مقدمه:
فروردین ماه 1368 آیت الله حسینعلی منتظری از قائم مقامی رهبری برکنار شد. آیتالله روح الله خمینی یار دیرین او و رهبر انقلاب در نامهای تند خطاب به او نوشت: «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید.» در جواب این نامه حسینعلی منتظری از مقامش استعفا داد موضوعی که بلافاصله از سوی رهبر انقلاب پذیرفته شد. ازجمله اختلاف نظرهای میان رهبر و قائم مقامش مسائل حقوق بشری و اعتراض آیتالله منتظری به برخوردهای صورت گرفته با زندانیان در سال 67 بود. موضوعی که آیتالله منتظری در نامهای به آیتالله خمینی توضیح داده بود و روحالله خمینی هم در نامه ششم فروردین به آن اشاره کرده بود: «شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید.»
تابستان سال گذشته احمد منتظری، فایل صوتیای را از جلسه پدرش با «هیات مرگ»، یعنی «حسینعلی نیری» به عنوان حاکم شرع وقت، «مرتضی اشراقی» دادستان وقت تهران، «مصطفی پورمحمدی» نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین و «ابراهیم رییسی» معاون وقت دادستان کل کشور منتشر کرد. این فایل بار دیگر موضوع کشتار 67 را در صدر اخبار قرار داد و واکنشهای زیادی برانگیخت. احمد منتظری به خاطر انتشار این فایل به 21 سال حبس تعزیری و خلع لباس روحانیت محکوم شد که در همان حکم اولیه اعلام شد شش سال از زمان این حبس اجرا خواهد شد. او اسفندماه برای اجرای حکم به زندان رفت اما دو روز بعد آزاد شد. با او درباره روزهای برکناری پدرش، فایل صوتی، زندان و اتفاقهای دیگر گفتگو کردهایم.
به عنوان کسی که در بیت ایشان حضور داشتید، نظر خانواده و خود ایشان درباره این برکناری چه بود؟ آیا قابل پیشبینی بود؟
تا حدودی قابل پیشبینی بود و این آمادگی را افراد خانواده داشتند. خود آیتالله منتظری هم آماده بودند، چون از پیامها و لحن روزنامهها متوجه شدند که چنین قصدی وجود دارد و برای همین جهت بود که ایشان در چهارم فروردین ضمن نامهای به آیتالله خمینی نوشت: «اینجانب شرعاً نظر حضرتعالی را بر نظر خودم مقدم میداند.» یکی از ابهاماتی که درباره آن روزها وجود دارد این است که چه شد که جواب چنین نامه متواضعانهای، نامه ششم فروردین امام خمینی است که با لحن بسیار تند خطاب به آیتالله منتظری نوشته شد.
با نامهای که آیتالله منتظری در چهارم فروردین نوشت میشد برکناری آیتالله منتظری را رقم بزنند بدون اینکه - به اصطلاح - آب از آب تکان بخورد اما کسانی میخواستند شرّ به پا کنند. آیتالله هاشمی رفسنجانی در فایل صوتی که اخیراً منتشر شد میگوید: در آن زمان کسانی ذهن امام خمینی را بیش از اندازه لازم خراب کردند؛ مثل این که حضرات تصمیم گرفته بودند ذهن ایشان تا اندازهای خراب شود ولی آقای هاشمی گله دارد که چرا بیش از اندازه لازم این کار انجام شده است.
