکتر یدالله سحابی علیرغم وصیت آن مرحوم تنها بعد از اجازه مخصوص مقام رهبری در صحن امامزاده عبدالله شهر ری دفن شد.

بی شک بر مسأله اختیارات رهبری در آرامگاه شواهد دیگری نیز می‎توان یافت . با اینکه سالها درباره ابعاد مختلف قلمرو ولایت مطلقه فقیه مطالعه کرده ام ، اما اقرار می‎کنم به این حوزه از قلمرو ولایت مطلقه توجه نکرده بودم : "ولایت بر قبور". بر اساس نظریه ولایت انتصابی مطلقه فقیه ، رهبر نه تنها بر حیات که بر ممات ، نه تنها بر خانه دنیوی که بر آرامگاه اخروی ، نه تنها بر منزل زندگان که بر قبر درگذشتگان نیز ولایت دارد. اینکه چه کسی کجا خاک شود، و کدام قبر به کدام میت می‎رسد، همانند هر آنچه به دنیا و آخرت مردم بستگی دارد، از اختیارات ولی فقیه است . بالاتر از اینها هم مسائلی است که مزاحمت نمی کنم . (کذا قیل ).

آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه ) به لطف خداوند به میزانی از محبوبیت دست یافته بود که هر کجا دفن می‎شد، مزارش میعادگاه موئمنان عاشق و منتقدان استبداد دینی می‎گشت . حرم امامزاه ها که زیر نظر نمایندگان ولی فقیه اداره می‎شود، زائران اهل قبور را نیز کنترل خواهد کرد و اجازه نخواهد داد مخالفی دست از پا خطا کند. و اتفاقا اصل مسأله همین بوده است . آن گاه که زنده بود بهره اش [ . . . ] حصر خانگی و توهین و ناسزا و غصب حسینیه و دفاتر و دستگیری فرزندان و نوادگان و شاگردان بود، و اکنون که دستش از دنیا کوتاه شده است ، مشمول کرامت ملوکانه قرار می‎گیرد. ای کاش ارباب قدرت در زمان حیات مخالفانشان یادی از کرامت می‎کردند. کرامت بر جنازه مخالف آن هم از ترس تاریخ و افکار عمومی اگر معنای دیگری ندهد، دلیل مروت و جوانمردی نیست . [ . . . ] آیت الله العظمی منتظری بر حوزه ای ولایت داشت که از قلمرو مزدبگیران بسیج و پاسداران استبداد دینی بدور است و آن قلوب ملت ایران بود. از ولایت بر قبور تا ولایت بر قلوب فاصله روش [ . . . ] تا روش منتظری است .

2 - [ . . . ]
"اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمة الله علیه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند. ایشان فقیهی متبحر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند".

این فقیه اگر بزرگوار بود چرا بیست سال از [ . . . ] دشنام و ناسزا شنید؟ از روزنامه کیهان که زیر نظر نماینده [ . . . ] اداره می‎شود نمی گویم ، فقط یک نمونه از سخن خودتان را به یادتان می‎آورم خطاب به نیروی مقاومت بسیج در تاریخ 5 آذر 1376 دقیقا 12 سال قبل (به نقل از سایت رسمی خودتان ).

شما این فقیه بزرگوار را اینگونه توصیف فرمودید: "دشمن گاهی با ده واسطه یک فرد ساده لوح و بیچاره ای را تحریک می‎کند که حرفی را بزند و یا موضعگیری غلط و ناشیانه ای را انجام دهد; و ممکن است چنین فردی ، حتی خودش هم نداند که عامل دشمن است ." شما این فقیه متبحر را متهم کردید که "به راحتی بتوانند ذهن او را عوض کنند و او را به اشتباه بیندازند". [ . . . ] آنگاه در تعریض به همین استاد برجسته گفتید: "مرجعی که فریب نمی خورد و تبلیغات دشمن ، ذهن او را نمی سازد و مرجعی که تحلیل سیاسی خود را از رادیو اسرائیل نمی گیرد، خیلی ارزش دارد."

