‏"حجت مسلمانی ما" از : حجةالاسلام والمسلمین حسن یوسفی اشکوری

حجت مسلمانی ما
"حسن یوسفی اشکوری "
 بهرام بیضایی ، نویسنده و کارگردان بافکر و نامدار کشورمان ، در فیلم "روز واقعه " (که به گمانم پر محتواترین و بهترین اثر هنری درباره رخداد عاشورا و حادثه کربلا است ) از زبان قهرمان داستانش (که یک جوان مسیحی نومسلمان عاشق است اما حسین و مسیح را با هم در یک سیما - به شکل نمادین دو خورشید بر یک نیزه می‎بیند -)، جمله ای درباره مقتدای نویافته اش می‎گوید که از منظر ایمانی و تاریخی بسیار عمیق است : "حسین حجت مسلمانی ما است " !

باور کنید که بدون گزافه گویی های معمول می‎گویم : "منتظری حجت مسلمانی ما بود". نمی خواهم بگویم او تنها حجت ما بود (گرچه سوگمندانه باید گفت که در دوران اخیر حجج زیادی برای اسلام و تشیع باقی نمانده است )، اما بی گمان او در میان عالمان دین عالیترین حجت بود و در سطح عام از کم نظیرترین الگوهای دینی و اخلاقی در عرصه دین و سیاست به شمار می‎آمد. در روزگاری که به تعبیر زیبای شریعتی "قبله ها" به راحتی خیانت می‎کنند (و کردند) و امیدها را به نومیدی و ایمانها را به ریا و راستی ها را به نفاق تبدیل می‎کنند (و کردند) و اخلاق سخت در پای دیو قدرت ذبح شرعی شده است ، منتظری به عنوان یک شخصیت حوزوی و متعلق به نسل گذشته و دومین رهبر روحانی مبارزه در طول نیم قرن اخیر و بویژه دومین مقام دینی - سیاسی در نظام برخاسته از انقلاب ، با جهاد اکبر و اصغر خود، توانست به مقام بلند و یگانه حجت مسلمانی نسل انقلاب و نسل پس از انقلاب تعالی یابد و بر تارک تاریخ معاصر ما خوش بنشیند و جاودانه شود.

اسلام چیست ؟ اگر دین را در منظومه کلان خود در قرآن و سنت بجوییم و به اصل "دین در خدمت انسان نه انسان در خدمت دین " باور داشته باشیم ، دین عبارت است از: اخلاق (با محوریت دو عنصر اخلاص و آزادگی )، آزادی (در تمامیت آن و با مصادیق زمانی - مکانی آن )، عدالت (در تمامیت آن : سیاسی ، اقتصادی ، حقوقی ، منزلتی ...) که البته مآلا تمام اینها در خدمت رهایی و به تعبیر اسلامی "فلاح " آدمی قرار دارند و باید باشند. مومنان راست کیش و راست کردار همواره چنین اند و باید بکوشند چنین باشند. اگر در دین احکام و شریعتی نیز جعل شده است ، الزاما باید در شرایط جعل آنها در نسبیت زمانی - مکانی خود چنین نقش و کارکردی داشته باشند.

منتظری در حد بسیار برجسته و بویژه در زمانه عسرت و خیانت قبله های روزگار ما و در قیاس با همگنان خود، به راستی یک "حجت اسلام " و "آیت خدا" بود و از این رهگذر او یک نماد بزرگ و یک حجت مسلمانی برای هر مسلمان آگاه و اخلاق مدار این روزگار به شمار می‎آمد. زیرا او همان سه مفهوم و غایت دینی یاد شده را به کمال داشت . آزاده بود و مخلص و از این رو همواره سیاست ورزی و مبارزات اجتماعی و انقلابی اش بر بنیاد اخلاق و آزادگی استوار بود. به آزادی باور عمیق داشت و از منظر دینی آدمی را مختار می‎شمرد و از دین تحمیلی بیزار بود. از این رو به برابری نسبی حقوقی و انسانی و سیاسی معتقد بود و در چهارچوب گفتار و نظام فقهی خود از آن حمایت می‎کرد. عدالت برای منتظری مهم بود و تمام وجوه عدالت را باز در چهارچوب گفتمان کلامی و فقهی خویش محترم می‎شمرد و برای تحقق آن در نظام تبعیض محور و بنیاد یافته بر اصل خودی و غیر خودی و به اصطلاح "نظام حامی پرور" حاکم در این سی سال تلاش بسیار می‎کرد. او یک فقیه سنتی بود اما در سطحی فراتر و انسانی تر و اخلاقی تر از حقوق انسانی تمام شهروندان دفاع و حمایت می‎کرد. البته او نیز در تمام عمر پر فراز و نشیبش ، مانند دیگر آدمیان ، در حال تحول بود و اما نکته آن است که او از عالم سنتی و نظام فکری کهن به سوی جهان مدرن و مولفه های نوین آزادی و آزادگی و عدالت و برابری در حال تحول و سیر بود و این برای یک فقیه معمر حوزوی یک تعالی و امتیاز بزرگ به شمار می‎رود.

