روایتی از "شام غریبان " آیت الله منتظری
"محمود حجتی "
و اما شرح ماوقع شام غریبان مرجع آزاده و مظلوم ، مرجع زجرکشیده و ستمدیده ، فقیه مجاهد حضرت آیت الله العظمی منتظری .
طبق دعوت قبلی از سوی بیت معزز آیت الله العظمی منتظری قرار بود بعد از نماز مغرب و عشاء در شبستان مسجد اعظم قم ، یعنی مدرس این یگانه آزاداندیش ، مراسمی برگزار گردد. قبل از اذان برای ادای نماز و حضور در مراسم به مسجد رسیدم ، اما بر خلاف انتظار با حضور گسترده جماعتی یکدست که با برنامه قبلی با شمایل یکسان و چفیه بر گردن مواجه شدم که امکان ورود به شبستان و حتی صحن را هم از مراجعین گرفته بودند. آقایان به شدت مشغول توزیع عکسهای متنوع و گوناگون مقامات بودند. با ملاحظه این وضعیت به ناچار جایی جهت اقامه نماز نیافتم . وارد حرم مطهر شدم و پس از اقامه نماز و زیارت و ذکر فاتحه برای شرکت در مراسم آماده میشدم که در این اثنا حضرت حجة الاسلام والمسلمین احمد آقا منتظری هم با جمعی از اعضای بیت شریف وارد حرم شده و مشغول نماز و قرائت فاتحه شدند.
دوستانی که وضع را دیده بودند میگفتند که در مسجد جا پیدا نمی کنیم که با خوشبینی گفتم مشکلی نیست . بالاخره ما هم جای خود را پیدا میکنیم . سلام نماز که داده شد جماعت مذکور کاملا شبستان و فضای خالی صحن ها را نیز پر کردند. دربهای دالان ورودی باز شد، همراه با حاج احمد آقای منتظری و جمعی از دوستان سعی کردیم راهی بسوی شبستان پیدا کنیم که با فشردگی جمعیت روبرو شدیم . شاید یکی دو قدم در زاویه درب وارد شبستان نشده بودیم که با هجوم جمعیتی که شعار میداد: "این همه لشگر آمده ، به عشق رهبر آمده " کاملا به عقب رانده شدیم . حاج احمدآقا با مشاهده این وضع که برای صاحب عزا نه جایی گذاشته اند و نه احترامی قائل هستند و بلکه او را با توسل به زور از محل مراسم بیرون میرانند چاره ای جز ترک محل ندید. در حالی که از رفتارهایی که در ایام شهادت سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین با خانواده عزادار مرجعی که افتخارش پیروی از مکتب حسین (ع) بود در حیرت بودم ، لشکریان پیروز و خشنود را با شعارهایشان به حال خود وانهادیم و همراه دوستان عازم بیت مرجع فقید شدیم .
بنابر آن گذاشتیم که در جمع محدود خود با تلاوت آیات قرآن و احیانا وعظ و عزاداری گامی هرچند کوچک برای تسلی بازماندگان برداریم . اما در مسیر با مأمورین انتظامی که دو سوی کوچه منتهی به بیت را بسته بودند مواجه شدیم . به زحمت جمعیت صد نفری ما راهی از میان صفوف مأمورین باز کرده و خود را به بیت رساندیم . ندای تلاوت آیات قرآن طنین انداز شد، اما مأمورین همچنان کوچه را بسته بودند و مانع از حضور افراد در بیت میشدند. ناگهان سر و صداهایی بلند شد، آری لشکریان پیروز مسجد اعظم با شعارهای قبلی و شعار "این خون که در رگ ماست ، هدیه به رهبر ماست " خود را به خاکریز بیت رساندند و متأسفانه آنچه که قلم و بیان از آن شرم دارد شعار داده و اقدام کردند.
نمی دانم به کجا میخواهیم برویم ؟ در فرهنگ ما هنگامی که کسی از دنیا میرود، بنای دیگران احترام و اعلام همدردی با صاحبان عزاست ، چه رسد به اینکه مرجعی عالیقدر و کم نظیر در زهد و تقوی و مبارزه از دنیا رفته باشد. براستی نمی دانم این لشکریان پیروز از کدام فرهنگ سیراب شده اند و چه نسبتی با جامعه خود دارند؟ آیا به صرف استفاده از نمادهایی چون چفیه ، عنوان زیبای بسیجی که سمبل آن همه فداکاری و رشادت و از خودگذشتگی بود، زیبنده این افراد است ؟ به خدا قسم که چنین نیست و بسیج و بسیجیان دوران دفاع مقدس هیچ نسبتی با اینان نداشته و ندارند. این هیاهو و بازار مکاره در حالی برپا شده بود که در خلال این دو روز مکرر از فرزند بزرگوار آن فقیه سفر کرده میشنیدم که توصیه به آرامش و تأکید میکرد روح آن فقید مجاهد هرگز به ریختن قطره خونی از بینی کسی راضی نیست و قبل از شروع سخنرانی داخل منزل نیز اظهار امیدواری کرد که پس از سخنرانی ، آقایان ! رفته باشند و آرامش حاکم شده باشد و حاضرین نیز با آرامش محل را ترک کنند.
