«جهان اسلام، نیازمند همبستگی»؛ از: مهندس مصطفی ایزدی

( به مناسبت هفته وحدت )


بسم الله الرحمن الرحیم

از سال های آخر قرن بیستم و به خصوص پس از بی رنگ شدن شعارهای انقلابی مارکسیست ها در میان جوانان جهان، مذهب و فکر دینی رونق پیدا کرده و روز به روز بر پیروان ادیان اضافه می گردد. در این میان به دلائل متعدد، دین اسلام جمعیت رو به افزون تری دارد و به ویژه در کشورهای مغرب زمین، گسترش اسلام به موضوع مهم و حساس تبدیل شده است.

در برابر چنین پدیده ای که می تواند برای مسلمانان نقطه امید بخش و خوشحال کننده باشد، با کمال تاًسف، جهان اسلام دچار گرفتاری های سختی شده که علی الظاهر، پیش از این سابقه نداشته است. مشخصه اصلی این گرفتاری ها ، درگیری مذهبی است که تعدادی از بلاد اسلامی خاورمیانه را غمدار عصبیت های غیردینی کرده است.

اگر این درگیری ها در چارچوب فکر و اندیشه و به شیوه های گفتگو و بحث و مناظره پیش می رفت، قابل تحمل و چه بسا از ضرورت های درون دینی باشد، اما چه باید کرد که بسیاری از گفتگوها و مباحث اندیشمندان فرق گوناگون اسلامی، جای خود را به خشونت داده و جهان اسلام را به مصیبت های فراوان دچار کرده است.

عراق، پاکستان، بحرین، سوریه و در گوشه و کنار دیگر کشورهای اسلامی، حوادث خونین و غم انگیزی در جریان است که ریشه بسیاری از آن ها به تعصب های کور و به دور از آموزه های دینی و چه بسی تعصب های قومی و قبیله ای وصل است.

اگرچه بعضی ها تلاش می کنند که تمامی این مصائب و گرفتاری ها را ناشی از توطئه ای جهانی علیه اسلام و انسانیت بدانند و تحریک احساسات مذهبی جوامع دینی در دنیای اسلام را، دسیسه ای صهیونیستی برای بد جلوه دادن چهره اسلام اعم از تسنن و تشیع معرفی کنند، اما واقعیت این است که بخش عمده ای از ترورها و رفتارهای خشونت آمیز معاصر در میان مسلمانان، ناشی از عدم شناخت اسلام رحمانی و آموزه های وحدت آمیز در بین بخش های حساس و مهم ممالک اسلامی می باشد.

بدیهی است دشمنان اسلام و به خصوص صهیونیست ها و آمریکایی های تندرو، از اختلافات بین مسلمان بیشترین بهره را برده و سعی می کنند بر اختلافات مسلمین دامن زده تا سرگرم خود باشند و ضربات وارده بر اسلام و مسلمین را درک نکنند.

ضرورت وحدت:

به یقین در میان تمامی ادیان و مکاتب گوناگون فکری، ادبی، هنری و ... اختلاف بین معتقدان مربوطه وجود دارد. بعضی از اختلافات بین اندیشه ورزان تا وقتی اندیشه هست، تمام نمی شود و چه بسیار خشونت های دوران زندگی بشر از ابتدا تا کنون و احتمالا از حالا تا آخرالزمان، ناشی از اختلافات فکری و مذهبی درون یک دین یا یک مکتب بوده و خواهد بود. اما از آنجا که امروزه جهان اسلام دستخوش مصائب فراوانی است که باعث تشویق و تصمیم دشمنان این دین الهی، برای ضربه زدن بیشتر به کیان اسلام و مسلمین می شود، اتحاد اسلامی ضرورت تمام و کمال پیدا می کند.

گاهی اوقات از وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان، تعاریف و برداشت های متفاوتی می شود. از زمانی که در ایران و با همت مرجع بزرگی چون آیت الله العظمی بروجردی موضوع وحدت مسلمان دنبال شد و با مکاتبات سازنده ای که با علمای اهل سنت، به ویژه مقامات مذهبی مصر صورت گرفت، بعضی از کج اندیشان مذاهب شیعه و سنی که در روحانیون متعصب افراطی تعریف می شدند، به گونه ای نادرست وحدت مسلمین را به معنی دست برداشتن از اعتقادات مذهبی تلقی کردند و در مقابل این اقدامات خداپسندانه بزرگان شیعه و سنی صف آرایی کردند. در آن هنگام مسئولیت شاگردان برجسته و دوستان روشن بین مرحوم آیت الله بروجردی، جهت تبیین و تفسیر آنچه استادشان به دنبال آن بود، یعنی وحدت اسلامی و اتحاد مسلمین، تلاش گسترده ای را در حوزه قم و حوزه های مهم دیگر کشور آغاز کردند.

