تاريخ را کامل نگفتن، همانند تاريخ را تحريف کردن است. چرا که در هر دو صورت، ديگران را از دانستن حقيقت محروم مي کند يا ذهن آنان را از راستي به کجي سوق مي دهد. از آنجا که درست فهميدن و نکو دانستن، جزء حقوق مردم است و مردم را از حق خويش بازداشتن نوعي طلم به حساب مي آيد. به يقين ظلم توسط هرکس که پديد آيد جانکاه است و اگر توسط بخشي از اولياء امور باشد جانکاه تر است.
پس از اين بديهيات، به خبر مهمي که در ميان اخبار سرگرم کننده انتخابات رياست جمهوري و پيامدهاي آن، چندان به آن بذل عنايت نشد و خيلي ها با سردي از کنار آن گذشتند، اشاره مي کنم و به بازگوئي تحريفات بخشي از آن مي پردازم.
خبر اين بود که جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، گزارشي از رخداد 22 بهمن 91 قم تهيه کرده و خلاصه اي از آن را در صحن علني مجلس قرائت نمودند. احتمالا همه کساني که مسائل سياسي کشور را دنبال مي کنند، مي دانند که عده اي لباس شخصي و بعضا در لباس روحانيت، در مراسم راهپيمائي 22 بهمن شهر قم که دکتر علي لاريجاني سخنران آن بوده، اغتشاش نموده و به رئيس مجلس شوراي اسلامي اهانت روا داشته اند. موضوع اغتشاش در مراسم گوناگون و حمله و اهانت به سخنرانان در ايران، بي سابقه نبوده و به دفعات زياد در سراسر کشور و در سال هاي متمادي پيش آمده است، اما چرا اين يک فقره، از نظر حاکميت مهم جلوه نمود و تمامي مقامات ارشد و بلندپايه، آن را محکوم کردند و بالاخره پيرامون آن تحقيق انجام گرفت؟ کاملا روشن است: مراسم 22 بهمن در درجه اول اهميت براي حاکميت است و سخنران آن که توسط مخالفانش مورد اهانت قرار گرفته، رئيس يکي از قواي سه گانه کشور است. يعني اغتشاشگران سازمان يافته و تجربه آموخته، عمليات ايذائي خود را تا ديوار به ديوار قله حاکميت پيش برده و مهمترين مراسم ملي را به بازي گرفته اند.
براي هر آشناي به الفباي سياست، روشن است که اگر عده اي خلافکار در طول بيش از سه دهه، براي هر اقدامي آزاد باشند و توسط بلندپايگان تلويحا يا صراحتا مورد حمايت قرار گيرند، روزي فرا مي رسد که خلافکاران، دامن همين بلندپايگان را خواهند گرفت. مگر ضرب المثل « اين شتر درب خانه همه مي خوابد » بي جهت در فرهنگ سياسي ايران جاي گرفته است؟ اين ضرب المثل پند آموزترين جمله براي کساني است که چنين رخدادهاي سياسي سازمان يافته را مي بينند و مي شنوند اما در عين اين که قدرت برخورد دارند، سکوت مي کنند.
* * * * *
علت نوشتن اين يادداشت براي بازگو کردن تحريفي است که در بخشي از گزارش کميته مسوول بررسي رويداد 22 بهمن 91 شهر قم صورت گرفته است.
گزارش منتشره نشان مي دهد :
الف – گروه سازمان يافته اي تحت مديريت يا آموزش يکي از مراکز آموزشي - حوزوي سرشناس قم، از سال 85 به دفعات در برهم زدن مراسم ، حمله و هجوم به بيوت علما و مراجع و اغتشاش عليه مخالفان فکري خود، نقش اصلي را داشته اند. اين سابقه شناسي از نقاط با ارزش و افشاگرانه گزارشگران مجلس شوراي اسلامي است.
