آبروی مرجعیت
"هادی قابل "
سخن گفتن پیرامون شخصیت فقیه عالیقدر آیت الله العظمی منتظری (قدس الله نفسه الزکیه ) بسی مشکل است . مرجعی که در طول حیات هشتاد و هفت سال خود همواره در پی بالابردن شناخت خود و دیگران و حق خواهی بود. کسی که در واقع به مرجعیت آبرو داد، نه آن که از آن آبرویی کسب کند. او پس از سالیان دراز که میرفت رابطه مرجعیت با مردم و خواست و نیاز آنان فاصله بگیرد ! مرجعیت را به جایگاه اصلی خود برگرداند و به ملجایت مردم تبدیل شد. هیچ نامه ، پرسش ، و استغاثه ای را بی پاسخ نمی گذاشت ! هیچ فردی را از در خانه اش برای آن که سیاسی است ! یا از این گروه و آن گروه است رد نکرد، و با سعه صدر به حضور میپذیرفت ، سخنش را میشنید و درد دلش را گوش میکرد و اظهار هم دردی مینمود و به قدر توانش برای حل مشکلش اقدام میکرد.
منتظری در وقایع اخیر تنها مرجعی بود که در خانه اش به روی همگان باز بود. تنها مرجعی بود که به نامه مادر زندانی ، دختر زندانی ، همسر زندانی و... پاسخ میداد و التیامی برای قلوب مجروح آنان بود ! برای زندانیان سیاسی بسیار ناراحت بود و رنج میبرد، هر وقت از زندان برای مرخصی میآمدم و به حضورش میرسیدم تا انرژی بگیرم ، با ناراحتی میگفت : "واقعا زندانی بودن شما و دیگران چه سودی برای نظام دارد؟! مگر شما چه کردید؟! و یا چه گفتید که باید چنین حکم سنگینی را متحمل شوید؟!" به یاد دارم یک هفته پیش از فوت ایشان محضرش رسیدم ، بحث زندانیان سیاسی شد و با ناراحتی میفرمود: "وقتی من چشمم به خانواده این زندانیان میافتد که برای آزادی عزیزانشان و یا خبرگیری و ملاقات آنها باید پیش من و یا دیگران بروند، رنج میبرم ، که ما برای این انقلاب کردیم که حرمت این خانواده ها اینگونه شکسته شود؟! اینها مگر چه کرده اند؟! آن هم کسانی که بخشی از عمر خود را برای انقلاب صادقانه صرف کردند و از خدمت گذاران نظام بوده اند !"
منتظری تنها مرجعی بود که بی جار و جنجال از پیش از پیروزی انقلاب سنت دستگیری و کمک به خانواده های زندانیان سیاسی و آسیب دیدگان از سیاست های حکومت را همواره به عهده گرفته بود و پس از پیروزی انقلاب هم این سنت حسنه را به انجام رساند ! در زمانی که همه در رسای زندانیان قلم فرسایی میکردند، او به فکر اداره زندگی آنان بود و اگرچه دستش باز نبود که به طور کامل آنان را اداره کند اما به میزانی که در توان داشت کمک میکرد !
منتظری تنها مرجعی بود که در پای تکلیف و وظیفه به فکر نام و موقعیت خود نبود ! او تکلیف و وظیفه را بر همه چیز مقدم میدانست . او مقام دنیوی را فدای انجام وظیفه و تکلیف کرد. او در حالی که دو سه ماهی تا رسیدن به کرسی رهبری بیشتر فاصله نداشت ، به آن پشت پا زد و به آنچه که وظیفه الهی اش بود عمل کرد ! او به قدرت ، حکومت ، مقام ، و شهرت آن گونه نگاه میکرد که از مولایش امیر مومنان علی (ع ) آموخته بود، که فرمود: "حکومت از نعلین پاره ! و یا آب بینی بز ! کم ارزش تر است مگر آن که به سبب آن بتوان حقی را به پا داشت و یا از باطلی جلوگیری کرد !"