گفتید از لحن روزنامهها متوجه شدید. انتقاد روزنامهها از آیتالله منتظری از چه زمانی شروع شد؟
در 22 بهمن سال67 آیتالله منتظری یک مصاحبهای کرده بود و مصاحبه کننده گفته بود: انتقادی اگر از گذشتهها دارید بفرمایید و بگویید چه باید کرد؟ ایشان صریح گفتند ما در جنگ و غیرجنگ اشتباهاتی کردیم و باید توبه کنیم. این مساله به مذاق بزرگان قوم خوش نیامد و از همان زمان روزنامهها شروع به تندروی و فحاشی کردند و کلمات زشتی درباره ایشان به کار میبردند که چطور بزرگان نظام باید از گذشته خودشان توبه کنند؟! منظور ایشان از توبه، بازگشت به راه صحیح و اصلاحات بود. پس از آن، نامهایکه آقایان کروبی، امام جمارانی و سید حمید روحانی نوشتند، مضامین تندی نسبت به آیتالله منتظری داشت و چون این سه نفر نزدیک به بیت امام بودند مشخص شد تصمیمانی وجود دارد؛ ضمن این که دوستان مشترکی با بیت امام در ارتباط بودند و میگفتند که تصمیم برخورد وجود دارد.
از فایل صوتی ای که آیت الله هاشمی منتشر کردند صحبت کردید. با توجه به روایتی که داشتند فکر میکنید ایشان نقشی در برکناری آیتالله منتظری داشتند؟
آیتالله امینی به طور مشخص در خاطراتش نوشته است که آقای هاشمی رفسنجانی مخالف برکناری آقای منتظری بود و حتی در آن جلسه گریه کرد و التماس کرد که این کار انجام نشود و نامه شش فروردین از رادیو خوانده نشود. ایشان در مجلس خبرگان هم گفته بود با شرایطی که قانون اساسی دارد ما کسی را جز آیتالله منتظری نداریم که قائم مقام رهبری بشود.
آیا آیتالله هاشمی هیچوقت به دیدار آیت الله منتظری آمدند یا پیامی دادند؟
خیر، بسیاری دیگر از علاقهمندان ایشان هم جرات نمیکردند بیایند چون نظام با افراد برخورد میکرد. یعنی کسانی که امام جمعه بودند میآمدند، بعد از چند وقت برکنار میشدند. به طور علنی اعلام شده بود که رفتن به آنجا نشانه جدا شدن از نظام است. آیت الله هاشمی هیچوقت نیامد اما یک گروهی از نمایندگان مجلس آمده بودند که بعداً آنان را به مراجع قضایی احضار کردند. آقای سیدهادی خامنهای و آقای محتشمیپور در آن هیات بودند. خیلیها جرأت نمیکردند بیایند اما توسط من یا دیگر افراد دفتر و بستگان پیام دوستی میدادند و میگفتند فعلا نمیتوانیم آنجا حاضر شویم. حتی ترویج کتابهای فقهی ایشان جرم بود. سمیناری دربروجرد برای بزرگداشت آیت الله بروجردی برگزار شده بود. آیتالله طاهری خرم آبادی کتاب «نماز مسافر» تقریرات درس آیتالله بروجردی را که آیتالله منتظری نوشته بودند، با خودشان برده بودند که مطالبی از آن بخوانند. چون اسم ایشان روی جلد کتاب بوده کتاب را با روزنامه جلد کرده بودند. وقتی یک نفر سوال میکند که چرا جلد را پوشاندهاید ایشان میگویند: «انگار شما در این مملکت زندگی نمیکنید».
عمده اختلاف نظر آیتالله منتظری و آیتالله خمینی به نظر شما در چه زمینهای بود؟
ایشان به شدت معتقد بودند که فرامین شرع مقدس باید اجرا شود اما رهبر انقلاب روی مصلحت نظام تاکید میکردند. از روز اول انقلاب این مساله به شدت مطرح بود یعنی از همان زمانی که شروع به اعدام سران رژیم سابق کردند. ایشان به آقای خمینی گفته بود که تیمسار مقدم رئیس ساواک از افراد معتدل ساواک است و از ایشان میتوانیم به عنوان مشاور استفاده کنیم. آقای منتظری گفته بود مشرکین پیامبر را از مکه بیرون کردند و ایشان فاتحانه به مکه بازگشت، همه جمع شدند و گفتند باید خون به پا کنیم، امروز یوم الملحمه است، ملحمه از لحم میآید یعنی گوشتهای افراد را بریزیم روی هم، اما پیامبر اکرم گفتند: امروز یوم المرحمه است و باید رحمت و شفقت و گذشت باشد. آقای منتظری گفته بود الآن انقلاب ما اینطور است و باید به همه عفو بدهیم. اما اقدامات دیگری انجام شد که قابل توجیه نیست. مثلا وزیر آموزش و پرورش خانم فرخ رو پارسا یا وزیر امور خارجه دکتر خلعتبری را بدون هیچ توجیهی اعدام کردند. اینها نه آدم کشته بودند و نه دستور قتل صادر کرده بودند. آیتالله منتظری میگفت این اعدامها برخلاف موازین دین مبین و سیره پیامبر اسلام صورت گرفته است.
