در سوگ سنگربان حقوق مخالفین
"عبدالعلی بازرگان "
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که "اسرار هویدا میکرد"
قبض روح القدس ار باز مدد فرماید
"دیگران هم بکنند" آن چه مسیحا میکرد
قهرمان نهضت ملی ، دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی گفت : "تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که پنجه در پنجه بریتانیای کبیر انداختم و صنایع نفت را ملی کردم " !
راستی گناه آیت الله منتظری چه بود که او را از اوج عزت در مقام جانشینی بلامنازع رهبر انقلاب پائین آورد و بیست سال در حبس و حصر و هتک و حمله و هجوم قرار داد؟
آقای [. . . ] در تسلیت نیش و نوش داری پس از این ضایعه ، دقیقا بر این گناه ، که چیزی جز "نه " گفتن به امام نبود، از دید خود و پیروانش انگشت گذاشت و از خداوند خواست چنین گناهی را با "پوشش مغفرت و رحمت بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد" !؟
به راستی منتظری چرا و چگونه و چه وقت در برابر کسی که او و "مطهری " را حاصل عمر خود میشمرد، ایستاده بود؟ او که حرمت استاد همواره نگهداشته و سخنی کمتر از "حضرت امام " درباره ایشان نگفته بود، جز این که برخلاف ذوب شدگان در ولایت کاریزمائی امام !، که دین و دل سپرده ، به خود اجازه اندیشه کردن در آرائش را نمی دادند، شخصیت و شجاعت علمی و ایمانی خود را نباخته و بی پروا تصریح میکرد امام معصوم نبوده و اشتباهاتی داشته است .
انتقاد از دشمن کاری ساده و همگانی است . انتقاد ناصحانه به دوست است که دلالت بر اخلاص دارد و هدیه محسوب میشود. آن هم به نمایندگی از کسانی که دسترسی به "کانال های ارتباطی " بیت نداشتند و یا جرأت نمی کردند سخنی بگویند !
چه نیکو گفت "تولستوی" که : ما باید از چیزهائی سخن بگوئیم که همه میدانند و کسی را یارای گفتن آن نیست .
به راستی منتظری کدام رفتار و سیاست استادش را برنمی تافت و حاضر به تمکین و سرسپردگی نشد؟
پاسخ این سؤال را نگارنده به اتفاق جمعی از دوستان نهضتی مستقیما از زبان آن شادروان شنیده است .
به حضرت امام گفتم : من همه جا به دنبال شما میآیم جز جهنم !! خندید و گفت شما فکر میکنید من به جهنم میروم .
گفتم : حرمت خون بندگان را که سزای ریختن به ناحق آن جهنم است ما از درس های شما آموخته ایم !
کلید معمای منتظری و نقطه آغاز ابتلائات ایشان همین جاست !
از شگفتی های زندگی این مرد (در مقام شخص دوم نظام)، در ایامی که هر کس نمایندگی امام را در پست و مقام نان و آب داری تمنا میکرد، دریافت نمایندگی ایشان در امور زندانها به نیت مراقبت از حقوق مخالفین و جلوگیری از غلبه قهر و انتقام بود !؟ منتظری سالیانی قبل از انقلاب در زندان بود و شخصیت زندانی سیاسی را میشناخت و با آنها از جهاتی نزدیک تر بود تا با هم مسلکانش !
در خانه اش ، در دورانی که همه درها به روی مخالفین بسته بود، همواره باز بود و مخالفین را میپذیرفت و نظریات آنها را میشنید. ما نیز در نهضت آزادی بیانیه های خود، از جمله علیه "ولایت فقیه" و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را برای ایشان میبردیم و یا پست میکردیم . یک روز که برای اطمینان از وصول بیانیه ها سوال کردیم ، گفت : من به دفتر خود سفارش کرده ام حتی فحش نامه ها را هم به من برسانند تا نتیجه کار خود را بدانم !
در سال 1367 پس از عملیات مرصاد در غرب کشور، هزاران نفر از زندانیان سیاسی به جرم ایستادگی بر موضع عقیدتی خود در نهایت اختفا و استتار و با قطع ملاقات و ارتباط با بیرون زندان ها بدون محاکمه با دو سه پرسش کوتاه از عقایدشان به اعدام محکوم شدند !! برخی از آنها از مبارزین چپ و بیشتر از مجاهدین بودند.