منتظری عالمی عامل بود. علم را برای در سینه نگهداشتن و به آن فخر کردن نیاموخته بود. او با نهج البلاغه زندگی کرده بود و به همین خاطر وقتی شرح و تفسیر نهج البلاغه میگفت کاربردی و ناظر به زمان و زندگی جامعه میگفت . منتظری عارف بود نه از نوع عارفانی که بیشتر دکان و دستگاه مرید سازی راه میاندازند، و مریدانشان در پی سر کشیدن نیم خورده آب آقاشون هستند ! او عرفان نظری و عملیش یکی بود، و در جلوت آن بود که در خلوت بود !
منتظری یک فیلسوف و متکلم بود اما هیچ وقت نخواست که با اصطلاحات فلسفی یا کلامی بازی کند و "استقس فوق استقسات " بگوید که کسی را فهم آن نباشد، و بگویند آقا چه قدر ملا است که کسی حرفش را نمی فهمد ! او در حوزه اعتقادات چندین کتاب استدلالی تألیف کرد تا بهره فلسفه و کلامش را به مردم رسانده باشد. او در دفاع استدلالی از معتقدات شیعه و به دور از اهانت ، به رد شبهات علمای اهل سنت ، و برخی وهابیون ، اقدام کرد و دامن شیعه و پیروان اهل بیت (ع ) را از اتهامات بی پایه و اساس آنها پاک کرد.
منتظری یک اصولی بود و برای خود در اصول مبنا داشت ، اما هرگز نخواست که حرمت دیگران شکسته شود !
به یاد دارم ، با چند تن از شاگردان فاضل ایشان در روزهای پس از حصر پنج و نیم ساله ، به حضورشان رسیدیم و درخواست شروع درس را داشتیم ، و عرض کردیم : "آقا ! بهتر است یک دوره اصول بفرمایید". فرمودند: "من اصول رایج حوزه را قبول ندارم ، این اصول وقت طلبه را خیلی ضایع میکند، این که بعضی میگویند برای ممارست طلبه خوب است ! این هم درست نیست ، چون طلبه میتواند در مطالب درست درسی ممارست پیدا کند، ولی گفتن اصول مورد نظر ما هم سبب جنجال و مخالفت میشود، پس بهتر آنکه همین فقه را بگوییم "!
منتظری فقیهی که تازه به فقاهت رسیده باشد نبود، او در سن 27 سالگی ، زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و با تأیید ایشان به درجه اجتهاد رسیده بود و بسیاری از بزرگان حوزه اجتهاد ایشان را تأیید کردند. او به اصرار علمای بلاد و مجتهدینی که خود در مظان مرجعیت بودند، رساله خود را منتشر کرد. او در 63 سال پیش کتاب "نهایة الاصول " را که تقریرات درس خارج مرحوم آیت الله بروجردی بود نوشت و 61 سال پیش "محاضرات فی الاصول " را که تقریرات خارج اصول مرحوم امام بود نوشت ، که بر هر دوی این کتاب حاشیه ها و نظرات خود را آورده است . او در 62 سال پیش کتاب "البدر الزاهر فی صلوة الجمعة والمسافر" را نوشت که درسهای خارج فقه مرحوم آیت الله بروجردی است و در حاشیه آن هم نظرات خود را آورده است . او بیش از 45 سال درس خارج فقه گفت و شاگردان فاضل بسیاری تحویل حوزه های علمیه داد، که برخی از آنها از مراجع تقلید حال و در گذشته هستند. او استاد بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی است که وظیفه شاگردی را در حق استاد خود ادا نکردند و بلکه با کمال تأسف جفا هم کردند !
منتظری فقیهی نوآور و به روز بود، او همه تلاش خود را به کار بست تا فقه را به روز و کاربردی کند، شاهد بر این مدعا پاسخ هایی است که به پرسش های گوناگون فقهی داده است . او در فقه تطبیقی استاد بود و همواره در درس خود از نظریات فقهای بزرگ اهل سنت هم استفاده میکرد. در مراجعه به منابع اصرار داشتند که احادیث را از منابع اهل سنت هم نقل کنند. و در تفسیر آیات الاحکام هم به تفاسیر آنها استناد میکردند.