آنگاه شما از تخریب بیت و حمله مأموران بسیج و سپاه به دفتر این فقیه بزرگوار که با دستور مستقیم [ . . . ] صورت گرفته بود این گونه یاد کردید "اینجانب در مقام عمل به تکلیف شرعی خود یعنی دفاع از نظام و رهبری و نیز ولایت فقیه که ستون فقرات نظام است ، از همه کسانی که در این برهه قدم در میدان گذاشتند تا حرف دشمن را در گلوی او خفه کنند و مشت به دهان او بکوبند، صمیمانه تشکر می‎کنم ." شما یک طرفه به قاضی رفتید و همانجا فرمان حصر اعلم فقیهان قم را صادر کردید [ . . . ]: "مطلقا از حق مردم اغماض نخواهم کرد و کسانی که مردم را هدف گرفتند و خواستند ذهن مردم را مغشوش کنند، امنیت مردم را برهم بزنند و مردم را در مقابل یکدیگر قرار بدهند، در حق مردم ، انقلاب و کشور خیانت کرده اند و باید طبق قانون و در چارچوب قانون با آنها رفتار شود".

شما بر خلاف قانون بدون اینکه دادگاهی تشکیل شده باشد فرمان شداد و غلاظ صادر کردید: "این کارها غیر قانونی و خیانت به مردم است و مسئولان اجرایی و قضایی باید وظایف خود را درباره آنها انجام دهند و هیچگونه سستی در این زمینه وجود نخواهد داشت ". آن فقیه بزرگوار، آن استاد برجسته و آن فقیه متبحر را بواسطه انتقادی که از شما و شیوه مدیریتان کرد بدون تشکیل دادگاه ، بطور غیرقانونی پنج سال و چند ماه در خانه خود محصور کردید. و زمانی که او در سن هشتاد سالگی به شدت بیمار شد بر اساس گزارش پزشکی برای رهائی از ننگ مرگ در حصر رهایش کردید. اما به لطف خداوند این فقیه بزرگوار هفت سال بیشتر از خداوند عمر گرفت تا به اسلام و تشیع بیشتر خدمت کند و مبارزه خود را علیه استبداد دینی به سرانجام برساند.

3 - ولایت فقیه و ابتذال مرجعیت :
آیت الله العظمی منتظری در سخنرانی 13 رجب سال 1376 از شیوه مدیریت [ . . . ] انتقاد کرده بود و وی را از شیوه شاهنشاهی برحذر داشته بود. این "فقیه بزرگوار و متبحر و استاد برجسته " صریحا به جناب آقای خامنه ای گفته بود: "شما که در شأن و حد مرجعیت نیستید". ادعای مرجعیت و صدور فتوا از کسی که صلاحیت افتا ندارد "معنایش مبتذل کردن مرجعیت شیعه " است . دقیقا 12 سال از آن سخنرانی گذشته است . [ . . . ] 
نکته اول : در این کتاب نوشته شده است که "ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره مسائل اجتماعی در هر عصر و زمان ، از ارکان مذهب حقه اثنی عشری است که ریشه هایی در اصل امامت دارد." (سوال 64) و "ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت و از اصول مذهب است و احکام راجع به ولایت ، مثل سایر احکام فقهی از ادله شرعی استنباط می‎شود." (سوال 70).

اما اگر مسأله ای از ارکان و اصول مذهب قلمداد شود لوازم ذیل بر آن مترتب می‎شود: اول : اصول دین یا مذهب از احکام عقلی است نه از احکام شرعی تعبدی . دوم : چنین مسأله ای یقینی است نه ظنی (و لو ظن معتبر). مراد از یقین اعتقاد جازم مطابق با واقع است . سوم : چنین مسأله ای غیر قابل تقلید است ، بلکه هر مکلفی موظف است در آن تحقیق کند و به آن یقین پیدا کند. چهارم : التزام عملی به آن کافی نیست ، اعتقاد نظری به آن لازم است . پنجم : برای اثبات چنین مسأله ای برهان (با تمامی قیود دقیق منطقی ) لازم است و ادله غیر یقینی کافی نیست . ششم : انکار و یا جهل به آن باعث خروج از مذهب می‎شود.