امام خمینی، آیت الله مرتضی مطهری، ‌آیت الله حسینعلی منتظری، آیت الله سید موسی صدر،‌ آیت الله سید محمود طالقانی، میرزا خلیل کمره ای، آیت الله سید موسی زنجانی، آیت الله شیخ مرتضی حائری و عالمان دیگری که به تقریب مذاهب اسلامی اعتقاد داشتند، به شیوه های گوناگون برای زدودن اختلافات مذهبی که بین شیعه و سنی وجود داشت و دشمنان دانا و دوستان نادان، مرتب بر آتش آن می افزودند، تلاش می کردند. نهضت روحانیون به رهبری امام خمینی (ره) با آغاز موثر خود، بسیاری از فضلای حوزه ها و حتی دانشگاهیان معتقد به وحدت بین مذاهب را جذب میدان کرد و آنان نیز با به کارگیری روش های فرهنگی و تبلیغی، از اردوگاه شیعیان ندای وحدت را در سراسر جهان اسلام پراکنده نموده و سهمی در گسترش تفکر معتقد به اتحاد را از آن خود کردند.

فضای ایجاد شده پس از نهضت امام خمینی که همراه با مبارزه علیه استبداد و استعمار بود و توسط علمای شیعه و دانشمندان ایرانی هدایت می شد، آزادیخواهان و متفکران دلسوز اهل سنت را چه در ایران و چه در بعضی از کشورهای اسلامی، متوجه ضرورت همبستگی بین خود و شیعیان نمود تا این که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و معادلات سیاسی جدیدی را در منطقه خاورمیانه یعنی مرکز تجمع ممالک اسلامی رقم زد.

این پدیده، یعنی نظام جمهوری اسلامی، که خواهی نخواهی یک حکومت شیعی شناخته می شد، مخالفان خود را به گونه ای تحریک کرد و آنان را برای جلوگیری از گسترش این نوع حکومت ضد استعماری و ضد استکباری در کشورهای سنی نشین حساس نمود. در راس مخالفان حکومت و جامعه شیعی، وهابیون حاکم بر عربستان سعودی بودند که نگران از دست دادن موقعیت برتر خود در جهان اسلام شدند. از طرفی در ایران و از درون حکومت و درون حوزه های علمیه، همچنان تلاش های وحدت آمیز صورت می گرفت تا نگذارند دامنه اختلافات گسترش یابد.

هفته وحدت :

در میان شاگردان برجسته آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی، آیت الله حسینعلی منتظری بسیار علاقمند بود که گام های عملی و موثری را در راه ایجاد وحدت بین فرق اسلامی بردارد. او که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی را در شهر سقز از شهرهای سنی نشین ایران تبعید بود، ارتباط دامنه داری با اهل سنت و به ویژه علمای آنان برقرار می کند واز نزدیک با رفتار و گفتار برادران اهل سنت آشنا می شود. پس از پیروزی انقلاب، آیت الله منتظری، پیش از آن که عنوانی رسمی در حاکمیت جدید پیدا کند، اما از نفوذ کلام دومین مقام مذهبی ایران برخوردار بود، ابتکار تازه ای را پی می گیرد و با نوشتن نامه ای به وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید معادیخواه، پیشنهاد می کند که ایام پر برکت میلاد مسعود نبی اکرم، پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) که شیعیان و سنیان آن را با دو روایت ذکر کرده اند، به عنوان «هفته وحدت» انتخاب شود تا زمینه برای رفع اختلاف بین اهالی تشیع و تسنن فراهم گردد.

12 ربیع الاول به رویات مورخین اهل سنت و 17 ربیع الاول به روایت مورخین شیعه، روزهای پرشکوهی هستند که مبنای هفته وحدت قرار گرفت و همه مسلمین را در شادی مشترک چند روزه متحد ساخت. 17 ربیع الاول نه تنها روز تولد پیامبر اسلام (ص) بلکه روز تولد امام جعفر صادق(ع)، گسترش دهنده فقه شیعی، نیز هست. لذا شیعیان اثنی عشری که با فقه جعفری شریعت خود را سامان می دهند، خود را هر چه بیشتر به هفته وحدت نزدیک می بینند.

اعلام هفته وحدت در ایران و در دیگر کشورهای اسلامی، به ویژه در میان سنی های آزاداندیش و فرهیختگان آنان که از هر ندای وحدت ساز استقبال می کنند، بازتاب قابل توجهی داشت. در سی و چند سال گذشته که از پیشنهاد آیت الله منتظری برای اعلام هفته وحدت می گذرد، برنامه های گسترده آن به مراسم رسمی ساده ای منجر شده است که اتفاقاً مبتکر هفته وحدت، با خلاصه کردن همه چیز در یک سری شعارهای به دور از عمل مخالف بود. هفته وحدت می بایست گروه هائی را شکل می داد، که با اعزام آنان در میان مذاهب گوناگون اسلامی، ضرورت اتحاد اسلامی را به عنوان حتمی ترین نیاز امروز جهان اسلام، برای یکدیگر بازگو کنند. دانشمندان شیعی و علمای اهل سنت، در همه نقاط مسلمان نشین، با هم بگویند و بشنوند و از مشترکات برای یکدیگر پرده بردارند و این مشترکات را مهم جلوه دهند تا به یکپارچگی مسلمانان در اقصی نقاط گیتی بینجامد و آنان را در مقابل دسیسه های دشمنان اسلام به یک صف درآورد. از طرف دیگر، متعصبین طرفین را آگاه سازند که تاکید بر نکاتی که به بعضی از تفرقه ها می انجامد، نتیجه ای جز دعواها، دشمنی ها و به مرور خونریزی های فراوان ندارد. این توصیه البته به معنی دست برداشتن از اعتقادات اختصاصی مذهب ندارد. خیلی از کم فهمی ها و کج فهمی ها، طرفداران بعضی از مذاهب اسلامی را به کفر و الحاد و ارتداد متهم می سازد و این آغاز جنگ های مذهبی درون دینی است که بسیار خون ها می ریزد و بسیار کینه ها می آفریند. شما به جنگی که سلفی ها یکطرفه علیه شیعیان به راه انداخته و در عراق و پاکستان و بحرین و افغانستان آتش افروزی می کنند، بنگرید که چه بی گناهانی قربانی بد فهمی و احیاناً قربانی بازی خوردن کج فهمان شده اند.