منتظری در تفسیر قرآن هم استاد بود، اما فرصت نیافت که تفسیر بگوید. منتظری در احادیث و روایات پیامبر و اهل البیت (ع ) عمری را سر کرده بود، لذا هم در "علم الحدیث " و هم در "درایة الحدیث " (یعنی هم در بحث شناخت روایات از نظر سند، و هم در بحث فهم معنای روایات ) عالمی متبحر بود، و علاوه بر بهره گیری در استنباط احکام شریعت ، کوشید تا حدیث را وارد زنگی مردم کند، به همین منظور علاوه بر شرح و تفسیر نهج البلاغه ، به شرح و تفسیر احادیث اصول کافی همت گماشت .
منتظری مجسمه اخلاق و الگوی عملی برای همه بود، اما بر طبق سنت جاریه حوزه های علمیه به درس اخلاق نیز پرداخت ، تا از فرصت دیدارهای خود با مردم ، به شکلی شایسته بهره بگیرد و بهره برساند.
منتظری کینه توز نبود، او از کسانی که در حقش بدی کرده بودند به راحتی میگذشت ! و تا جایی که احساس میکرد که تأثیری در نفوس افراد داشته باشد، از نصیحت و خیرخواهی دریغ نمی کرد. او حاضر نبود در محضرش از کسی ولو دشمنش بدگویی شود ! او دغدغه اصلاح افراد و اصلاح امور را داشت ! او امام خمینی (ره ) را معصوم نمی دانست و لکن همواره حرمتش را پاس میداشت و به عنوان استاد از ایشان یاد میکرد.
منتظری برای ادیان و مذاهب دیگر احترام قایل بود و هرگز حاضر نبود که به دینی ، آئینی ، مذهبی بد گفته شود. او به حقوق انسان ، به عنوان انسان ، معتقد بود، و بر این باور بود که انسان صرف نظر از رنگ و نژاد و دین و مذهب ، مادام که خود حرمت خود را نشکند، از احترام برخوردار است . او به همزیستی انسانها با هر دین و مذهب و آیینی معتقد بود. به یاد دارم پس از بحث حرمت سب مومن در مکاسب محرمه ، با یکی از شاگردان ایشان خدمتشان رسیدیم ، و عرض کردیم : "آقا حالا که بحث حرمت سب مومن را مطرح میکنید مناسب است در باب حرمت و کرامت انسان هم بحث کنید زیرا جای بحث همین جا است ". فرمودند: "درست است من در فکر این بحث نبودم ، اما الان آمادگی بحث آن را ندارم بگذارید این بحث که تمام شد در ادامه به آن بحث میپردازم ". و چنین شد که زمینه بحث از حقوق انسان و کرامتش توسط ایشان مطرح شد. اصولا استاد از پیشنهادهای دیگران استقبال میکردند و به کار میبستند، و همین نکته سبب شد که بگویند ایشان از دیگران تأثیر میپذیرد !!
منتظری ، یگانه مرجعی بود که میکوشید حقوق بشر را با اسلام تطبیق دهد، و آن را از حاکمان تمام کشورها مطالبه کند. برای او فرقی نمی کرد که افراد از کدام دین ، مذهب ، نژاد، کشور، فرقه ، و گروه باشند، او بر این باور بود که همه مخلوق الهی هستند، که خدا برایشان حقوقی قایل شده است و ما نباید آن حقوق را نادیده بگیریم . او بر این باور بود که حتی مجرمان هم از حقوقی برخوردار هستند، که در عین تحمل کیفر و مجازات ، اما باید حقوق آنها رعایت شود.
منتظری برخلاف تبلیغات سوئی که شده بود ساده اندیش نبود، بسیار زیرک و باهوش بود، با تجربه زیادی که داشت و به کمک حافظه کم نظیرش ، بسیاری از مسایل را پیش بینی میکرد، پی آمدها را میدید، لذا وقتی انتقادی ، یا نصیحتی میکرد، ناظر به فرجام کار بود، آنها که خوش نداشتند، آن را ساده لوحانه میپنداشتند، اما همه پیش بینی های ایشان در مسایل سیاسی و اجتماعی محقق شد. بسیاری از کسانی که در گذشته چنین میپنداشتند، امروز به اشتباه خود پی برده اند، و اعتراف میکنند که انصافا آقای منتظری خوب فهمیده بود، و خوب پیش بینی کرده بود !
