مقاله ای با عنوان «پیشینه حضور روحانیون در دانشگاهها» از: مهندس مصطفی ایزدی


بسم الله الرحمن الرحیم
با پیروزی انقلاب اسلامی، پدیده های بی سابقه ای در ایران به وجود آمدند که به مرور قانونمند و نهادینه شدند، اما اگر چنین پدیده ها را نمی داشتیم به نظر نگارنده، هیچ اتفاق یا تغییر تعیین کننده ای در عرصه سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی رخ نمی داد. یکی از این پدیده ها، حضور روحانیون در دانشگاههاست. علی القاعده، جمعی از کنشکران سیاسی یا فرهنگی این نظر را قبول ندارند و می پندارند اگر دانش آموختگان حوزه های علمیه، اتاقی در دانشگاههای کشور نمی داشتند و مثلاً به ارشاد و راهنمائی دانشجویان و اساتید و مدیران مراکز آموزش عالی نمی پرداختند، چه ها که نمی شد! اگر احدی از این کنشگران سیاسی یا فرهنگی با خواندن این مقاله تمایل پیدا کرد که در رد دیدگاه نگارنده اظهار نظر فرماید، بنده هم دلائل خود را خواهم نوشت. البته منظور از نگارش این نوشته، بیان تاریخچه کوتاهی ازچگونگی حضورآقایان روحانی در دانشگاههاست. لذا بحث و تحلیل نتیجه حضور آنان را به مقاله ای دیگر وا می گذاریم.

*****

خدا بر درجات عالی مرحوم آیت الله العظمی منتظری بیفزاید که این روحانی بی ریا و آزاداندیش، در بدو پیروزی انقلاب با این تصور روز می گذراند که حضور روحانیون در مراکز گوناگون اداری، آموزشی، نظامی و فرهنگی می تواند آموزه های اسلامی را در این گونه مراکز که از دوران رژیم گذشته برجای مانده است، گسترش دهد. لذا سعی می کرد طلاب جوان و فضلای حوزه های علمیه قم و دیگر حوزه های کشور را تشویق کند که در صورت درخواست دوایر گوناگون، به این دوایر و مراکز بروند و در اسلامی کردن آنها تلاش نمایند.

مهمترین جاهائی که دانش آموختگان حوزوی به دستور آیت الله منتظری در آنجا حضور پیدا کردند، دانشگاههای متعدد شهرهای سراسر ایران بود. البته در ابتدای امر، روحانیون برای تدریس دروس معارف اسلامی به دانشگاهها می رفتند، اما پس از پایان یافتن تعطیلی مراکز آموزش عالی، که به بهانه انقلاب فرهنگی صورت گرفته بود، روحانیان متعددی تحت عنوان نمایندگان آیت الله العظمی منتظری به دانشگاهها رفتند و به مرور نهادی برای سازماندهی آنان شکل گرفت. در این جا با نقل جملاتی از سخنان مرحوم آیت الله منتظری، ضرورت و چگونگی شکل گیری این نهاد مذهبی را مرور می کنیم:

1- دانشجو و روحانی دو عنصر اصلی بنای جامعه می باشند و با نزدیک شدن و درک یکدیگر و پیوند فکری و عملی با هم اجتماع را از حالت ایستائی و عقیم بودن نجات داده سرانجام یک جامعه پر تحرک و پویا به وجود می آورد. (پیام به دانشسراهای اصفهان 4/7/1358)

2- از آنجا که انقلاب اسلامی ما بر محور کسب استقلال کامل با شعار "نه شرقی نه غربی" شروع و پیروز شد طبیعی است که برای تامین نیازها و رفع مشکلات آن نمی توان از الگوهای وارداتی شرقی و غربی استفاده نمود بلکه باید ملت مسلمان ما با ابتکار و خلاقیت و روشنفکری خود پاسخگوی آنها باشد و مهمترین منبعی که باید نیروهای لایق و متعهد به فرهنگ انقلاب را تربیت کند حوزه های علمیه و دانشگاههای کشور می باشد. مسئولین حوزه و دانشگاهها باید با تشریک مساعی و همفکری نزدیک و ایجاد زمینه های تبادل فکری و فرهنگی بین دو قشر عظیم روحانی و دانشجو قدم اول را بردارند. آنها باید ترتیبی بدهند که این دو نیروی خلاق و سازنده بتوانند مکمل یکدیگر باشند و از تجربیات و آموزش های مثبت یکدیگر بهره مند شوند. (پیام به مناسبت دهه فجر 11/11/1360)