اگر میان مسلمانان وحدت همه جانبه و فراگیر وجود داشت، آمریکا می توانست به افغانستان حمله کند و این کشور اسلامی را اشغال نماید؟ اگر وحدت در میان کشورهای اسلامی اعم از مردم و حکومت ها نهادینه بود، عراق پس از صدام به بلای موجود دچار می شد؟ سوریه و مردم آن به این روز می افتادند؟ بحرین چنین سرنوشتی داشت؟ شیعیان پاکستان اینقدر مظلومانه جان می باختند؟ و . . . ؟

جهان اسلام امروزه در آتش تفرقه می سوزد و به هزاران بلا گرفتار آمده است که بخش قابل توجهی از آن معلول نادانی ها و جهالت های بعضا باقی مانده از عصر جاهلیت است. این جهالت ها می تواند به آسانی افراد متعصب و خون آشام را به بهانه رسیدن به بهشت موعود وادار به انتحار نماید و همراه متلاشی کردن اندام خود ده‌ها نفر از مردم عادی را به قتل برساند.

راه های اصلاح کدامند؟

پیشنهاد یک عالم شیعی و حمایت های سودمند جمعی از علمای اهل سنت از این پیشنهاد، زمینه ای را فراهم کرد که خصومت های جهالت آمیز میان فرق اسلامی از بین برود و به اصلاح روابط آنان منجر شود. اما پس از وقایع فروردین ماه 1368، آنان که شعارها و برنامه های وحدت آمیز را برنمی تافتند و معتعقد به قلع وقمع هر نوع اندیشه غیر شیعی بودند جان گرفتند و به بهانه ایرادگیری از رفتار و گفتار مبتکر هفته وحدت (که متاسفانه باب روز و برای بعضی ها دکان شده بود) اتحاد اسلامی را که از نظر آنها خلاف مقدسات شیعه امامیه تلقی می شد، مورد هجمه قرار داده و سعی کردند آن را به فراموشی بسپارند. همانانی که با اعلام هفته وحدت، به تمسخر گفتند یک هفته وحدت با کمونیست ها هم اعلام کنید! بدین گونه هفته وحدت در چند شعار رادیوتلویزیونی و منبری خلاصه شد که هرسال تکرار می گردد.

این که هفته وحدت را چه کسی پیشنهاد کرد مهم نیست. اگر چه از نظر نگارش تاریخ، این سکه به نام فقیه عالیقدر زده شده است، اما بحث برسر تاثیر تلاش های وحدت آمیز عالمان پیشرو، زمان شناس و اصلاح طلب است که باید جدی گرفته شود.

در ایران رسانه های گروهی به ویژه رسانه ملی وظیفه دارند از تبلیغ بیجای تفکراتی که دیگران را تحریک می کند جلوگیری نمایند و تنها از گویندگان، نویسندگان، خبرنگاران و متفکرانی بهره بگیرند که بیماری گسترش یافته در اندام جمعی مسلمانان را تشخیص دهند و دارو و درمان آن را نیز بدانند. کسانی که دستشان به رسانه ها می رسد باید بدانند که نمک روی زخم پاشیدن اگر برای آنان لذت بخش است، هرگز درد تحمیل شده بر جهان اسلام را برطرف نمی کند.

حوزه های علمیه شیعه تصور نکنند که مسلمانان سراسر جهان صرفا قربانی کینه توزی های استکبار جهانی هستند، بلکه نقش علمای زمان ناشناس و کسانی که مصلحت مردم را نمی دانند و خود را فارغ از خون های ریخته شده می دانند بسیار زیاد است.

و بالاخره دولت های حاکم بر ممالک اسلامی می توانند با وضع قوانین مبتنی بر حقوق شهروندی و اعمال فشار بر کسانی که ترویج دین خویش را در سایه ترور و خشونت می شناسند، از گسترش خون و خون ریزی جلوگیری نمایند. در این صورت گام های مثبت، موثر و سودمندی در راه وحدت اسلامی برداشته خواهد شد.

مصطفی ایزدی

دی ماه 1392