منتظری ...
از او هر چه بگویم کم گفته ام ! و به قول عرب ها: "منتظری ، و ما ادریک ما المنتظری ؟!" آیندگان خواهند فهمید که او چه گوهر شب چراغی در دنیای ظلم و ظلمت زده ما بود ! روحش شاد و راهش پر رهرو باد. "عاش سعیدا مظلوما، و مات سعیدا مظلوما".
منتظری در وقایع اخیر تنها مرجعی بود که در خانه اش به روی همگان باز بود. تنها مرجعی بود که به نامه مادر زندانی ، دختر زندانی ، همسر زندانی و... پاسخ میداد و التیامی برای قلوب مجروح آنان بود ! برای زندانیان سیاسی بسیار ناراحت بود و رنج میبرد، هر وقت از زندان برای مرخصی میآمدم و به حضورش میرسیدم تا انرژی بگیرم ، با ناراحتی میگفت : "واقعا زندانی بودن شما و دیگران چه سودی برای نظام دارد؟! مگر شما چه کردید؟! و یا چه گفتید که باید چنین حکم سنگینی را متحمل شوید؟!" به یاد دارم یک هفته پیش از فوت ایشان محضرش رسیدم ، بحث زندانیان سیاسی شد و با ناراحتی میفرمود: "وقتی من چشمم به خانواده این زندانیان میافتد که برای آزادی عزیزانشان و یا خبرگیری و ملاقات آنها باید پیش من و یا دیگران بروند، رنج میبرم ، که ما برای این انقلاب کردیم که حرمت این خانواده ها اینگونه شکسته شود؟! اینها مگر چه کرده اند؟! آن هم کسانی که بخشی از عمر خود را برای انقلاب صادقانه صرف کردند و از خدمت گذاران نظام بوده اند !"
منتظری تنها مرجعی بود که بی جار و جنجال از پیش از پیروزی انقلاب سنت دستگیری و کمک به خانواده های زندانیان سیاسی و آسیب دیدگان از سیاست های حکومت را همواره به عهده گرفته بود و پس از پیروزی انقلاب هم این سنت حسنه را به انجام رساند ! در زمانی که همه در رسای زندانیان قلم فرسایی میکردند، او به فکر اداره زندگی آنان بود و اگرچه دستش باز نبود که به طور کامل آنان را اداره کند اما به میزانی که در توان داشت کمک میکرد !
منتظری تنها مرجعی بود که در پای تکلیف و وظیفه به فکر نام و موقعیت خود نبود ! او تکلیف و وظیفه را بر همه چیز مقدم میدانست . او مقام دنیوی را فدای انجام وظیفه و تکلیف کرد. او در حالی که دو سه ماهی تا رسیدن به کرسی رهبری بیشتر فاصله نداشت ، به آن پشت پا زد و به آنچه که وظیفه الهی اش بود عمل کرد ! او به قدرت ، حکومت ، مقام ، و شهرت آن گونه نگاه میکرد که از مولایش امیر مومنان علی (ع ) آموخته بود، که فرمود: "حکومت از نعلین پاره ! و یا آب بینی بز ! کم ارزش تر است مگر آن که به سبب آن بتوان حقی را به پا داشت و یا از باطلی جلوگیری کرد !"
منتظری عالمی عامل بود. علم را برای در سینه نگهداشتن و به آن فخر کردن نیاموخته بود. او با نهج البلاغه زندگی کرده بود و به همین خاطر وقتی شرح و تفسیر نهج البلاغه میگفت کاربردی و ناظر به زمان و زندگی جامعه میگفت . منتظری عارف بود نه از نوع عارفانی که بیشتر دکان و دستگاه مرید سازی راه میاندازند، و مریدانشان در پی سر کشیدن نیم خورده آب آقاشون هستند ! او عرفان نظری و عملیش یکی بود، و در جلوت آن بود که در خلوت بود !