با پایان گرفتن مراسم هیاهوی لشکریان پشت خاکریز تمام نشد و مواجه شدیم با هجوم آنان به سوی مردمی که در حال خارج شدن از بیت بودند. مردم به ناچار به طرف بیت شریف بازگشتند و دربها را بستند. متأسفانه مهاجمین این بار با هتاکی و سر دادن شعار شروع به کندن پلاکاردهای تسلیت از روی دیوارها و جایگزین کردن عکسهای همراه خود نمودند و مبادرت به شکستن شیشه ها و ... آری ، آنچه آموخته بودند را بطور تمام و کمال اجرا کردند و ظاهرا این بازیها همچنان ادامه دارد...
بیت شریف آیت الله العظمی منتظری بیش از نیم قرن است که فشار ظلم و ستم را تجربه میکند. از سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و نظام شاهنشاهی گرفته تا دو دهه اخیر پس از پیروزی انقلاب . البته تاریخ پر افتخار شیعه از صدر اسلام و پس از رحلت پیامبراکرم (ص )، در زمان ائمه اطهار (ع) و پس از آن همواره شاهد ظلم و جور حکومتها و تحت فشار بودن شیعیان و علویان بوده است . اما شگفتا که حکومتی با نام اول مظلوم عالم امیر مومنان علی (ع) اینگونه در حق این خانواده ظلم روا میدارد.
به واقع نمی دانم که اینگونه اعمال چگونه قابل درک و توجیه میتواند باشد. از یکسو فرهنگ اسلامی ما که بنای آن بر عطوفت و محبت و مهربانی است و پیامبر آن پیامبر رحمت است و از سوی دیگر فرهنگ ملی ایرانی که سرشار از عاطفه و یتیم نوازی است کجا با این اعمال و رفتار سر سازگاری دارد و تا کی آنان که دل در گرو قرآن و اسلام و سیره ائمه اطهار دارند بایستی خون دل بخورند و نظاره گر این همه ظلم و ستم ناروا باشند.
طبق دعوت قبلی از سوی بیت معزز آیت الله العظمی منتظری قرار بود بعد از نماز مغرب و عشاء در شبستان مسجد اعظم قم ، یعنی مدرس این یگانه آزاداندیش ، مراسمی برگزار گردد. قبل از اذان برای ادای نماز و حضور در مراسم به مسجد رسیدم ، اما بر خلاف انتظار با حضور گسترده جماعتی یکدست که با برنامه قبلی با شمایل یکسان و چفیه بر گردن مواجه شدم که امکان ورود به شبستان و حتی صحن را هم از مراجعین گرفته بودند. آقایان به شدت مشغول توزیع عکسهای متنوع و گوناگون مقامات بودند. با ملاحظه این وضعیت به ناچار جایی جهت اقامه نماز نیافتم . وارد حرم مطهر شدم و پس از اقامه نماز و زیارت و ذکر فاتحه برای شرکت در مراسم آماده میشدم که در این اثنا حضرت حجة الاسلام والمسلمین احمد آقا منتظری هم با جمعی از اعضای بیت شریف وارد حرم شده و مشغول نماز و قرائت فاتحه شدند.
دوستانی که وضع را دیده بودند میگفتند که در مسجد جا پیدا نمی کنیم که با خوشبینی گفتم مشکلی نیست . بالاخره ما هم جای خود را پیدا میکنیم . سلام نماز که داده شد جماعت مذکور کاملا شبستان و فضای خالی صحن ها را نیز پر کردند. دربهای دالان ورودی باز شد، همراه با حاج احمد آقای منتظری و جمعی از دوستان سعی کردیم راهی بسوی شبستان پیدا کنیم که با فشردگی جمعیت روبرو شدیم . شاید یکی دو قدم در زاویه درب وارد شبستان نشده بودیم که با هجوم جمعیتی که شعار میداد: "این همه لشگر آمده ، به عشق رهبر آمده " کاملا به عقب رانده شدیم . حاج احمدآقا با مشاهده این وضع که برای صاحب عزا نه جایی گذاشته اند و نه احترامی قائل هستند و بلکه او را با توسل به زور از محل مراسم بیرون میرانند چاره ای جز ترک محل ندید. در حالی که از رفتارهایی که در ایام شهادت سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین با خانواده عزادار مرجعی که افتخارش پیروی از مکتب حسین (ع) بود در حیرت بودم ، لشکریان پیروز و خشنود را با شعارهایشان به حال خود وانهادیم و همراه دوستان عازم بیت مرجع فقید شدیم .
