بسمه تعالى
همان گونه كه در اطلاعيه قبلى به اطلاع رسيد، در ديدارى كه شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامى با آيت الله العظمى منتظرى داشتند سوالاتى مطرح شد كه اهم آنها و سخنان فقيه عاليقدر به شرح زير می باشد:
1 - جنابعالی از جهات مختلفى از چهره هاى شاخص براى نسل جوان هستيد. يكى از آن جهات اين است كه حضرتعالى ميان دمكراسى و رأى مردم از سويى و دين دارى و حكومت دينى از سوى ديگر آشتى ايجاد كرده و در مقام ايجاد تطبيق اين دو هستيد. بر همين اساس سوال اين است كه آيا به نظر شما چگونه می توان ميان حكومت دينى و رأى مردم آشتى داد؟
2 - قرائتى از دين می شود و رايج است كه موجب ناكارآمدى دين در ايجاد حكومتى مردم سالار می باشد. آنان به گونه اى دين را تفسير كرده و می کنند. كه گويى آنان با لائيك ها به توافق رسيده اند كه دين ناتوان از ايجاد بسترى است براى حكومتى دمكراتيك كه همگام با آموزه هاى دينى باشد، با اين معضل چه بايد كرد؟
3 - معضل مهمى كه جوانان با آن روبرو هستند و موجب فرار آنان از دين و اخلاق شده است اين است كه متوليان رسمى دين عملكردهاى خوبى در برخى جاها از خود نشان نمى دهند، در اين رابطه بايد چه كرد؟
4 - تشكيل احزاب سياسى تا چه حدى می تواند با مبانى و آموزه هاى دينى سازگار باشد و هدف اصلى از تشكيل احزاب چه می تواند باشد؟
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى را كه جنابعالى مطرح فرموديد اگر بخواهيم به طور تفصيل در اطراف آنها صحبت كنيم ساعتها طول می کشد، بلكه شايد براى جواب به آنها، نياز به تأليف كتابى باشد.
ولى من فرازى از وصيتنامه مولى اميرالمومنين (ع ) خطاب به امام حسن و امام حسين (ع ) و ساير فرزندان ايشان و هر كس كه نامه آن حضرت به او برسد - كه طبعا من و شما نيز مشمول آن می باشیم - را نقل می کنم: "اوصیکما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم ... لاتتركوا الاءمر بالمعروف و النهى عن المنكر فيولى عليكم شراركم ثم تدعون فلايستجاب لكم " (نهج البلاغه - نامه 47) (سفارش می کنم شما و همه اولاد و اهل خود و هر كه را كه نامه من به او برسد به حفظ حريم خدا و نظم امورتان و ...، امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدان شما بر شما حاکم می شوند پس هر چه دعا كنيد مستجاب نمى شود).
ظاهرا حضرت نمى خواهند بفرمايند: اگر اين دو فريضه الهى را ترك كنيد خدا بر شما غضب می کند و به عنوان عقوبت و جزاى عمل ، بدان شما را بر شما مسلط می کند، بلكه منظور اين است : اگر اين دو فريضه الهى را در سطح وسيع ترك كنيد نتيجه طبيعى و قهرى آن ، حكومت نااهلان و زورگويان است .
افراد جامعه به يكديگر وابسته و پيوسته اند و حكومت و قانون براى جامعه ضرورت دارد و خواه ناخواه تحقق می یابد.
اگر افراد نسبت به مسائل اجتماعى و سياسى و آنچه در جامعه می گذرد بى تفاوت بوده و هركس تنها به فكر مسائل شخصى خويش باشد، طبعا افراد سودجو و قدرت طلب فرصت را غنيمت شمرده و حاكميت جامعه را تصاحب می کنند، و با سكوت و بى تفاوتى افراد جامعه ، بى قانونى و ظلم و تجاوز به حقوق ديگران رواج می یابد؛ ولى اگر افراد و نخبگان جامعه احساس وظيفه نموده و در برابر ظلمها، تجاوزها و اعمال خلاف قانون اعتراض و مقاومت نمايند طبعا حاكميت سير طبيعى خود را طى كرده و در اختيار افراد صالح قرار می گیرد.
نهى از منكر منحصر در امور جزئى از قبيل كنار رفتن روسرى يك دختر نيست ، بلكه بيشتر در مسائل اصولى و بنيادى جامعه است . همه مردم بايد در برابر ظلم و تجاوز به حقوق اجتماعى افراد، حاكميت روابط بر ضوابط، سلب آزاديهاى مشروع ، تقسيم افراد جامعه به خودى و غير خودى ، انجام بازداشتهاى غيرقانونى و محاكمات خودسرانه و اسراف در بيت المال عمومى و تضييع آن اعتراض كنند; و اين قبيل امر به معروف و نهى از منكر در سطح وسيع و عمومى بر تحزب و تشكلهاى سياسى توقف دارد تا بتوانند هم دولت صالح و قادر تشكيل دهند و هم در مراحل مختلف بر كارهاى دولت و مسئولين نظارت داشته باشند و به اصطلاح اهل مدرسه "مقدمه واجب واجب است ".