وقتی برکناری ایشان به طور علنی مطرح شد خیلی از روزنامهها از ایشان با عنوان شیخ ساده اندیش یاد میکردند حتی در عموم مردم هم جوکهایی درباره ساده لوحی و ساده اندیشی ایشان مطرح شد. برخورد ایشان و خانواده با این موضوع چگونه بود؟
به عنوان شخصی که با ایشان زندگی کردهام، میتوانم گواهی بدهم که ایشان سادگی را در زندگی خود داشت و آن پیچیدگی را که برخی حقایق را بگوید و برخی را نگوید نداشت؛ ایشان سیّاس نبود و در بیان حقیقت سیاسی عمل نمیکرد و از این که روشی به کار ببرد که حرف خودش را به هر قیمتی پیش ببرد دوری میکرد. صادقانه حرف خودشان را میزدند و نظرشان را میگفتند اما با این حال بسیار آینده نگر بودند.
نگاه به زندگی و مواضع ایشان در طول چندین دهه فعالیت اجتماعی و سیاسی، نشان می دهد که تا چه اندازه ایشان نکته بین و آینده نگر بوده است. به عنوان نمونه، آیتالله منتظری در خاطرات خود آوردهاند که وقتی زمزمه حمله عراق به ایران بود، من خدمت رهبر انقلاب رسیدم و گفتم وقتی انقلابها پیروز میشود و رژیم عوض میشود رسم است که هیاتهای حسن نیت به کشورها مخصوصا کشورهای همسایه میفرستند و میگویند بله ما آمدیم و میخواهیم کنار هم باشیم، جنگ و دعوایی با شما نداریم و قصد تجاوز به خاک شما نداریم، اما آقای خمینی به شدت مخالفت میکنند و نمیپذیرند. پذیرفتن چنین پیشنهادی میتوانست مانع شروع جنگ باشد. ایشان چنین دیدی داشت. با شناختی که از ایشان داشتم وقتی این تهمتها را میشنیدم ناراحت میشدم.
در نامه ششم فروردین به ایشان نسبت حمایت از مجاهدین داده شده، به شما هم وقتی فایل صوتی منتشر کردید چنین نسبتی دادند.
در واقع یک جور فحش و تهمت است. من سال 56 که دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بودم وقتی به ملاقات آیتالله منتظری در زندان اوین میرفتم، ایشان چندبار به من سفارش کردند که مجاهدین خلق منحرف هستند و تو چون دانشگاه میروی ممکن است برای جذب سراغت بیایند و مواظب باش به هیچ وجه به اینها نزدیک نشوی. من آن زمان عضو شورای شش نفره انجمن اسلامی بودم. این شورا مخفی بود ولی با این حال دور هم جمع میشدیم و برای پیشبرد مبارزات دانشجویی تصمیم میگرفتیم. در آن شورای شش نفره وقتی این موضوع را از قول آیت الله منتظری مطرح کردم فقط آقای محسن میردامادی از من حمایت کرد و دیگران خیلی تعجب کردند و گفتند: مگر میشود؟ مجاهدین و انحراف؟ فقط آقای میردامادی گفت ببینید آیتالله منتظری در زندان با آنها زندگی کرده و لابد آنان را میشناسد. دیگران هم بعد از چند وقت به همین نتیجه رسیدند اما از اول خیلی سختشان بود که بپذیرند. از آن وقت آیت الله منتظری خطر را گوشزد کرد. بعد از انقلاب و رفت و آمدهایی که بود ایشان هیچوقت با سران مجاهدین خلق هیچ ملاقاتی نداشت با این که مسعود رجوی و موسی خیابانی به قم آمدند و شب در منزل حاج احمد آقا خمینی استراحت کردند و صبح با آیتالله خمینی ملاقات کردند؛ روزنامه اطلاعات همان زمان عکسشان را چاپ کرد که آیتالله خمینی نشستهاند و یک طرف مسعود رجوی و یک طرف موسی خیابانی هستند. اما آیتالله منتظری حتی چنین ملاقاتی هم نداشتند. خب این چیزها که میگویند فحش است و ناسزا وگرنه مجاهدین خلق اجنّه نیستند که بیایند و ملاقات کنند و غیب شوند. اعضای دفتر آیت الله منتظری مشخص هستند و افراد بسیار محترمی هستند، اگر یکنفر از آنان نقطه ضعفی داشت تا الآن زیر ذرّه بین گذاشته و در بوق و کرنا کرده بودند. عدهای فقط کلیگویی میکنند؛ تهمت زدن بی دلیل، خودش جرم است.