ب – کساني که اغتشاش در مراسم 22 بهمن 91 قم و تعرض به سخنران آن را سازماندهي و عمل کرده اند، پيش از آن، از طريق نشريه اي که در اختيار دارند، در ترور شخصيت مخالفان فکري خود، حتي اگر در حد علماي بزرگ و مراجع تقليد بوده اند، تلاش دامنه داري داشته و سعي کرده اند، چهره هاي خدوم دين و کشور را مرعوب نمايند. براي روشن تر شدن فعاليت اين گروه سياسي مذهبي، به بخشي از گزارش بررسي حوادث قم که در مجلس شوراي اسلامي قرائت شده، استناد مي کنم : « ج - سابقه موضوع. سابقه اين گونه اقدامات متاسفانه در شهرستان قم وجود داشته و به کرات جريانات تند و افراطي خودسر با دريافت هاي شخصي يا محفلي حوادثي در قم يا مناطق ديگر ايجاد کرده اند که از جمله اين اقدامات:
غائله 15 خرداد 1385 و مخالفت با سخنراني رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام و اهانت به ايشان. 2- حضور در نماز جمعه قم و دادن شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه هنگام ايراد خطبه توسط حضرات آيات اميني و جوادي آملي و استادي که باعث تکدر خاطر اين عزيزان و وهن استادان حوزه گرديده است. 3 – حضور عده اي در حرم مطهر حضرت امام خميني ( ره ) در سال 1388 که مقام معظم رهبري در ديدار با مردم آذربايجان در سالگرد قيام مردم تبريز صراحتا مخالفت خود را با اين اقدام اعلام فرمودند. 4 – غائله حضور در مراسم روز قدس استان قم و دادن شعار عليه دکتر لاريجاني رياست محترم مجلس شوراي اسلامي. 5 - غائله تجمع در مقابل بيت حضرت آيت الله جوادي آملي و دادن شعار عليه ايشان و تعرض به ايشان. 6 - غائله تجمع مقابل دفتر حضرت آيت الله صافي گلپايگاني و دادن شعار عليه ايشان با مضامين : مرگ بر ضد ولايت فقيه و مرجع بي بصيرت. » ( جرايد 16/5/92 )
ج – تهيه کنندگان اين گزارش در بند « د: تجزيه و تحليل غائله » پس از مذاکره با مقامات محلي و مذهبي ( که اسامي آن ها در متن گزارش قيد شده ) و جمع آوري مدارک و اسناد به اين نتيجه رسيده اند که: « وقوع غائله همراه با سازماندهي بوده و در سطح توليد ادبيات خشونت و ايجاد انگيزش و در سطح عملياتي داراي مقصراني بوده است. » ( همان ) . بعد از اين عبارت ، مقصران را معرفي کرده است. در پايان گزارش آمده که: « ضرورت دارد تا مسوولان امنيتي ، انتظامي ، نظامي و قضائي برنامه ريزي جامع و اقدامات لازم را در دستور کار خود قرا دهند. » ( همان )
د - اما تحريفات اين گزارش به تاريخ شروع غائله هاي سريالي قم که توسط افراد معلوم الحال و سازماندهي شده صورت مي گرفته، برمي گردد. متاسفانه در اين گزارش از غائله ها، اغتشاشات و مزاحمت هاي پيش از سال 1385 سخن به ميان نيامده است. در صورتي که همگان مي دانند که پيش از آن، حملات سختي به بعضي از بيوت مراسم و اشخاص روشنفکر و مستقل صورت مي گرفته که متاسفانه مسوولان امنيتي، انتظامي، نظامي و قضائي که در گزارش مجلس از آن ها درخواست رسيدگي به پرونده مقصران حادثه 22 بهمن قم شده، در آن موقع سکوت اختيار نموده و اقدامي به عمل نمي آوردند ، تا اين که به امروز رسيديم.