منتظری یک فیلسوف و متکلم بود اما هیچ وقت نخواست که با اصطلاحات فلسفی یا کلامی بازی کند و "استقس فوق استقسات " بگوید که کسی را فهم آن نباشد، و بگویند آقا چه قدر ملا است که کسی حرفش را نمی فهمد ! او در حوزه اعتقادات چندین کتاب استدلالی تألیف کرد تا بهره فلسفه و کلامش را به مردم رسانده باشد. او در دفاع استدلالی از معتقدات شیعه و به دور از اهانت ، به رد شبهات علمای اهل سنت ، و برخی وهابیون ، اقدام کرد و دامن شیعه و پیروان اهل بیت (ع ) را از اتهامات بی پایه و اساس آنها پاک کرد.
منتظری یک اصولی بود و برای خود در اصول مبنا داشت ، اما هرگز نخواست که حرمت دیگران شکسته شود !
به یاد دارم ، با چند تن از شاگردان فاضل ایشان در روزهای پس از حصر پنج و نیم ساله ، به حضورشان رسیدیم و درخواست شروع درس را داشتیم ، و عرض کردیم : "آقا ! بهتر است یک دوره اصول بفرمایید". فرمودند: "من اصول رایج حوزه را قبول ندارم ، این اصول وقت طلبه را خیلی ضایع میکند، این که بعضی میگویند برای ممارست طلبه خوب است ! این هم درست نیست ، چون طلبه میتواند در مطالب درست درسی ممارست پیدا کند، ولی گفتن اصول مورد نظر ما هم سبب جنجال و مخالفت میشود، پس بهتر آنکه همین فقه را بگوییم "!
منتظری فقیهی که تازه به فقاهت رسیده باشد نبود، او در سن 27 سالگی ، زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و با تأیید ایشان به درجه اجتهاد رسیده بود و بسیاری از بزرگان حوزه اجتهاد ایشان را تأیید کردند. او به اصرار علمای بلاد و مجتهدینی که خود در مظان مرجعیت بودند، رساله خود را منتشر کرد. او در 63 سال پیش کتاب "نهایة الاصول " را که تقریرات درس خارج مرحوم آیت الله بروجردی بود نوشت و 61 سال پیش "محاضرات فی الاصول " را که تقریرات خارج اصول مرحوم امام بود نوشت ، که بر هر دوی این کتاب حاشیه ها و نظرات خود را آورده است . او در 62 سال پیش کتاب "البدر الزاهر فی صلوة الجمعة والمسافر" را نوشت که درسهای خارج فقه مرحوم آیت الله بروجردی است و در حاشیه آن هم نظرات خود را آورده است . او بیش از 45 سال درس خارج فقه گفت و شاگردان فاضل بسیاری تحویل حوزه های علمیه داد، که برخی از آنها از مراجع تقلید حال و در گذشته هستند. او استاد بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی است که وظیفه شاگردی را در حق استاد خود ادا نکردند و بلکه با کمال تأسف جفا هم کردند !
منتظری فقیهی نوآور و به روز بود، او همه تلاش خود را به کار بست تا فقه را به روز و کاربردی کند، شاهد بر این مدعا پاسخ هایی است که به پرسش های گوناگون فقهی داده است . او در فقه تطبیقی استاد بود و همواره در درس خود از نظریات فقهای بزرگ اهل سنت هم استفاده میکرد. در مراجعه به منابع اصرار داشتند که احادیث را از منابع اهل سنت هم نقل کنند. و در تفسیر آیات الاحکام هم به تفاسیر آنها استناد میکردند.
منتظری در تفسیر قرآن هم استاد بود، اما فرصت نیافت که تفسیر بگوید. منتظری در احادیث و روایات پیامبر و اهل البیت (ع ) عمری را سر کرده بود، لذا هم در "علم الحدیث " و هم در "درایة الحدیث " (یعنی هم در بحث شناخت روایات از نظر سند، و هم در بحث فهم معنای روایات ) عالمی متبحر بود، و علاوه بر بهره گیری در استنباط احکام شریعت ، کوشید تا حدیث را وارد زنگی مردم کند، به همین منظور علاوه بر شرح و تفسیر نهج البلاغه ، به شرح و تفسیر احادیث اصول کافی همت گماشت .