شاید این موضوع به دلیل حرفهای ایشان در انتقاد از اعدامها مطرح شده.
آیتالله منتظری از حقوق افرادی حمایت کردند که جرمشان سبک بوده و فقط به زندان محکوم شده بودند. اگر مجاهدین خلق دستگیرشده جرم قابل توجهی داشتند قبلاً اعدام شده بودند. بگذارید مثالی بزنم آقای حسن جهان آرا، برادر شهید محمد جهان آرا، صرفاً به خاطر فروش نشریه مجاهد در سن پانزده سالگی دستگیر شده و به پنج سال زندان محکوم شده است؛ تا شش سال او را در زندان نگه داشتهاند و سال67 اعدامش کردند. بسیاری از کسانی که در 67 اعدام شدند، حکم باز داشتند؛ یعنی طوری به آنها اعتماد داشتند که شبها میرفتند منزل و روزها به زندان میآمدند؛ یعنی مقامات زندان به بیخطربودن آنها یقین داشتند ولی در آن زمان آنها هم اعدام شدند. در نامه شش فروردین که منسوب به آیت الله خمینی است نوشته شده تعداد بسیار معدودی از منافقین اعدام شدهاند و شما آنها را به آلاف الوف رساندهاید. تعداد بسیار معدود یعنی مثلاً ده دوازده نفر. آیا واقعا کسانی که سال 67 اعدام شدهاند این تعداد بودهاند؟ آیا این همه سروصدا و تایید و تکذیب برای 12 نفر بوده است؟! در همین فایل صوتی آن آقا میگوید ما 200 نفر را جدا کردهایم اجازه بدهید اینها را هم اعدام کنیم؛ آیا پس از پایان کار مجموع آن 12 نفر شد؟! اگر نامه شش فروردین از آیت الله خمینی باشد چه کسانی به ایشان گزارش دادند که تعداد بسیار معدودی اعدام شدهاند؟ این ها ابهام است و علامت سوال. اگر آقایان پورمحمدی، رئیسی، نیری و اشراقی که در آن جلسه بودهاند نیایند و حقایق را نگویند در آینده مجاهدین خلق و دیگران هرچه بگویند جامعه از آنها قبول میکند. بیایند واقعیت را بگویند که چه اتفاقی افتاده، چقدر اعدام شدهاند. بعد از انتشار فایل صوتی در بازجوییها هم گفتم این خلا اطلاعاتی که درست کردهاید به نفع دشمنان است. شما راستاش را نمیگویید و آنها هرچه میخواهند میگویند. مجاهدین خلق اعلام کردند 12 هزار نفر کشته شده، بعد گفتند 30 هزار نفر و بعید نیست بعداً بگویند 50 هزار نفر. شما هم که واقعیت را نمیگویید پس مردم حرف آنها را قبول میکنند.