اگر همه افراد جامعه احساس مسووليت كرده و بر كار مجريان و متصديان امور نظارت شود حكومت و جامعه سالم و صالح می شود، اما اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد نتيجه اش اين است كه آدم هاى خودسر و قدرت طلب بر شما مسلط می شوند و سپس شما هر چه دعا كنيد مستجاب نمى شود. درست است دعا بجاى خود بايد باشد و نفس دعا عبادت خداست و در شرائطى مستجاب می شود ولى عالم طبيعت ، عالم اسباب و مسببات است و حكومت نيز بر اساس يك اسباب خاصى تشکیل می شود؛ پس افراد جامعه نبايد نسبت به مسائل اجتماعى و سياسى بى تفاوت باشند و همگان بايد نسبت به آن احساس مسووليت كنند. در زمان پيغمبر(ص ) مسأله قبيله و عشيره رائج بوده و وقتى كه روساى قبايل تصميم می گرفتند در واقع تمام جامعه تصميم گرفته بود، براى اينكه روساى قبايل متبوع و همه افراد جامعه تابع آنان بودند، ولى در جامعه ما مسأله قبيله و عشيره مطرح نيست ; بنابراين تحزب سياسى كه اكنون در دنيا آن را پذيرفته اند و مطابق عقل و شرع است بايد در جامعه ما جا بيفتد. من به آقايان كه تحت لواى يك حزب هستند توصیه می کنم قبل از اينكه بخواهيد حزب خاصى را در جامعه جا بيندازيد اول سعى كنيد اصل پذيرش حزب را در جامعه جا بيندازيد. مردم ما هنوز باورشان نيامده كه پذيرش تحزب و تشكل وظيفه شرعى است و صد در صد مفيد است . اينكه اميرالمومنين (ع) می فرماید: اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد حكومت بدان تشکیل می شود و بدان بر شما مسلط می شوند، براى جلوگيرى از چنين حكومتى راهى نيست جز اينكه تحزب در جامعه جا بيفتد و افراد نخبه و خوب متشكل بشوند و حكومت را به وسيله حزب سالم و مقتدر در دست بگيرند; اين وظيفه اى است الهى .
اينجانب سابقا در رابطه با تحزب سياسى و اينكه اين مسأله از مقدمات امر به معروف و نهى از منكر است مطلبى نوشته ام كه در كتاب خاطرات (صفحه 1031) آمده است و می توانید مراجعه فرمائيد.
وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر را توسعه دهيم و نخواهيم آن را فقط به مسائل جزئى منحصر كنيم قهرا مسأله تحزب در جايى كه مسأله عشيره و قبيله منتفى است از باب مقدمه واجب ، واجب می گردد؛ و براى همه مردم واجب است براى اصلاح جامعه اصل تحزب را بپذيرند. شما هم سعى كنيد مردم فرهنگ و اصل گرايش حزبى را بپذيرند; نه اينكه در يك انتخابات چهار نفر جمع شوند و سر و صدايى راه بيندازند، يك وكيلى درست كنند بعد هم بروند سر كار و زندگى خودشان و تا چهارسال ديگر ساكت بمانند و كجيها را تحمل كنند. در جوامع امروز يك حزب تشكيلات مستمر و باقى دارد، برنامه مشخص و مدونى دارد، نخست وزير و نماينده مجلس انتخاب می کند، حتى اينقدر مجهز هستند كه وقتى كه حزب پیروز می شود نخست وزير آماده و وزير آماده دارند، نماينده آماده دارند. اين چيزى است كه اميرالمومنين (ع ) فرموده و وظيفه اسلامى است منتهى آنان عمل می کنند و ما عمل نمى كنيم .
در همين وصيتنامه اميرالمومنين (ع) (نامه 47) می فرماید: "الله الله فى القرآن لا يسبقكم بالعمل به غيركم " مواظب باشيد كه در عمل به قرآن ، ديگران از شما سبقت نگيرند.