ه- يک دهه از پيروزي انقلاب اسلامي سپري نشده بود که مراسم رسمي توسط مخالفان به هم زده مي شد، اما نه تنها اقدامي براي برخورد با مجرمان صورت نمي گرفت، بلکه به برگزارکنندگان مراسم مورد اشاره، يا به سخنرانان آن ايراد گرفته مي شد که چرا به گونه اي برنامه اجرا کرديد و يا حرف هائي زديد که مردم تحريک شوند و مراسم را به هم بريزند؟
از جمله جاهائي که به دفعات مورد هجوم افراد بعضا شناخته شده قرار گرفته، بيت و دفتر آيت الله العظمي منتظري و دفانر نمايندگان ايشان در سراسر کشور بود.
در اين يادداشت به برخي از اين حملات که با هدف از بين بردن شخصيت ، محبوبيت و اراده فقيه عاليقدر و نيز تنزل دادن مقام مرجعيت شيعه صورت مي گرفت و جاي آن ها در گزارش نمايندگان مجلس خالي است، اشاره مي کنم.
مي دانيم که در اولين روزهاي سال 1368، آيت الله العظمي منتظري در يک فرآيند سياسي که هنوز بعضي از زواياي آن روشن نشده، از رهبري بعد از امام خميني، معاف شد. از آنجا که ايشان تمايلي به آن مسووليت نداشت، و خود نيز موافق اين بود که در حوزه همچنان به درس و بحث بپردازد، آن رخداد، از هرگونه تبعات سياسي و امنيتي عبور کرد و همه چيز به آرامي پيش مي رفت تا اين که مخالفان او، که صرفا مخالف رهبري اش نبودند، بلکه مخالف هر نوع فعاليت علمي، آموزشي، سياسي و حتي مخالف زندگي کردن آن دانشمند عظيم الشان بودند. از همان آغاز، توپخانه هاي رسانه اي خود را عليه آن بزرگوار روشن نمودند، به گونه اي که آشکارا پيام ضديت تام و تمام با ايشان را به بعضي از مخالفان تندرو و افراطي او مي رساندند و آنان را تحريک به عمليات ايذائي مي کردند. صد البته که اين پيام ها و بعضا دستورالعمل ها موثر افتاد و انواع و اقسام تحرکات و برخوردها در مواجهه با شخصيت دوم انقلاب اسلامي صورت گرفت. شرح اين قصه پر غصه، مثنوي هفتاد من کاغذ مي خواهد که مي گذارم و مي گذرم. اما چون گزارش رخداد قم در 22 بهمن 91 در مرکز قانون گزاري ايران قرائت شد و علي القاعده جز اسناد رسمي ثبت و ضبط خواهد شد، لازم ديدم اين تکلمه را بر آن داشته باشد.
در خرداد ماه 1368 که فقيه عاليقدر از مردم و حوزويان براي برگزاري مراسم رحلت امام خميني در مسجد اعظم قم دعوت کرده بود و مجلس با شکوهي با حضور جمع زيادي از علماء و فضلاء و شخصيت هاي سياسي و مذهبي تشکيل گرديد، ناگهان جمعي از لباس شخصي هاي سازمان يافته، اقدام به دادن شعارهاي سخيف کردند و مجلسي که ياد و نام امام خميني در آن بزرگ داشته مي شد، به هم زدند و جمعيت زيادي را که دعوت حضرت آيت الله منتظري را پذيرفته بودند، به ويژه مراجع تقليد و اعاظم حوزه علميه به رنج و زحمت انداختند. بر اثر رفتار زشت و ضد انساني آن عده، مجلس بهم ريخت و همه نگران جان مقامات بلند پايه حوزه علميه شدند که حضرت آيت الله صانعي چند دقيقه اي صحبت کرده و ختم جلسه را اعلام نمود. اين لباس شخصي ها، از همان موقع نزد مردم قم و علما و طلاب حوزه، شناخته شدند، اما کسي حاضر نشد، با آنان برخورد نمايد.