منتظری مجسمه اخلاق و الگوی عملی برای همه بود، اما بر طبق سنت جاریه حوزه های علمیه به درس اخلاق نیز پرداخت ، تا از فرصت دیدارهای خود با مردم ، به شکلی شایسته بهره بگیرد و بهره برساند.
منتظری کینه توز نبود، او از کسانی که در حقش بدی کرده بودند به راحتی میگذشت ! و تا جایی که احساس میکرد که تأثیری در نفوس افراد داشته باشد، از نصیحت و خیرخواهی دریغ نمی کرد. او حاضر نبود در محضرش از کسی ولو دشمنش بدگویی شود ! او دغدغه اصلاح افراد و اصلاح امور را داشت ! او امام خمینی (ره ) را معصوم نمی دانست و لکن همواره حرمتش را پاس میداشت و به عنوان استاد از ایشان یاد میکرد.
منتظری برای ادیان و مذاهب دیگر احترام قایل بود و هرگز حاضر نبود که به دینی ، آئینی ، مذهبی بد گفته شود. او به حقوق انسان ، به عنوان انسان ، معتقد بود، و بر این باور بود که انسان صرف نظر از رنگ و نژاد و دین و مذهب ، مادام که خود حرمت خود را نشکند، از احترام برخوردار است . او به همزیستی انسانها با هر دین و مذهب و آیینی معتقد بود. به یاد دارم پس از بحث حرمت سب مومن در مکاسب محرمه ، با یکی از شاگردان ایشان خدمتشان رسیدیم ، و عرض کردیم : "آقا حالا که بحث حرمت سب مومن را مطرح میکنید مناسب است در باب حرمت و کرامت انسان هم بحث کنید زیرا جای بحث همین جا است ". فرمودند: "درست است من در فکر این بحث نبودم ، اما الان آمادگی بحث آن را ندارم بگذارید این بحث که تمام شد در ادامه به آن بحث میپردازم ". و چنین شد که زمینه بحث از حقوق انسان و کرامتش توسط ایشان مطرح شد. اصولا استاد از پیشنهادهای دیگران استقبال میکردند و به کار میبستند، و همین نکته سبب شد که بگویند ایشان از دیگران تأثیر میپذیرد !!
منتظری ، یگانه مرجعی بود که میکوشید حقوق بشر را با اسلام تطبیق دهد، و آن را از حاکمان تمام کشورها مطالبه کند. برای او فرقی نمی کرد که افراد از کدام دین ، مذهب ، نژاد، کشور، فرقه ، و گروه باشند، او بر این باور بود که همه مخلوق الهی هستند، که خدا برایشان حقوقی قایل شده است و ما نباید آن حقوق را نادیده بگیریم . او بر این باور بود که حتی مجرمان هم از حقوقی برخوردار هستند، که در عین تحمل کیفر و مجازات ، اما باید حقوق آنها رعایت شود.
منتظری برخلاف تبلیغات سوئی که شده بود ساده اندیش نبود، بسیار زیرک و باهوش بود، با تجربه زیادی که داشت و به کمک حافظه کم نظیرش ، بسیاری از مسایل را پیش بینی میکرد، پی آمدها را میدید، لذا وقتی انتقادی ، یا نصیحتی میکرد، ناظر به فرجام کار بود، آنها که خوش نداشتند، آن را ساده لوحانه میپنداشتند، اما همه پیش بینی های ایشان در مسایل سیاسی و اجتماعی محقق شد. بسیاری از کسانی که در گذشته چنین میپنداشتند، امروز به اشتباه خود پی برده اند، و اعتراف میکنند که انصافا آقای منتظری خوب فهمیده بود، و خوب پیش بینی کرده بود !
منتظری ...
از او هر چه بگویم کم گفته ام ! و به قول عرب ها: "منتظری ، و ما ادریک ما المنتظری ؟!" آیندگان خواهند فهمید که او چه گوهر شب چراغی در دنیای ظلم و ظلمت زده ما بود ! روحش شاد و راهش پر رهرو باد. "عاش سعیدا مظلوما، و مات سعیدا مظلوما".