اگر قرار باشد امر به معروف و نهى از منكر به نحو وسيع در رأس فرائض باشد چنانكه از برخى از احاديث استفاده می شود و مسائل كلى و اصولى اجتماع را شامل شود، و اگر بنا باشد اين وصيت به نحو وسيع و صحيحى انجام شود اين امر بر تحزب سياسى توقف دارد، بنابراين تحزب سياسى يك واجب شرعى خواهد بود كه بايد فرهنگ آن در جامعه جا بيفتد. بايد براى مردم جا بيفتد كه اصل تحزب هم واجب شرعى و هم واجب عقلى است . اگر می خواهید جامعه اصلاح شود و از استبداد نجات پيدا كنيد، بايد جامعه بپذيرد كه بدون سر و صدا و بدون اينكه به يكديگر توهين كنند از متصديان امور انتقاد نمايند. معناى انتقاد اين نيست كه به يكديگر اهانت كنند. معنايش اين است كه حقايق و واقعيات را بگويند و بنويسند و مردم را آگاه نمايند و با رقابتهاى سالم و عاقلانه وارد صحنه شوند. ما همه انسانيم و كرامت انسانى نسبت به همه بايد حفظ شود.
اينكه آقايان شوراى نگهبان شرايطى را براى كانديداها ذكر كرده و در اين رابطه بسيارى را رد می کنند به آقایان باید گفت: این که شما می گویید مثلا شرط نمايندگى مجلس اعتقاد به ولايت فقيه است اين غلط است . بايد گفت كه اگر راست می گویید بايد كارى كنيد كه جامعه معتقد به اسلام شود و باور كند كه فقيه در جامعه منشأ اثر است . اگر قرار باشد كه جامعه ولايت فقيه را قبول نداشته باشد و به زور بنويسد من ولايت فقيه را قبول دارم اين نفاق است . كسى هم كه ولايت فقيه را قبول ندارد جزو افراد جامعه بوده و داراى حقوق شهروندى است . من و شما اگر عرضه داريم بايد رفتارمان طورى باشد كه جامعه ، اسلام را بپذيرد، واقعيات اسلام را بپذيرد، فقيه را بپذيرد و براى او شأنى قبول كند، نه اينكه رفتار ما و انحصارطلبى هاى ما موجب گريز نسل جوان از اسلام و ارزشهاى اسلامى گردد.
اين كه شما ولى فقيه را يك انسان ماورائى و فراقانونى می شمارید اشتباه است . ولى فقيه بايد مجتهد و عادل باشد و در مسائل فقهى تخصص داشته باشد كه نظر او در اينگونه مسائل مطاع و قبول است ولى در مسائل سياسى و اقتصادى و ساير امور كه تخصص ندارد بايد مسائل را به متخصصين ارجاع دهد. مرحوم آيت الله آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (ره ) در اين رابطه می فرماید:
"اين گونه امور بايد به كسانى كه در اين قبيل امور بصيرت دارند ارجاع شود و فقيه به عنوان فقيه در استنباط احكام خداوند اهل نظر است . پس وجهى نيست براى ارجاع اين قبيل امور به فقيه ".
فقيه از باب اينكه در فقه تخصص دارد و می گوید حكم فلان مسأله اقتصادى بطور كلى چنین می باشد، فتواى او براى مقلدين او مورد قبول است ; اما سيستم اقتصادى مناسب با اوضاع كشور چيست ؟ بايد بگويد اين در تخصص من نيست و بايد متخصص امور اقتصادى نظر بدهد. سياست در مسائل خارجى چگونه است ؟ با آمريكا مثلا روابط حسنه داشته باشيم يا نه ؟ بايستى سياسيون كشور نظر بدهند، من تخصص ندارم . مگر كسى كه در فقه و اصول تخصص پيدا كرد بايد در سياست خارجه نيز تخصص داشته باشد يا بدون تخصص نظر بدهد؟! ولايت فقيه اين نيست كه كسى كه ولى فقيه شد عقل كل است و ديگران همه ضعيف و محجورند. اين حرف برخلاف عقل و شرع است ، و يا مثلا چهار نفر در شوراى نگهبان بگويند در فلان شهر و منطقه بايد فلانى نماينده مردم باشد. اين حكم زور است و ظلم به مردم آن منطقه می باشد. مردم خودشان افراد را خوب می شناسند. خود من در تصويب قانون شوراى نگهبان بودم و اصل 99 را تصويب كرديم . در آنجا مطرح شد كه در انتخابات رژيم سابق ، شاه و دولت او تصميم می گرفتند كه نماينده نجف آباد مثلا حسن باشد و مردم نجف آباد حسن را نمى شناختند و به آنان تحمیل می شد. چه كار كنيم كه جلوى اين تحميلها را بگيريم كه به مردم ظلم نشود و آزادى انتخابات تأمين شود؟ گفتيم مقدس ترين نهاد شوراى نگهبان است ، آنان نظارت كنند تا جلوى ظلم و تحميل مجريان را بگيرند.