3- آنچه موجب ارزش معنوی علوم مختلف خواهد بود، چه در دانشگاهها و چه در حوزه ها [صرفا] مساله تحصیل علم و عالم شدن و کسب تخصص در یک علم و رشته ای نیست، بلکه باید علاوه بر علم، تعهد دینی و تقوا هم باشد. روی همین اصل باید به مساله تعهد معنویت در دانشگاهها بسیار توجه نمود. (کیهان 2/10/1363)

4- دانشجو باید زیربنای فکری اش اسلام و عقاید اسلامی باشد. پس در کنار اساتید، لازم است در دانشگاهها اساتیدی که زیربنای اعتقادی دانشجویان را بسازند که افرادی معتقد به اسلام، آگاه به معارف اسلامی و متعهد و با تقوا بار بیایند. این اساتید به این ترتیب در دانشگاهها لازم اند. بنابرین ستاد انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت افرادی تعیین شوند که بخواهند معارف اسلامی را در دانشگاه تدریس کنند و زیر نظر داشته باشند و آن را به من محول کرده اند. (در دیدار با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و جهاد دانشگاهی 7/3/1362)

ستاد انقلاب فرهنگی در تاریخ 25/8/1361 مقررات مربوط به مدیریت آموزش عالی و سازماندهی دانشگاهها را تصویب کرد. در فصل اول نظامنامه مربوط به سازمان درون دانشگاهها، قسمت مدیریت دانشگاه آمده: «ماده 5 - معاون فرهنگی هر دانشگاه توسط آیت الله منتظری معرفی می شود و با حکم وزیر فرهنگ و آموزش عالی منصوب می گردد.» حضرت آیت الله ضمن پرهیز از دخالت در امور اداری و اجرائی دانشگاه، پاسخ دادند که رئیس دانشگاه مسوول اجرائی دانشگاه است، چه لزومی دارد این [روحانیون] به عنوان معاون او باشند. این شخص بایستی هم خودش و هم افرادی که معین می کند کسانی باشند که بتوانند معارف اسلامی را تدریس کنند.

پیش از این، دانشجویانی که در دانشگاههای کشور، انقلاب فرهنگی را پیگیری می کردند، درخواست هائی از فقیه عالیقدر، برای معرفی یک نماینده در دانشگاهها داشتند. در فروردین 1359 سمینار دانشجو و دانشگاه در دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران تشکیل شد. این سمینار قطعنامه ای را به عنوان نتیجه چند روز بحث و تبادل نظر صادر کرد که در قسمتی از آن آمده است: «از آیت الله منتظری، الگوی علم و تقوا می خواهیم که نظارت بر این رسالت انقلابی را در تمام دانشگاهها به دوش بکشد...» (روزنامه جمهوری اسلامی، 27/1/1359)

* * * *

پس از درخواست ستاد انقلاب فرهنگی و تشکل های دانشجوئی دانشگاه از حضرت آیت الله العظمی منتظری، مبنی بر معرفی نمایندگان خود در دانشگاهها، ایشان به مرور تعدادی از علماء و فضلای حوزه را به عنوان نمایندگان خود به دانشگاهها معرفی کرد. اسامی کسانی که در مرحله اول از طرف فقیه عالیقدر حکم گرفتند به شرح زیرند:

1 – سید علی محمد دستغیب و شیخ اسدالله ایمانی، دانشگاه شیراز. 2 – شیخ رضا گلسرخی، دانشجویان ایرانی مقیم هند. 3 – شیخ عباسعلی سلیمانی، دانشگاه مازندران. 4 – شیخ محی الدین فاضل، مرکز علوم پزشکی. 5 – شیخ محمد اخلاقی نیا، دانشگاه کرمان . 6 – شیخ حجت الله قاسمی، دانشگاه اصفهان. 7 – شیخ محمدحسن احمدی، دانشکاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران). 8 – سید مهدی عبادی، دانشگاه سیستان و بلوچستان. 9 – شیخ احمد غروی، دانشگاه تبریز. 10 – شیخ محمدمهدی قدوسی، دانشگاه علم و صنعت تهران. 11 – شیخ غلامرضا سلطانی، مجتمع علوم انسانی تهران (دانشگاه علامه طباطبائی). 12 – شیخ محمدحسین زرندی، دانشگاه رازی باختران (پس از ایشان شیخ محمدعلی موحدی کرمانی نماینده آیت الله منتظری در دانشگاه رازی کرمانشاه شد.) 13 – شیخ مصطفی مرسلی، دانشگاه صنعتی شریف. 14 – شیخ محمد وحیدی، دانشگاه بوعلی همدان. 15 – سید محمد حسینی کاشانی، مدرسه علوم کاشان (دانشگاه کاشان). 16 – شیخ محمد لشکری، مجتمع آموزش عالی قزوین (دانشگاه بین المللی امام خمینی). 17- سید علی اکبر قریشی، دانشگاه اورمیه. 18 – سید محسن موسوی تبریزی، دانشگاه شهید بهشتی. 19 – شیخ محمدعلی امینیان، دانشگاه گیلان. 20 – شیخ محمود مروی، مجتمع دانشگاهی علوم اداری و بازرگانی تهران. 21 – شیخ محمد حسن طاهری، دانشگاه الزهرا «س» (بعد از ایشان شیخ محمدعلی فیض به دانشگاه الزهرا« س» رفت). 22 – شیخ اسماعیل فردوسی پور، دانشگاه تربیت مدرس. 23 – شیخ عباس محفوظی، دانشگاه تهران. 24 – سید ابوالفضل موسوی تبریزی، مجتمع دانشگاهی فنی – مهندسی (دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی). 25 – سید مرتضی موسوی جروکانی، دانشگاه صنعتی اصفهان. 26 – شیخ محمد ایمانی، دانشگاه تربیت معلم (دانشگاه خوارزمی). 27 – شیخ محمد کاملان، دانشگاه مشهد. 28 – شیخ یحیی سلطانی، مجتمع پزشکی قدس تهران. 29 – شیخ حسن همتی، دانشگاه اهواز.

یادآور می شود که در حکم این افراد عبارت «جناب عالی مسئولیت کمیته فرهنگ اسلامی دانشگاه . . . . . را بپذیرید» ذکر شده، اما اینها به عنوان «نمایندگان حضرت آیت الله العظمی منتظری» مشهور شدند.

در جریان نصب مسئولان کمیته فرهنگی دانشگاهها، وظایفی برای آنان تعریف شد و ستاد انقلاب فرهنگی شرح وظایفی برای آنان مدون کرد. البته گاه و بیگاه فقیه عالیقدر نیز رهنمودهائی به نمایندگان خود در دانشگاهها داشتند، ازجمله : « آقایان در دانشگاهها سعی کنند در کانال گرو خاص قرار نگیرند و جنبه روحانیت خود و بی طرفی نسبت به همه افراد و اقشار اسلامی دانشگاهها را حفظ کنند و هیچگاه خود را درگیر اختلافات گروهی نکنند و . . . . . »

در ماده 3 آئین نامه شرح وظایف نمایندگان آیت الله منتظری در دانشگاهها، مقرر شده است که یک دفتر مرکزی جهت رفع مشکلات نمایندگان و ایجاد هماهنگی بین قسمت های مختلف مربوط به دانشگاهها تشکیل شود. پس از تصویب این آئین نامه، فقیه عالیقدر طی حکمی آیت الله محمدی گیلانی را مامور تشکیل این دفتر مرکزی نمود. متن حکم آیت الله العظمی منتظری به این شرح است:

« بسمه تعالی. جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد محمدی گیلانی دامت افاضاته، پیرو اجرای مصوبه ستاد انقلاب فرهنگی مبنی بر اعزام نمایندگانی از طرف اینجانب به دانشگاهها جهت تشکیل کلاس های معارف اسلامی و نظارت بر خط فکری و عقیدتی دانشگاهها، در رابطه با مشخص نمودن حدود وظائف نمایندگان اعزامی طی نشست های متعددی که نمایندگان وزارت علوم و ستاد انقلاب فرهنگی و جهاد دانشگاهی و فضلای اعزامی به دانشگاهها ترتیب دادند، قرار بر این شد که یک دفتر مرکزی متشکل از یکی از علما و فضلای متعهد و سه مشاور لایق از وزارت علوم، نمایندگان اعزامی و مرکزیت جهاد دانشگاهی جهت انجام مسئولیت های مندرجه در ٱئین نامه تعیین گردد. لذا با توجه به مراتب فضل و لیاقت حضرت عالی، مقتضی است جنابعالی مسئولیت سرپرستی این دفتر را بپذیرید و سعی کنید ضمن حفظ هماهنگی کامل بین نمایندگان اعزامی به دانشگاهها با وزارت علوم و ستاد انقلاب فرهنگی و جهاد دانشگاهی، دروس و مباحث معارف اسلامی دانشگاهها را از هر نظر غنی و پر محتوا بنمائید. واگر احیانا شبهات و نارسائی هائی از نظر علمی و فلسفی احساس کردید به نحو احسن مرتفع فرمائید. امید است ارگانهای فوق الذکر و فضلای اعزامی به دانشگاهها با تشریک مساعی لازم وجود جنابعالی را مغتنم شمرده، بتوانند در جهت تحقق اهداف الهی انقلاب فرهنگی حداکثر بهره برداری را بنمایند. توفیق همگان را در خدمت به اسلام و حفظ دستاوردهای انقلاب عظیم اسلامی از خدای بزرگ مسئلت دارم. قم ، 8/6/1362 ، حسینعلی منتظری »

پس از تشکیل دفتر مرکزی نمایندگان آیت الله منتظری در دانشگاهها، این دفتر تا زمانی که فقیه عالیقدر در درون حاکمیت فعالیت داشت، یعنی تا پایان سال 1367، با برپائی سمینارها و همایش های گوناگون، ضمن تبیین وظائف محوله به نمایندگان مذکور، مباحث علمی مربوط به دروس معارف اسلامی در دانشگاهها را نیز مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.

در تاریخ 29/9/1262 ستاد انقلاب فرهنگی، اساسنامه جهادهای دانشگاهی را به تصویب رساند. در ماده 4 آن که تشکیلات جهاد دانشگاهی را شرح می دهد، تصویب شده است که آیت الله منتظری نماینده ای راجهت عضویت در شورای مرکزی جهاد دانشگاهی معرفی نمایند. پیرو این تصویب و درخواست از حضرت آیت الله العظمی منتظری، ایشان در تاریخ 15/11/62 طی حکمی آقای سید هادی خامنه ای را برای نظارت بر جریان فکری و سیاسی شورای مرکزی جهاد دانشگاهی منصوب کرد.

درمدت 6 سالی که نمایندگان فقیه عالیقدر در دانشگاه ها زیر نظر ایشان فعالیت می کردند، تشکل های دانشجوئی و نیز اساتید و مدیران دانشگاهها با این نهاد برآمده از حوزه های علمیه همکاری های سودمندی داشتند.

مرحوم آیت الله منتظری، ایجاد وحدت بین حوزویان و دانشگاهیان را در این می دید که به گونه ای سازمان یافته و تشکیلاتی دانشگاه و حوزه را به هم وصل نماید. این خواسته، ابتدا با راه اندازی دفتری در حاشیه حوزه علمیه قم، تحت عنوان دفتر ارتباط حوزه و دانشگاه- که اکنون از سرنوشت و نوع فعالیت آن خبری در دست نیست- شکل عملیاتی به خود گرفت، اما حوزویان استقبال چندانی از آن نکردند، زیرا چهره های انقلابی حوزه های علمیه، در تهران و مراکز استان ها به مسوولیت های مهم رسیده بودند و ایضاً در ارگان و نهادهای متعدد، از جمله قوه قضائیه و شورای نگهیان و سایر مراکز حکومتی دستشان بند بود. آنچه در قم و سایر مراکز حوزوی باقی مانده بودند، با دانشگاه و دانشگاهیان رابطه حسنه ای نداشتند. در حوزه علمیه قم، چهره های سرشناسی همچون محمدتقی مصباح یزدی مانده بودند که حتی در سال های بعد آن هم در نماز جمعه دانشگاه تهران گفت که بیش از 80 درصد اساتید دانشگاهها با اسلام بیگانه اند.