بنابر آن گذاشتیم که در جمع محدود خود با تلاوت آیات قرآن و احیانا وعظ و عزاداری گامی هرچند کوچک برای تسلی بازماندگان برداریم . اما در مسیر با مأمورین انتظامی که دو سوی کوچه منتهی به بیت را بسته بودند مواجه شدیم . به زحمت جمعیت صد نفری ما راهی از میان صفوف مأمورین باز کرده و خود را به بیت رساندیم . ندای تلاوت آیات قرآن طنین انداز شد، اما مأمورین همچنان کوچه را بسته بودند و مانع از حضور افراد در بیت میشدند. ناگهان سر و صداهایی بلند شد، آری لشکریان پیروز مسجد اعظم با شعارهای قبلی و شعار "این خون که در رگ ماست ، هدیه به رهبر ماست " خود را به خاکریز بیت رساندند و متأسفانه آنچه که قلم و بیان از آن شرم دارد شعار داده و اقدام کردند.
نمی دانم به کجا میخواهیم برویم ؟ در فرهنگ ما هنگامی که کسی از دنیا میرود، بنای دیگران احترام و اعلام همدردی با صاحبان عزاست ، چه رسد به اینکه مرجعی عالیقدر و کم نظیر در زهد و تقوی و مبارزه از دنیا رفته باشد. براستی نمی دانم این لشکریان پیروز از کدام فرهنگ سیراب شده اند و چه نسبتی با جامعه خود دارند؟ آیا به صرف استفاده از نمادهایی چون چفیه ، عنوان زیبای بسیجی که سمبل آن همه فداکاری و رشادت و از خودگذشتگی بود، زیبنده این افراد است ؟ به خدا قسم که چنین نیست و بسیج و بسیجیان دوران دفاع مقدس هیچ نسبتی با اینان نداشته و ندارند. این هیاهو و بازار مکاره در حالی برپا شده بود که در خلال این دو روز مکرر از فرزند بزرگوار آن فقیه سفر کرده میشنیدم که توصیه به آرامش و تأکید میکرد روح آن فقید مجاهد هرگز به ریختن قطره خونی از بینی کسی راضی نیست و قبل از شروع سخنرانی داخل منزل نیز اظهار امیدواری کرد که پس از سخنرانی ، آقایان ! رفته باشند و آرامش حاکم شده باشد و حاضرین نیز با آرامش محل را ترک کنند.
با پایان گرفتن مراسم هیاهوی لشکریان پشت خاکریز تمام نشد و مواجه شدیم با هجوم آنان به سوی مردمی که در حال خارج شدن از بیت بودند. مردم به ناچار به طرف بیت شریف بازگشتند و دربها را بستند. متأسفانه مهاجمین این بار با هتاکی و سر دادن شعار شروع به کندن پلاکاردهای تسلیت از روی دیوارها و جایگزین کردن عکسهای همراه خود نمودند و مبادرت به شکستن شیشه ها و ... آری ، آنچه آموخته بودند را بطور تمام و کمال اجرا کردند و ظاهرا این بازیها همچنان ادامه دارد...
بیت شریف آیت الله العظمی منتظری بیش از نیم قرن است که فشار ظلم و ستم را تجربه میکند. از سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و نظام شاهنشاهی گرفته تا دو دهه اخیر پس از پیروزی انقلاب . البته تاریخ پر افتخار شیعه از صدر اسلام و پس از رحلت پیامبراکرم (ص )، در زمان ائمه اطهار (ع) و پس از آن همواره شاهد ظلم و جور حکومتها و تحت فشار بودن شیعیان و علویان بوده است . اما شگفتا که حکومتی با نام اول مظلوم عالم امیر مومنان علی (ع) اینگونه در حق این خانواده ظلم روا میدارد.
به واقع نمی دانم که اینگونه اعمال چگونه قابل درک و توجیه میتواند باشد. از یکسو فرهنگ اسلامی ما که بنای آن بر عطوفت و محبت و مهربانی است و پیامبر آن پیامبر رحمت است و از سوی دیگر فرهنگ ملی ایرانی که سرشار از عاطفه و یتیم نوازی است کجا با این اعمال و رفتار سر سازگاری دارد و تا کی آنان که دل در گرو قرآن و اسلام و سیره ائمه اطهار دارند بایستی خون دل بخورند و نظاره گر این همه ظلم و ستم ناروا باشند.