در ديماه 1368، مجلس شوراي اسلامي لايحه يا طرحي را در دست تصويب داشت که بر اساس آن، ايران دست به استقراض خارجي بزند. آيت الله منتظري از اين موضوع خبردار شد و در حين درس خارج خود که براي جمع زيادي از شاگردانش، ايراد مي کرد، اين امر را بر خلاف اهداف انقلاب اسلامي اعلام نمود و گفت، آيت الله سيد محمدرضا سعيدي در اعتراض به استقراض خارجي توسط رژيم پهلوي، دستگير و در زندان به شهادت رسيد. اين اظهارنظر خيرخواهانه و استقلال طلبانه، براي ايشان هزينه در بر داشت، به اين صورت که جمعي از فريب خوردگان تحت امر مخالفان فقيه عاليقدر، به طور سازمان يافته به بيت و دفتر ايشان حمله کرده و با بدترين شعارها و عبارات ناروا، وي را هتک کردند، متاسفانه عده اي از طلاب و روحانيوني که چندان با وقايع قبل از پيروزي انقلاب آشنا نبود، توسط تعدادي از لباس شخصي ها در يکي از ميدان هاي قم گرد آمدند و فرزند شهيد آيت الله سعيدي، با کمال ناباوري و بدون توجه به خون پاک پدرش که در راه عظمت اسلام و استقلال ايران ، سلول هاي زندان ساواک را رنگين کرده بود، در آن جمع سخنراني کرد و اعلام نمود که پدرم به خاطر اعتراض به استقراض خارجي شهيد نشده است.
چند روز پيش از 22 بهمن 1371، آيت الله منتظري در جريان تدريس در حسينيه شهداي قم، از همگان خواست که در راهپيمائي 22 بهمن شرکت نمايند. سپس براي اين که همه مردم از جمله منتقدان به عملکرد مقامات نيز در اين راهپيمائي ملي و ميهني حضور پيدا کنند، توضيح داد که راهپيمائي سالگرد پيروزي انقلاب، براي بزرگداشت اهداف انقلابيون مسلمان است و شرکت در آن به مفهوم، تاييد عملکرد متوليان امور نيست. توضيحي که واقعي و عاقلانه بود. اين اظهارنظر، کساني را که با آزادي بيان و نيز با پيشبرد اهداف انقلاب مخالفند، برانگيخت که مجددا به آزار فقيه عاليقدر بپردازند، لذا لباس شخصي ها را که لابلاي آن ها، طلاب ديني نيز ديده مي شد، بسيج نموده تا عليه ايشان پرخاشگري کنند. آنگاه به موقع شب، با قطع برق و تلفن مسکوني آيت الله منتظري به بيت و دفتر ايشان يورش برده و گرفتاري هاي زيادي براي وي و همسايگانش فراهم کردند.
در اوايل ديماه 1373، فقيه عاليقدر بر حسب وظيفه ديني و انساني خود نصايح لازمي را براي مردم و مسوولان بيان داشت. پس از آن در دو سه روز متوالي عده اي از لباس شخصي ها و لباس غير شخصي ها، با يورش به محل درس آيت الله منتظري و به هم زدن کلاس علوم اسلامي و شکستن تريبون و صندلي درس و بحث مرجع تقليد شيعيان، غير منتظره ترين خلاف هاي ممکن در حوزه علميه قم را رقم ردند. اين اقدامات سازمان يافته و بدور از شأن و شئون روحانيت و حوزه ها، بقدري زشت و نفرت انگيز بود که تعدادي از بزرگان حوزه را به عکس العمل واداشت و از مقامات مسئول درخواست کردند که جلوي اين رفتارهاي ناپسند را بگيرند، اما کسي به اين درخواست ها توجه نکرد.