تصويب اصل 99 براى اين بود كه مجريان انتخابات در انتخابات دخالت نكنند و بگذارند مردم در انتخاب نماينده خود آزاد باشند نه اينكه آنان انتخابات را دو مرحله اى كنند. اول خودشان براى هر منطقه افرادى را مشخص و معين نمايند و سپس مردم آن منطقه ناچار باشند يكى از منتخبين آنان را انتخاب نمايند.
اين امر بر خلاف قانون اساسى و آزادى ملت است ، مردم هر منطقه اى افراد صالح شهر خود را بهتر از چند نفر - هر چند فقيه - در شورای نگهبان می شناسند. اين چه زورى است كه به مردم گفته می شود و هنوز می گویند و نسل جوان را از اسلام و روحانیت بیزار کرده و می کنند. چنين نيست كه مردم بى دين يا سفيه باشند و آنان مجسمه اسلام يا قيم جامعه باشند. البته اصل شوراى نگهبان نهاد مقدسى است و بايد قداست آن حفظ شود ولى در حد وظايف قانونى خود، نه اينكه همه كاره كشور و قيم مردم باشد و مردم هيچ كاره باشند.
آنچه بر عهده شوراى نگهبان است :
1 - لحاظ عدم مغايرت مصوبات مجلس شورا با موازين اسلامى و قانون اساسى .
2 - نظارت بر انتخابات ها جهت تأمين آزادى انتخابات و عدم تحميل افراد خاصى بر مردم نه نظارت بر كانديداها و قبول و رد آنها; و اينكه اخيرا براى انجام اين امر خلاف در همه استانها نمايندگى هايى ثابت تعيين نموده و هزينه هايى را بر بيت المال تحميل كرده اند بر خلاف قانون است و نمايندگان مجلس نيز در تصويب اين بودجه مسئوليت سنگين دارند و بايد پاسخگو باشند.
آزادى از اهداف اصلى و شعارهاى آغاز انقلاب اسلامى بود، شوراى نگهبان حق ندارد عقايد و سليقه هاى خود را نسبت به شناخت اشخاص به ديگران تحميل نمايد، كشور ملك طلق قشر خاصى نيست ، ملك همه مردم است . انقلاب و حاكميت نيز متعلق به همه طبقات مردم بوده و همه بايد در آن نقش داشته باشند; حاكميت اگر بر خلاف نظر اكثريت ملت باشد ثبات و دوام نخواهد داشت .
سياست جزو دين ماست و با دين توأم می باشد و همه حق دارند در مسائل سياسى اظهارنظر نمايند و كسى نمى تواند و حق ندارد ديگران را از دخالت در سياست منع نمايد. هيچ كس حق ندارد ديگرى را متهم يا به او توهين نمايد يا با آبروى او بازى كند.
همه افراد غير از معصومين قابل انتقاد می باشند، بلكه مولى اميرالمومنين (ع ) با وجود مقام علم لدنى و عصمت كبرى در خطبه 216 نهج البلاغه از انتقاد استقبال می نمایند. ايشان فرموده اند : "فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانى لست فى نفسى بفوق أن اخطى و لا آمن ذلك من فعلى الا ان يكفى الله من نفسى ما هو املك به منى ...".
متأسفانه در جمهورى اسلامى بعضا اينگونه ارزشها و موازين شرعى ناديده گرفته می شود. و بالاخره بر حسب فرموده مولى اميرالمومنين (ع ) امر به معروف و نهى از منكر به معناى وسيعش اگر بخواهد در زمان ما اجرا شود براى آن راهى جز تشكيل و تقويت احزاب سياسى مردمى مستقل و آگاه نيست ; و وقتى تقويت شد اينها زمام امور را در دست می گیرند، آن وقت افراد فاسد و ظالم و فرصت طلب كنار زده می شوند. حضرت می فرمایند اگر اين كار را نكنيد بدان بر شما مسلط می شوند. حالا شما هرچه می خواهید دعا كنيد، جواب اين است كه عالم طبيعت عالم اسباب و مسببات است و بنا نيست با معجزه اداره شود، خودتان كوتاهى كرديد. پس خلاصه كلام اينكه لازم است اصل تحزب را در نوشته ها و سخنرانى ها جا بيندازيد قبل از اينكه بخواهيد حزب خودتان را جا بيندازيد، تا مردم باورشان بيايد كه اين يك وظيفه شرعى است . من اين را وظيفه شرعى می دانم كه به شما بگويم تا شما در جامعه به مردم برسانيد و فقط يك مسأله سياسى نيست بلكه وظيفه شرعى و خدايى است ، امر به معروف و نهى از منكر از مهمترين واجبات است كه همه واجبات و فرائض به آن وابسته و قائم است .
ان شاءالله همه سالم و موفق باشيد. والسلام عليكم جميعا و رحمة الله و بركاته .
1381/11/29