چرا فقط آیت الله منتظری در برابر این اقدام برای دفاع از حقوق انسانی نیروهای غیر مذهبی و کسانی که از جمله فرزند او را کشته بودند، ایستادگی کرد؟
او که از طریق برخی حکام شرع که در اجرای چنین حکمی در عذاب تردید و نگرانی بودند، آگاه شده بود، ابتدا نامه ای با ده دلیل و نامه دیگری با هفت دلیل تکمیلی برای ابطال این تصمیم به رهبری نوشت تا شاید تغییر تصمیمی حاصل شود. اما دیدگاه متفاوت بود و مصلحت اندیشی ها مختلف مینمود. راه ارتباط مستقیم او با رهبری را بنا به مصالحی بسته بودند ! و جز مکاتبه چاره ای نداشت که آن هم کارساز نبود و سرانجام آن اتفاق هولناک به انتها رسید و کار یکسره شد !!
در همان ایام که این حکم تکان دهنده جریان داشت ، نگارنده که حامل بیانیه و پیامی از تهران از ناحیه پدر و دوستان نهضت آزادی در امور جاری برای ایشان بود، این ماجرا را در ملاقاتی خصوصی در خانه شان با جزئیات ناباورانه دریافت کرده بود. ناباورانه هم از اصل حکم و هم از اطلاع دادن صادقانه و غیر سیاست مدارانه ایشان به عضوی از یک حزب مخالف !! که دلالت بر صفا و سادگی دلی دور از ریاکاری میکرد.
در این بیست سالی که از آن تاریخ میگذرد، بارها این سخن دست اول را برای دیگران بازگو کرده ام . ولی باور ندارم کسی آن را از زبان من ، که به هر حال وابسته به حزبی مخالف بودم ، عمیقا باور کرده و به حساب زیاده روی های معمول و شایعات نگذاشته باشد، و اگر نبود متن کتبی خاطرات ایشان که چند سال قبل مخفیانه به اینترنت راه یافت ، گزارش هزاران خانواده داغدیده هم به حساب تبلیغات بیگانگان گذاشته میشد و این ماجرا یا انکار میشد و یا سیر آن ، همچون موارد مشابه ، برای ابد سر به مهر میماند; و این دینی است که منتظری به عنوان "شاهد عدالت " به گردن ملت ما دارد.
آنچه عدالت را قربانی میکند، "حب و بغض " است ; حب ، سنگین کردن کفه حقوق به نفع خود و وابستگان به خود و بغض ، سبک کردن آن به ضرر کسانی است که با آنها دشمنی داریم .
قرآن در مورد نخستین آفت عدالت توصیه کرده است : ای مومنان ، همواره ایستاده برای عدالت باشید، شاهدانی (الگوهای ارزشی) برای خدا، هرچند به زیان خودتان ، پدر و مادرتان و خویشاوندانتان ...، (نساء، 135).
و در مورد آفت بغض : ای مومنان ، همواره ایستاده برای ارزش های الهی و شاهدانی برای عدالت باشید. مبادا دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی وادارد، عدالت کنید که به پرهیزکاری نزدیک تر است ، (مائده ، 8).
منتظری ، به راستی از ابتلای این دو آفت به سلامت رست ; هم در دفاع از حق ، به زیان خود، خانواده و خویشانش عمل کرد; و هم از حقوق مخالفین ، تا جائی که میتوانست به قیمت فداکردن امنیت و آسایش خود دفاع کرد. او "نماد دفاع از حقوق مخالفین " در نظامی شد که حق فقط در پیروی از مقام ولایت مطلقه فقیه فهمیده میشود.
منتظری بر خلاف کسانی که دین و ایمان نداشته را به ارزانی به دنیای پست خود فروختند و همچنان میفروشند، تجارت پر سودی داشت ; هم آبروی دنیا کسب کرد و هم آبروی آخرت . هم مردم را راضی کرد و هم خالق مردم را. و این است آن رستگاری عظیم .
ای نفس به آرامش رسیده ، برگرد به سوی پروردگارت ، خشنود شده و خشنود کننده ، در صف بندگان من و به بهشتم درآی ، (فجر، 27 تا 30).