با این همه آنچه در سنت و سیره آیت الله العظمی منتظری مهم و برجسته است ، شجاعت اخلاقی و دلیری در اندیشه و گفتار و اخلاص در اعمال است . او به تعبیر امامش علی بن ابیطالب دنیا را سه طلاقه کرده بود و در عمل نشان داد، به رغم اکثر همگنان و همقطارانش در پروسه انقلاب و در اردوگاه نظام جمهوری اسلامی ، ذره ای میل به قدرت و ثروت و منزلتهای اعتباری ندارد و همین بی نیازی و وارستگی در او شجاعتی کم نظیر پدید آورده بود. شریعتی می‎گفت "داشتن " انسان را محافظه کار می‎کند و "خواستن " آدمی را ذلیل ، و منتظری نه می‎خواست تا تن به ذلت دهد و نه داشت که برای از دست دادنش محافظه کاری کند. از این رو او در چهارچوب نظام اندیشگی اش و در حد تشخیص خود، هر بار و هر جا که ستمی دید، شجاعانه به اعتراض برخاست و هر جا ستمدیده ای یافت با دلیری و بدون ملاحظه کاریهای عموم عالمان و سیاستمداران به حمایتش اهتمام کرد.

او از معدود شخصیت های انقلاب بود که مفتون کاریزمای رهبر با نفوذ و مورد احترامش یعنی آیت الله خمینی نشد و از این شجاعت برخوردار بود که در هر جا کاستی و انحرافی در کار انقلاب و مدیریت کشور مشاهده کند بی پروا و با اخلاص تذکر دهد و انتقاد کند و تا پایان نیز حتی به قیمت از دست دادن مقام و منزلت ظاهری و حتی از دست دادن یک زندگی عادی بر این نقد مداوم و خیرخواهانه ادامه دهد. از آنرو او حجت مسلمانی ما بود که اگر فقیهی یا انبوه فقیهانی به حقوق مردم تجاوز می‎کردند و می‎کنند و فی المثل فرمان به کشتار زندانیان سیاسی می‎دهند، فقیه درجه اول دیگری بوده است که از منظر دین و فقه به این رفتارها اعتراض کند و صریحا اعلام کند که این اعمال خلاف شرع است . اگر چنین اعتراضی از چنین مقامی صورت نمی گرفت ، در این روزگار پر فتنه و پر شبهه مسلمانان به سادگی نمی توانستند چنان رفتار منسوب به دین را محکوم کنند. همین جایگاه موجب شده است که برنده جایزه صلح نوبل و سخنگوی حقوق بشر ایران در سطح جهانی خانم عبادی ، منتظری را "پدر حقوق بشر ایران " بنامد. با این همه او نه تنها حاکمان و ارباب قدرت را ارشاد می‎کرد و به نقد می‎کشید، بلکه از نقد خود و برخی افکار و یا رفتارهای گذشته اش نیز ابایی نداشت .

با توجه به تمام ویژگی ها، منتظری نه تنها الگو و حجت مسلمانی مومنان است ، که الگوی انسانی و اخلاقی تمام آزادیخواهان ، اخلاق محوران و عدالت طلبان است . بیانیه ها، مقاله ها و داوریهای افراد و گروهها و طیفهای متنوع و متکثر و حتی متضاد ایرانی و غیر ایرانی در مورد شخصیت ، گفتار و رفتار منتظری در این روزها موید این مدعا است . او به درستی "پدر معنوی " جنبش مدنی و اخلاق مدار و آزادیخواهانه ملت ایران در این زمانه عسرت بود. خدایش بیامرزد. به یاران ، شاگردان و بویژه به بیت معزز و همسر و فرزندان برومند آن فقیه مجاهد تسلیت و تعزیت می‎گویم و جای یگانه اش در جنبش سبز ایران جاودان باد.