"‏گفتم اگر شهید مطهری بود" از : آقای علی مطهری


گفتم اگر شهید مطهری بود
"علی مطهری "
 رحلت فقیه عالی قدر آیت الله حسینعلی منتظری ثلمه ای در اسلام وارد کرد که هیچ چیز جایگزین آن نیست . آیت الله منتظری نزدیک ترین دوست و یار شهید آیت الله مطهری بود. این دو بزرگوار 11 سال در مدرسه فیضیه هم مباحثه بودند، هشت سال شاگرد مرحوم آیت الله بروجردی در فقه و اصول بوده و دو شاگرد برجسته آن مرجع تقلید به شمار می‎رفتند. هم چنین این دو یار دیرینه در کشف شخصیت امام خمینی و شناساندن آن عزیز به حوزه علمیه قم نقش اساسی داشتند. 12 سال در محضر آن حکیم فرزانه فلسفه الهی را تلمذ کردند و سپس با پایه ریزی درس اصول فقه امام خمینی مقدمات مرجعیت ایشان را فراهم کردند و دو شاگرد مبرز امام محسوب می‎شدند.

هر دو بزرگوار چند سالی در درس الهیات شفای ابن سینای مرحوم علامه طباطبایی شرکت داشتند و از اولین شاگردان آن مرحوم به شمار می‎رفتند، و باز هر دو بزرگوار تابستان ها به اصفهان می‎رفته و پای درس نهج البلاغه معلم اخلاق و عرفان ، مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی می‎نشستند.

شیخ حسینعلی منتظری اصفهانی و شیخ مرتضی مطهری خراسانی آن چنان با هم یکی بودند که گاهی طلاب ، منتظری را خراسانی و مطهری را اصفهانی صدا می‎کردند و به گفته آیت الله منتظری گاهی که نیاز مالی پیدا می‎کردیم دست در جیب یکدیگر می‎کردیم و بعدا به هم خبر می‎دادیم .

قبل از انقلاب ، آیت الله منتظری هرگاه از زندان آزاد می‎شد مستقیما به منزل ما می‎آمد، شاد و خندان و بدون هرگونه گله یی از سختی های زندان . معمولا به ما بچه ها می‎گفتند: چقدر انگلیسی بلدید و شروع می‎کردند به احوالپرسی به زبان انگلیسی . گاهی آیه قرآن یا حدیث می‎خواند و معنی آن را از ما می‎پرسید. هر وقت خواهر کوچک ما را می‎دید، می‎گفت این عروس من است . شهید محمد منتظری نیز زیاد به منزل ما می‎آمد و به همین جهت یک بار ساواک به صورت دسته جمعی و مسلحانه به منزل ما هجوم آورد برای بازداشت او، اما خوشبختانه در آن جا نبود. گاه که آیت الله منتظری تبعید می‎شد آیت الله مطهری به هر وسیله ممکن خود را به تبعیدگاه می‎رساند و به دیدارش می‎شتافت ، هم چنان که در جریان بازداشت آیت الله مطهری در قیام 15 خرداد 42 آیت الله منتظری آرام و قرار نداشت .

چند سال پیش در روزهای آخر حصر آیت الله منتظری با دریافت مجوز به دیدن ایشان رفتم . اولین جمله ای که به من گفت این بود; علی ، دیدی با من چه کردند؟ دلم فرو ریخت . گفتم اگر شهید مطهری بود این طور نمی شد. سخن مرا تأیید کرد و یک ساعت و نیم با من درددل کرد. از وضع خودش در آن سال ها و از خاطراتش با شهید مطهری گفت . از جمله مسأله رابطه شهید مطهری با آیت الله بروجردی و کدورتی را که میان آن ها پدید آمده بود خوب و دقیق توضیح داد و جزئیات حوادث در خاطرش بود.