جرمش این بود که "اسرار هویدا میکرد"
قبض روح القدس ار باز مدد فرماید
"دیگران هم بکنند" آن چه مسیحا میکرد
قهرمان نهضت ملی ، دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی گفت : "تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که پنجه در پنجه بریتانیای کبیر انداختم و صنایع نفت را ملی کردم " !
راستی گناه آیت الله منتظری چه بود که او را از اوج عزت در مقام جانشینی بلامنازع رهبر انقلاب پائین آورد و بیست سال در حبس و حصر و هتک و حمله و هجوم قرار داد؟
آقای [. . . ] در تسلیت نیش و نوش داری پس از این ضایعه ، دقیقا بر این گناه ، که چیزی جز "نه " گفتن به امام نبود، از دید خود و پیروانش انگشت گذاشت و از خداوند خواست چنین گناهی را با "پوشش مغفرت و رحمت بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد" !؟
به راستی منتظری چرا و چگونه و چه وقت در برابر کسی که او و "مطهری " را حاصل عمر خود میشمرد، ایستاده بود؟ او که حرمت استاد همواره نگهداشته و سخنی کمتر از "حضرت امام " درباره ایشان نگفته بود، جز این که برخلاف ذوب شدگان در ولایت کاریزمائی امام !، که دین و دل سپرده ، به خود اجازه اندیشه کردن در آرائش را نمی دادند، شخصیت و شجاعت علمی و ایمانی خود را نباخته و بی پروا تصریح میکرد امام معصوم نبوده و اشتباهاتی داشته است .
انتقاد از دشمن کاری ساده و همگانی است . انتقاد ناصحانه به دوست است که دلالت بر اخلاص دارد و هدیه محسوب میشود. آن هم به نمایندگی از کسانی که دسترسی به "کانال های ارتباطی " بیت نداشتند و یا جرأت نمی کردند سخنی بگویند !
چه نیکو گفت "تولستوی" که : ما باید از چیزهائی سخن بگوئیم که همه میدانند و کسی را یارای گفتن آن نیست .
به راستی منتظری کدام رفتار و سیاست استادش را برنمی تافت و حاضر به تمکین و سرسپردگی نشد؟
پاسخ این سؤال را نگارنده به اتفاق جمعی از دوستان نهضتی مستقیما از زبان آن شادروان شنیده است .
به حضرت امام گفتم : من همه جا به دنبال شما میآیم جز جهنم !! خندید و گفت شما فکر میکنید من به جهنم میروم .
گفتم : حرمت خون بندگان را که سزای ریختن به ناحق آن جهنم است ما از درس های شما آموخته ایم !
کلید معمای منتظری و نقطه آغاز ابتلائات ایشان همین جاست !
از شگفتی های زندگی این مرد (در مقام شخص دوم نظام)، در ایامی که هر کس نمایندگی امام را در پست و مقام نان و آب داری تمنا میکرد، دریافت نمایندگی ایشان در امور زندانها به نیت مراقبت از حقوق مخالفین و جلوگیری از غلبه قهر و انتقام بود !؟ منتظری سالیانی قبل از انقلاب در زندان بود و شخصیت زندانی سیاسی را میشناخت و با آنها از جهاتی نزدیک تر بود تا با هم مسلکانش !
در خانه اش ، در دورانی که همه درها به روی مخالفین بسته بود، همواره باز بود و مخالفین را میپذیرفت و نظریات آنها را میشنید. ما نیز در نهضت آزادی بیانیه های خود، از جمله علیه "ولایت فقیه" و ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را برای ایشان میبردیم و یا پست میکردیم . یک روز که برای اطمینان از وصول بیانیه ها سوال کردیم ، گفت : من به دفتر خود سفارش کرده ام حتی فحش نامه ها را هم به من برسانند تا نتیجه کار خود را بدانم !
در سال 1367 پس از عملیات مرصاد در غرب کشور، هزاران نفر از زندانیان سیاسی به جرم ایستادگی بر موضع عقیدتی خود در نهایت اختفا و استتار و با قطع ملاقات و ارتباط با بیرون زندان ها بدون محاکمه با دو سه پرسش کوتاه از عقایدشان به اعدام محکوم شدند !! برخی از آنها از مبارزین چپ و بیشتر از مجاهدین بودند.