چه شد که اجرای حکمتان منتفی شد؟
آیتالله شبیری به آیت الله استادی گفته بودند نامه بنویس به مقام رهبری و به ایشان بگو ما صلاح نمیبینیم که حکم احمد منتظری اجرا شود. آیتالله استادی نوشتهاند و آیتالله خامنهای کتبی جواب دادهاند که مطابق نظر شریف آیتالله زنجانی عمل شود. دادگاه ویژه روحانیت هم با توجه به این نامه گفتند حکم فعلا تعلیق شده است.
قبلا از شما خواسته بودند که اگر اسناد دیگری دارید تحویل دهید؛ آیا شما قبل از آزادی چیزی تحویل دادید؟
خیر؛ بعد از دو روز که من زندان بودم در وقت آزادی دادستان دادگاه ویژه روحانیت قم هم همین موضوع را میگفت. من هم گفتم این فایلها علاوه بر این که میراث خانوادگی است و مربوط به شخص من نیست اسناد تاریخی است. ایشان گفتند شما تحویل دهید که ما هم آنها را در جایی که همه اسناد نگهداری میشوند، قرار میدهیم. من گفتم روزهای اول انقلاب وقتی دوستان ما ساواک قم را تحویل گرفتند همه اسناد را در اختیار داشتیم ولی آنها را فرستادیم تهران. بعد از آن، زمانی که خاطرات آیتالله منتظری در حال تدوین بود تقاضا کردیم کپی آن قسمت از اسناد ساواک را که مربوط به ایشان است در اختیارمان قرار دهند تا در کتاب اضافه شود. این رسم بود و افرادی که در مبارزه بوده و خاطرات نوشته بودند اسناد ساواک را نیز در خاطرات خود منتشر کرده بودند. اما هرچه اصرار کردیم یک کپی آن را ندادند؛ حتی متوسل به آقای هاشمی رفسنجانی شدیم که آن زمان رئیس مجلس بود و نتیجه نگرفتیم. حالا چطور ما این اسناد را به شما بدهیم و شما آنها را گزینش کنید و تعدادی را مخفی کنید و هرچه را بخواهید نگه دارید؟ ما چنین اعتمادی نداریم. من این را صریح گفتم و گفتم جای این اسناد محفوظ است و وقتی من به آیتالله شبیری زنجانی قول دادهام که از این فایلها فعلاً منتشر نشود به آن عمل خواهم کرد.
شما چنین قولی دادهاید؟
وقتی نامه آیتالله خامنهای به آیتالله شبیری رسید ایشان من را خواستند و گفتند: حکم زندان شما قرار است اجرا نشود ولی شما هم دیگر فایل جدیدی منتشر نکن؛ من در جواب گفتم: من هم از اقدام شما تشکر میکنم و هم این که چون شما میفرمایید رعایت میکنم.
یعنی آنها هم به قول شما اعتماد کردند؟
بله؛ آنان یا باید اعتماد میکردند و یا به زور متوسل میشدند. در اوایل انقلاب مسئولین امور طور دیگری برخورد میکردند و اگر کسی مثلاً فایلی داشت متوسّل به زور میشدند و یک کاری میکردند که برود آنها را بیاورد ولی الآن بالاخره با گفتگو حل میشود. فکر میکنم گسترش ارتباطات و فضای مجازی که باعث میشود چیزی قابل کتمان نباشد، در اصلاح روش آقایان موثر بوده است. اخیراً در کتاب آقای ریشهری درباره سیدمهدی هاشمی میخواندم که نوشته است: «قاضی پرونده، مهدی هاشمی را برای نخستین بار در طول بازجویی محکوم به 70 ضربه شلاق کرد». این مطلب در صفحه 178 کتاب "سنجه انصاف" تالیف آقای ریشهری آمده است. اگر این 70 ضربه شلاق را به خود آقای ریشهری میزدند معلوم نبود چه کار کند.
به امید استقرار عدالت و حاکمیت قانون در جمهوری اسلامی ایران. والسلام.
فروردین ماه 1396