در اواخر آبان ماه 1376، آيت الله منتظري در يک سخنراني به مناسبت ميلاد مسعود امام علي(ع)، با بهره گيري از روش حکومتداري آن حضرت، تذکراتي را به مقامات بلندپايه کشوري و لشکري و اطلاعاتي داد. اين تذکرات، خشم عده اي را برانگيخت و حمله به بيت و منزل شخصي و دفتر آن حضرت را سازمان داده و فجايعي را به بار آوردند. پس از آن ايشان به يک حصر خانگي حدودا 5 ساله مبتلا شد که بيان جزئيات آن بر اين قلم نمي رود.
در پايان پائيز 88 ، به مناسبت رحلت آن بزرگمرد رنجديده و آن مرجع بيدار و آگاه شيعه، پس از آن که افراد سازمان يافته مانع از برگزاري مراسم رسمي تعزيت براي ايشان در مسجد اعظم قم شدند، خانواده بزرگوار و داغدار آن عالم ديني و جمعي از مقلدان و دوستداران ايشان در بيت معظم له گرد آمدند که باز هم بلاي هميشگي لباس شخصي هاي سازمان داده شده، بر اين گردهمائي اندوهگين، داغديده و پدر از دست داده نازل شد، جمعي از خودسره يا غير خودسره به جمع عزادار يورش آورده و حضار را از قرائت فاتحه و قرآن محروم نمودند. اين در شرائطي بود که قم به دليل رحلت جانگداز فقيه عاليقدر و تشييع جنازه باشکوه و غير منتظره او، مرکز خبر و گفت و گو و ايضا انباشته از گفتمان مصيبت بار و بغض آلود بود، يعني کوچکترين حرکتي در آن شهر، بازتاب جهاني مي يافت. اين اقدام شرم آور لباس شخصي ها که در مقابل خبرنگاران و گزارشگران داخلي و خارجي صورت پذيرفت، آبروي آنان را بيش ار پيش به باد فنا داد.
اقدامات مشابه ديگري در قم رخ داده است که جزئيات آن، براي انعکاس در اين نوشته، در حافظه ام باقي نمانده است.
* * * *
ما که از پشت پرده اين گونه تحرکات خلاف شرع و خلاف قانون خبر نداريم و نمي دانيم چرا و چگونه چنين اقداماتي سامان مي يابد، اما در گزارش کميته مسوول بررسي رويداد 22 بهمن قم، اشاراتي به آن شده است. راقم اين سطور حدس مي زند که اشارات موجود در گزارش مجلس با بعضي از نشانه هاي موجود در صحنه، يک همساني و هم آوائي را بروز مي دهد. چرا که علاوه بر عمليات ميداني ذکر شده در نمونه هاي 6 گانه فوق، يک نوع خشونت قلمي و زباني هم عليه مرجع تقليد شيعيان در رسانه هاي همگاني و گروهي وجود داشت که تنها نمونه اي از آن ها را يادآوري مي کنم.
هفته نامه پرتو سخن، ارگان تبليغاتي و انتشاراتي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني که زير نظر محمد تقي مصباح يزدي اداره مي شود، در نيمه بهمن ماه 1378، يک کاريکاتور موهن از آيت الله العظمي منتظري منتشر نمود که دل دوستداران ايشان و مردم متدين ايران را به درد آورد. در شرائطي که هيچ يک از رسانه هاي مکتوب و مجازي رسمي ايران، به ويژه نشريات طنز، مجاز نيستند از طريق تصوير و کاريکاتور، با کساني که لباس روحانيت بر تن دارند شوخي کنند و به آنان اهانت نمايند، اما هفته نامه پرتو سخن که متعلق به يک روحاني سرشناس و مورد حمايت بخشي از حاکميت است و از قم منتشر مي شود، چنين بي پروائي کرده و به ساحت مرجعيت شيعه اهانت نموده است. يادآوري اين نکته نيز بي جا نيست که در قوانين موجود اهانت و سب مراجع تقليد، جرم محسوب مي شود و قابل پيگرد قضائي است، حال چرا دستگاه قضا در اين گونه موارد ساکت است، خدا مي داند.
مصطفی ایزدی
شهریور 1392