چرا فقط آیت الله منتظری در برابر این اقدام برای دفاع از حقوق انسانی نیروهای غیر مذهبی و کسانی که از جمله فرزند او را کشته بودند، ایستادگی کرد؟
او که از طریق برخی حکام شرع که در اجرای چنین حکمی در عذاب تردید و نگرانی بودند، آگاه شده بود، ابتدا نامه ای با ده دلیل و نامه دیگری با هفت دلیل تکمیلی برای ابطال این تصمیم به رهبری نوشت تا شاید تغییر تصمیمی حاصل شود. اما دیدگاه متفاوت بود و مصلحت اندیشی ها مختلف مینمود. راه ارتباط مستقیم او با رهبری را بنا به مصالحی بسته بودند ! و جز مکاتبه چاره ای نداشت که آن هم کارساز نبود و سرانجام آن اتفاق هولناک به انتها رسید و کار یکسره شد !!
در همان ایام که این حکم تکان دهنده جریان داشت ، نگارنده که حامل بیانیه و پیامی از تهران از ناحیه پدر و دوستان نهضت آزادی در امور جاری برای ایشان بود، این ماجرا را در ملاقاتی خصوصی در خانه شان با جزئیات ناباورانه دریافت کرده بود. ناباورانه هم از اصل حکم و هم از اطلاع دادن صادقانه و غیر سیاست مدارانه ایشان به عضوی از یک حزب مخالف !! که دلالت بر صفا و سادگی دلی دور از ریاکاری میکرد.
در این بیست سالی که از آن تاریخ میگذرد، بارها این سخن دست اول را برای دیگران بازگو کرده ام . ولی باور ندارم کسی آن را از زبان من ، که به هر حال وابسته به حزبی مخالف بودم ، عمیقا باور کرده و به حساب زیاده روی های معمول و شایعات نگذاشته باشد، و اگر نبود متن کتبی خاطرات ایشان که چند سال قبل مخفیانه به اینترنت راه یافت ، گزارش هزاران خانواده داغدیده هم به حساب تبلیغات بیگانگان گذاشته میشد و این ماجرا یا انکار میشد و یا سیر آن ، همچون موارد مشابه ، برای ابد سر به مهر میماند; و این دینی است که منتظری به عنوان "شاهد عدالت " به گردن ملت ما دارد.
آنچه عدالت را قربانی میکند، "حب و بغض " است ; حب ، سنگین کردن کفه حقوق به نفع خود و وابستگان به خود و بغض ، سبک کردن آن به ضرر کسانی است که با آنها دشمنی داریم .
قرآن در مورد نخستین آفت عدالت توصیه کرده است : ای مومنان ، همواره ایستاده برای عدالت باشید، شاهدانی (الگوهای ارزشی) برای خدا، هرچند به زیان خودتان ، پدر و مادرتان و خویشاوندانتان ...، (نساء، 135).
و در مورد آفت بغض : ای مومنان ، همواره ایستاده برای ارزش های الهی و شاهدانی برای عدالت باشید. مبادا دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی وادارد، عدالت کنید که به پرهیزکاری نزدیک تر است ، (مائده ، 8).
منتظری ، به راستی از ابتلای این دو آفت به سلامت رست ; هم در دفاع از حق ، به زیان خود، خانواده و خویشانش عمل کرد; و هم از حقوق مخالفین ، تا جائی که میتوانست به قیمت فداکردن امنیت و آسایش خود دفاع کرد. او "نماد دفاع از حقوق مخالفین " در نظامی شد که حق فقط در پیروی از مقام ولایت مطلقه فقیه فهمیده میشود.
منتظری بر خلاف کسانی که دین و ایمان نداشته را به ارزانی به دنیای پست خود فروختند و همچنان میفروشند، تجارت پر سودی داشت ; هم آبروی دنیا کسب کرد و هم آبروی آخرت . هم مردم را راضی کرد و هم خالق مردم را. و این است آن رستگاری عظیم .
ای نفس به آرامش رسیده ، برگرد به سوی پروردگارت ، خشنود شده و خشنود کننده ، در صف بندگان من و به بهشتم درآی ، (فجر، 27 تا 30).
سی ام آذرماه 1388