با توجه به نکات ششگانه فوق نظر آیت الله خامنه ای به سه مشکل جدی مبتلاست :

اولا اگر ولایت فقیه از اصول مذهب است نمی تواند در عین حال حکم شرعی تعبدی باشد. "ولایت فقیه حکم شرعی تعبدی است ، که مورد تأئید عقل نیز می‎باشد" (سوال 59); چرا که اصول اعتقادات از امور یقینی است و در امور عقلی و یقینی تعبد راه ندارد.

ثانیا واضح است که اگر ولایت فقیه از اصول مذهب باشد از فروع اصل امامت است و اصل مستقلی نیست (اصل ششم ). اما فرع اصل ، اصل نیست ، عدم جواز سهوالنبی از فروع عصمت است و ریشه در اصل نبوت دارد، با این همه از اصول دین نیست . جزئیات پرسشهای نکیر و منکر در شب اول قبر از فروع اعتقاد به روز جزاست و ریشه در اصل معاد دارد، اما نمی توان گفت از اصول دین است . نحوه محاسبه اعمال حسنه و سیئه در سرای دیگر از فروع مسأله عدل است و ریشه هایی در این اصل مذهب دارد، با این همه از اصول مذهب شمرده نمی شود، کرامات عترت طاهره از فروع اعتقاد به ولایت ائمه است و ریشه در اصل امامت دارد، با این همه از اصول مذهب محسوب نمی شود. حتی اگر ولایت فقیه را در عصر غیبت از شئون ولایت و امامت به حساب آوریم و بپذیریم که ریشه در اصل امامت دارد، باز نمی توان نتیجه گرفت که "ولایت فقیه از اصول مذهب است ."

ثالثا چگونه می‎توان امری را که بسیاری از فقهای امامیه آن را باور ندارند، (آیت الله سید ابوالقاسم موسوی خویی در اول کتاب المسائل وردود، "معظم الفقهاء الامامیه لایقولون بالولایة المطلقة للفقیه ." و نیز صراط النجاة فی اجوبة الاستفتاءات ) از اصول مذهب دانست ؟ چگونه مجتهدانی که حتی از شناخت اصول مذهب خود عاجز و در عین حال معذور تلقی می‎شوند در فروع فقهی جایزالتقلیدند؟ آیا به رسمیت شناختن اختلاف نظر در اصول مذهب مخاطره آمیز نیست ؟ با توجه به اینکه اصول مذهب از ذاتیات و مقومات مذهب و محقق هویت آن مذهب است ، صدور اذن ورود به یک مسأله اختلافی از قبیل ولایت فقیه (آیت الله خمینی ، کشف الاسرار، ص 185) به سرای قدسی اصول اعتقادی مذهب بشدت قابل تأمل است . بالاخره منکر چنین اصلی اگر خارج از مذهب نیست ، پس چگونه آن را "اصل " می‎نامند؟ اگر معنای دیگری از اصول مذهب و ارکان آن اراده شده است مناسب است برای رفع ابهامات فوق تبیین شود. من سالها پیش این نکات را در فصل پانزدهم کتاب حکومت ولائی به رشته تحریر درآوردم . (ص 237 تا 241 چاپ پنجم ).