این گونه افراد، که هیچگونه مسوولیتی هم از طرف امام خمینی به آن ها واگذار نشده بود چگونه می توانستند در راه وحدت حوزه و دانشگاه قدم بردارند؟

بعد از آن که دفتر ارتباط حوزه و دانشگاه، کار مهم و موثری برای برقراری ارتباط دانشگاهیان و حوزویان انجام نداد، حضور فضلا و علمای انقلابی و روشنفکر می توانست در این ارتباط موثر باشد.

نکته درخور توجه که آن مرحوم در انتخاب نمایندگان خود مدنظر قرار می داد این بود که هرگز به جناح یا تفکر خاصی تکیه نکرد و افرادی را انتخاب می نمود که به دو جناح سیاسی اصلی کشور مربوط می شدند از طرفی مراقبت می کرد که نمایندگانشان در راستای منافع حزبی و گروهی خود اقدام به فعالیت سیاسی نکنند. وانگهی به طور مرتب به آنان توصیه می کرد که بر دانشجویان و اساتید فخر نفروشند و آقایی نکنند و در امور مربوطه، همراه دانشگاهیان باشند. سعی آن مرحوم این بود که نگذارند نمایندگان وی به گونه ای رفتار کنند که جوانان دانشگاهی از روحانیون و حوزویان فاصله بگیرند. اگر این مراقبت دائمی و توصیه های مکرر فقیه عالیقدر نبود، چه بسی حضور روحانیان در دانشگاهها، نتیجه عکس می داد و آن ها با رفتار از موضع بالا، دانشجویان را از همراهی با حوزویان بیزار می کردند. واقعیتی که در سال های اخیر شاهد آن بوده ایم.

با پایان یافتن دوران همراهی فکری و اجرایی آیت الله العظمی منتظری با امام خمینی در نوروز 1368، جمعی از نمایندگان ایشان تحت عنوان نماینده ولی فقیه در دانشگاهها، مسئولیت خود را حفظ کردند و جمعی از آنان به دلیل ابهامی که در کنار گذاشتن فقیه عالیقدر داشتند، مورد بی مهری تازه به دوران رسیده ها قرار گرفتند و به مرور دانشگاهها را ترک کردند. بدیهی است به جای آنان طلاب جوانی مسئولیت کنار گذاشته شده ها را پذیرفتند که متعلق به یک جناح بودند. روش و منش کسانی که از نصایح و ملاحظات حضرت آیت الله العظمی منتظری برخوردار نبودند و به جای نمایندگان ایشان در دانشگاهها نشستند، این بود که به فعالیت سیاسی در راستای اهداف جناح متعلقه بپردازند و نسبت به حذف مخالفان سیاسی خود در مراکز آموزشی و ادارات مربوطه اقدام نمایند. از آن تاریخ تاکنون 25 سال می گذرد. در این مدت، رفتارها به گونه ای متفاوت از روحانیون حاضر در دانشگاهها سر زده است. نتیجه آن اکنون چندان قابل بررسی نیست، اما می توان حدس زد که بین دانشگاهیان و آنان شکافهایی نمودار شده است. فصل بررسی آثار حضور آقایان طلاب و فضلا به عنوان نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه، روزی فرا خواهد رسید. آنگاه می توان به نتیجه آن دسترسی پیدا کرد و آن را تحلیل نمود.

پس از رویداد نوروز 1368 که فقیه عالیقدر از به دوش کشیدن عنوان تشریفاتی قائم مقام رهبری، آسوده شد، بعضی از تشکل های سیاسی دانشگاهها، از این که معظم له پای روحانیون را به دانشگاه باز کرده، انتقاد داشتند. قطعا دانشجویان و تشکل های دانشجویی غیر وابسته به ارگانهای شبه نظامی نیز امروزه این انتقاد را به اقدام سی سال قبل مرحوم آیت الله منتظری در ایجاد دفتر نمایندگی در دانشگاهها دارند، اما باید هر اقدامی را در زمانه خود به نقد گذاشت. شاید اگر در سالهای پایانی عمر شریف آن بزرگ مرد، از خودشان نیز در چند و چون ضرورت و عملکرد نمایندگان وی در دانشگاهها پرسش می کردیم، با توجه به حال و روز فعلی نهاد فوق الذکر، با انتقادی از خود پاسخ می داد.

مصطفی ایزدی

مهر ماه 1393