‏نامه سرگشاده آقای حبیب الله امیری به آیت الله مهدوی کنی‏


‏بسم الله الرحمن الرحيم‏

محضر مبارك حضرت آيت الله جناب آقاي حاج شيخ محمد رضا مهدوي كني دامت افاضاته

‏ سلام عليكم؛

«... آن گاه كه از دين و ديانت سخن مي گوييم تنها به پوسته و ظواهر آن حساسيّت نشان داده مي شود و از گوهر دين و بخش مهم آن، اخلاق غافل مي شويم، » ( از پيام فقيه عاليقدر به انديشمندان در تاريخ 11 دي 87 )

با كسب اجازه از حضرتعالي از آنجا كه شما با سابقه ترين عضو روحانيت مبارز تهران هستيد ، مطالبي را در مورد حضرت آيت الله العظمي منتظري مدظله العالي به استحضار مي رسانم:

‏ فراموش نخواهم كرد كه در 15 خرداد 1342 از پايين شهر قم كه در آن زمان حدوداً 12 ساله بودم به حمايت از مرجعيت شيعه به همراه جمعيت با شعار «از جان خود گذشتيم ، با خون خود نوشتيم يا مرگ يا خميني» به طرف حرم مطهر حضرت معصومه (س) حركت كرديم.

حضرت آيت الله مهدوي كني ، اينجانب و بسياري ديگر به لحاظ حمايت از مرجعيت شيعه سالها آوارگي و فراري بودن و زندان و شكنجه و ... را تحمل نموديم و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هنگامي كه در جبهه جنگ بودم ، بر اساس اينكه مسائل احتياط خود را بايد از فالاعلم تقليد كنم با توجه به اشارات حضرت امام (ره) و از جمله در پيام ايشان به آيت الله منتظري « من شما را مجاهدي بزرگوار و فقيهي عاليقدر مي دانم» (21/6/58 صفحه 97 صحيفه نورجلد 9 ) بر همان اساس و نظر عده ديگري كه اهل خبره بودند در همان زمانها شهادت دادند فالاعلم حضرت ايشان هستند اينجانب از آيت الله منتظري تقليد نمودم. آيا سزاوار است در جمهوري اسلامي هر مسلماني پس از اين همه تحقيق و تفحص شاهد باشد آن هتاكي ها و آن جسارتها و آن ... صورت پذيرد آن هم نسبت به مرجعي با اين همه سوابق كه انصافاً در عمر تاريخ مرجعيت شيعه كم نظير است. آري همان شخصيتي كه در زمان حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) يكي از اساتيد حوزه علميه و مورد توجه خاص حضرت ايشان بوده و پس از رحلت ايشان تا بدو پيروزي انقلاب اسلامي پس از حضرت امام (ره) به گفته دوست و دشمن دومين فرد انقلاب محسوب شده است.

حضرت آيت الله مهدوي كني ، فقيه عاليقدر براي احياي هر چه بيشتر كلمه الله در مقابل آن همه تبعيدها ، زندانها ، شكنجه ها ، زخم زبانها و هتك حرمتها هرگز خم به ابرو نياوردند. ايشان يقيناً يكي از مدافعان حقيقي ولايت ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين و يكي از بهترين شاگردان مكتب حضرت امام صادق (ع) هستند. حضرت ايشان فقط در يك مرحله بازداشت بيش از شش ماه در سلول انفرادي ساواك - كه براي هر دانشمندي دوري از درس و بحث و كتاب ، خود شكنجه است - همراه با بدترين شكنجه ها و اهانتها سپري كرده است . آري مگر غير از اين است كه جز بندگان خاص و مقرّب الهي هرگز نمي توانند از چنين امتحان بي نظيري سرافراز و پيروز بيرون آيند و بايد بگويم آن كسي مي تواند اين مطالب را تصديق كند كه در آن سلولهاي زمان ستم شاهي لااقل يك روز را سپري كرده باشد و قطعاً قبول خواهد كرد كه قلم از بيان آن عاجز است.