حاصل بحث : بر خلاف نظر آیت الله خامنه ای ولایت فقیه از ارکان یا اصول مذهب تشیع یا از احکام شرعی تعبدی در عین حال مورد تأیید عقل نیست . ولایت فقیه مطابق نظر اکثریت قریب به اتفاق فقها از فروع فقهی است و اثبات آن در گرو اقامه ادله اربعه (کتاب ، سنت ، اجماع و عقل ) است . آیت الله خامنه ای معنای ارکان یا اصول مذهب و نیز احکام شرعی تعبدی را به درستی درک نکرده است و الا در ضمن چند سطر نزدیک به هم اینگونه متناقض اظهار نظر نمی کرد.

4 - ولی امر مسلمین جهان و فقیهان ارجح :
نکته دوم : آیت الله خامنه ای در مسأله 65 همین کتاب نوشته است : "اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین بر هر مکلفی ولو این که فقیه باشد، واجب است . و برای هیچ کسی جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته تر است ، مخالفت نماید. این در صورتی است که متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولی در غیر این صورت ، مسأله به طور کلی تفاوت خواهد کرد."

این رأی آیت الله خامنه ای به سه اشکال مبتلاست : اولا وجوب اطاعت از ولایت فقیه فرع بر اثبات فقهی آن است . فقیهی که به چنین مسأله ای قائل نیست و مقلدان وی با کدام دلیل فقهی موظف به اطاعت از موجودی بنام ولی امر مسلمین هستند؟

ثانیا اگر مدعی ولایت امر مسلمین در ضوابطی از قبیل فقاهت ، عدالت ، تدبیر و رضایت عامه نسبت به دیگران مرجوح باشد، به کدام دلیل شرعی اطاعت از مرجوح بر راجح واجب است ؟

ثالثا اگر مسأله شرعی دائر مدار راههای قانونی شود، و قانون نیز مبتنی بر شریعت باشد، حاصل مسأله دور است . اعتبار مسأله شرعی دائر مدار ادله معتبری از کتاب و سنت و عقل و اجماع است . وقتی در دیدگاه ولایت مطلقه فقیه قانون عین اراده ولی امر باشد و اعتبار و مشروعیت قانون ناشی از ولایت امر باشد نه برعکس ، در این صورت مسأله شرعی را تابع قانون دانستن یعنی مسأله شرعی را با اراده شخص ولی امر شناور دانستن و این همان زنگ خطری است که آیت الله العظمی منتظری به صدا درآورد: ابتذال مرجعیت شیعه . وقتی فرد فاقد صلاحیت فقهی در حوزه صدور فتوا دخالت می‎کند ارتکاب چنین خطاهای فاحشی دور از انتظار نیست .

5 - قضاوت برخلاف اجماع فقیهان :
آیت الله خامنه ای اخیرا مدعی شده است "اعتراف و اقرار هر متهم در دادگاه و در مقابل دوربین ها و بینندگان میلیونی ، "شرعا، عرفا و عقلا" حجت ، مسموع و نافذ است ; اما سخنان متهمان درباره اشخاص دیگر، حجیت شرعی ندارد و مسموع نیست " (خطبه های نماز عید فطر، 29 شهریور 88).

در حالی که "فقیه متبحر و استاد برجسته " مرحوم آیت الله العظمی منتظری بر اساس ضوابط مسلم اجماعی فقهی چندین بار متذکر شد:"این گونه اقرارها و اعتراف گیری ها که متأسفانه سالهاست در جمهوری اسلامی رائج شده و در زندان های غیر قانونی و در شرایط کاملا غیرعادی و با فریب و تهدید زندانی و قطع نمودن رابطه او با واقعیت های جامعه و با وارد نمودن فشارهای روحی و جسمی گرفته می‎شود، بکلی فاقد وجاهت شرعی و قانونی بوده و از منکرات و گناهان بزرگ به حساب می‎آید; و از نظر شرعی و قانونی جرم قطعی خواهد بود; که مباشران و متصدیان و آمران آنها باید محاکمه و تعزیر شوند، و از طرفی هیچ محکمه صالحی نباید و نمی تواند کسی را بر اساس این گونه اعترافات و مصاحبه ها محکوم به حکمی نماید. همه &#