حضرت آيت الله مهدوي كني ، گيرم كه فقيه عاليقدر هم رزم و هم زنداني و هم سنخ و هم صنف شما نيست ، گيرم كه ايشان يكي از قهرمان قهرمانان مبارزين و اسطوره صبر و مقاومت و يكي از افتخارات شيعه نيست ، گيرم كه در مقابل آن شكنجه هاي دهشتناك ساواك كه جانانه خم به ابرو نياورد تا حتي ماركسيستها در زندان كه خود شاهد بودم ايشان را نمي ستودند، گيرم كه فقيه عاليقدر پدر والا مقام شهيد محمد نمي باشند ، گيرم كه اصلاً مدرس شما آقايان نبوده است ، گيرم كه آن حديث ابُ علّمك را نمي خواهيد عمل كنيد و گيرم ... يك مسلمان و يك انسان كه هست ، لااقل به اين حديث عمل كنيد : « من سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم » كسي كه فريادش بلند شود و از مسلمان ها استمداد كند و مسلمان ها جوابش را ندهند اينها مسلمان نيستند.

حاج آقاي مهدوي كني ، جداي از بسياري مسائل و مظالم ، نمي دانم چرا حسينيه ايشان را كه ملك شخصي معظم له مي باشد بدون هيچ دليلي و حتي همين قانون محاكم خودشان نزديك به 11 سال است پلمپ نموده اند. شايد فقيه عاليقدر جرمش همين است كه داراي اين همه سوابق است وگرنه يك سخنراني هرچقدر هم تند باشد اين همه مجازات ندارد.

حضرت آيت الله مهدوي كني ، خاطرم هست در آن هنگامي كه در زندان اوين يا قصر در زمان شاه زنداني بودم هر كس بله قربان گوي سازمان مجاهدين خلق بود ولو آدم بريده اي بود لكن چون تابع سازمان بود از همه امكانات زندان برخوردار بود ولي اگر بله قربان گوي سازمان نبود ضمن اينكه هر انگي كه ميسّر بود به وي مي زدند اعم از بريده ، همكاري با ساواك ، فالانژ و وي را كاملاً بايكوت و در ضمن حتي المقدور از امكانات زندان محروم مي نمودند.

در جمهوري اسلامي متأسفانه همانگونه برخوردها با همان شيوه ناپسند را شاهديم. يعني اگر بله قربان گوي اين آقايان نباشي تا بتوانند از امكانات جمهوري اسلامي محروم و نيز بايكوت خواهي شد. اين آقايان غافل اند از اينكه اگر كسي عقيده اي را بر اساس تحقيق انتخاب نمود عين بتن سيماني مي ماند كه هرچه آب ببيند محكم تر مي شود.

همانگونه كه مستحضريد اين مملكت شيعه اثني عشري بوده است و با توجه به اينكه در زمان شاه مراكز فساد به صورت رسمي وجود داشت لكن قشر مذهبي هم كم نبودند ، طبيعي است از هنگامي كه جمهوري اسلامي تشكيل شده است هرچه عمر آن زيادتر مي شود بايد جامعه به سوي سالمتر شدن گام نهد ، و اين نيز بديهي است كه فساد و بي بند و باري زمان شاه با جمهوري اسلامي قياس صحيحي نيست. چرا كه شاه و مسئولين آن به دنبال فساد بودند لكن در جمهوري اسلامي بايد جامعه به سوي سالمتر شدن گام بردارد. براي اينكه مطمئن شويم كه آيا جمهوري اسلامي هر روز به سوي سالم تر شدن گام بر ميدارد يا خير ناچاريم به مراكز آمار جرائم مراجعه كنيم. اگر واقعا طبق آمار نسبت به سالهاي قبل اصلاح جامعه رشدي نداشته است يا احياناً مساوي با سالهاي قبل بوده است كه متأسفانه آمارها وضعيت اسف باري را نشان مي دهد. پس جمهوري اسلامي گامي براي سالمتر شدن جامعه بر نداشته است ، مقتضي است جمهوري اسلامي براي حل اين معضلات و ناهنجاريها و آفات اجتماعي با استفاده از كارشناسان جامعه شناس اعم از دانشگاهي و حوزوي در چند گروه مستقل بدون حب و بغض اين مسئله را ريشه يابي نمايند و سپس مسئولين موظّف به اجراي صحيح آن شوند در غير اين صورت جمهوري اسلامي در خطري عظيم است. چنانچه آن گروههاي كارشناس تشكيل شد اينجانب پيشنهاداتي دارم كه فعلاً به يك مورد از آنها اشاره مينمايم:

‏ به عنوان مثال تعدادي از اهل خبره شهادت مي دهند كه حضرت آيت الله منتظري اعلم است و گروهي ديگر عليه ايشان از طريق رسانه هاي جمعي از صدا و سيما و مطبوعات و غيره ... همراه با هتاكي و شايعه هاي بي اساس ، باعث خورد شدن حريم مرجعيّت مي شوند و اصلاً حاضر نيستند نظر ايشان را حتي اگر با نظر آقايان موافق باشد ، مانند جنگ غزه پخش نمايند . اينك با رويكرد دوگانه روحانيت كه بايد امين و مرجع و الگوي مردم باشند بديهي است در پيدايش ناهنجاري هاي جامعه بسيار موثر است.

حضرت آيت الله مهدوي كني ، اصل دوم از قانون اساسي مي فرمايد: جمهوري اسلامي ، نظامي است بر پايه ايمان به :

1- خداي يكتا (لا اله الا لله) و... 5- امامت و رهبري مستمر و نقش اساسي آن در تداوم انقلاب اسلام. 6- كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توأم با مسئوليت او در برابر خدا كه از راه: الف- اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط بر اساس كتاب وسنت معصومين سلام الله عليهم اجمعين. ...

همانگونه كه توجه داريد پس از مقام رهبري در نظام جمهوري اسلامي مرجعيت را آورده است. آيا اهانت به مرجعيت نقض آشكار قانون اساسي نيست؟ آيا كوبيدن مرجعيت كوبيدن يكي از ستونهاي اصلي نظام نيست؟ آيا لااقل اسلامي بودن اين نظام مرهون مرجعيت نيست؟ پس چرا با تير زهرآگين خود ، مرجعيت را هدف قرار داده اند؟ مگر فراموش كرده اند كه در زمان شاه مرجعيت را هدف قرار داده بودند لكن به لحاظ جايگاه رفيع آن بحمدالله نتوانستند به هدف شوم خود برسند. بحث شخص مطرح نيست بحث جايگاه آن در نظام جمهوري اسلامي است كه بايد كاملاً محفوظ بماند. همانگونه كه قانون اساسي در تداوم انقلاب اسلامي پيش بيني نموده است (رهبري مستمر....اجتهاد مستمر...) ، پس لازم است با تمام توان براي اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط كه حضرت آيت الله منتظري با آن همه سوابق يكي از نمونه هاي بارز آن است ، براي جلوگيري از هر گونه اهانت و جسارت و بلكه براي جبران خسارتهاي گذشته به اين جايگاه مهم ، گام موثر برداشته شود.

در پايان استدعا دارم ضمن به فال نيك گرفتن مطالب اينجانب براي بر طرف شدن همه موانع از بيت مرجع عظيم الشان و فقيه عاليقدر حضرت آيت الله العظمي منتظري كه همان عزت بيشتر جامعه اسلامي و نظام جمهوري اسلامي است از هيچ گونه كوششي دريغ نفرماييد .

والسلام

‏حبيب الله اميري‏

‏‏1387/11/12‏‏