چند سال قبل حضرت آیت الله علوی بروجردی نوه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در یک جلسه مهمانی در منزل یکی از دوستان چند خاطره نقل کردند که عینا تقدیم خوانندگان روزنامه سازندگی می کنم:
زمانی که آقای بروجردی ساکن شهر بروجرد بودند پزشک معروف شهر آقای حکیم یوسف یهودی بود. نوه آن دکتر برای آقای علوی نقل کرده بود که حکیم یوسف ارادت خاصی به آقای بروجردی داشت و در قم به دیدار آقای بروجردی می رفت. علت این بود که وقتی دکتر برای عیادت علمای بروجرد می رفت آنان تکه پارچه ای پهن می کردند که پای دکتر به فرش های آنان برخورد نکند؛ ولی وقتی خانه آقای بروجردی می رفت از این کارها خبری نبود و مانند یک مهمان معمولی با او برخورد می کردند.
در زمانی که آقای بروجردی هنوز به قم نیامده و ساکن بروجرد بودند، شنیدند که در آن شهر هنگام تشییع جنازه یهودیان بعضی ها به طرف جنازه سنگ پرتاب می کنند. آقای بروجردی مردم را از این کار ناشایست نهی فرمودند ولی بعضی از مردم توجه نکردند و به این عمل ادامه دادند. آقای بروجردی گفتند هر وقت تشییع جنازه یک یهودی بود به ایشان اطلاع دهند. در اولین تشییع آقای بروجردی شرکت کردند و این باعث شد این سنت زشت سنگپرانی به کلی ترک شود.
وقتی مسجد اعظم قم ساخته می شد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام می دهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی می باشد.
موضوع را با آقای بروجردی مطرح کردند و ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟» آقای مهندس لرزاده که معمار مسجد اعظم بود قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند. آقای لرزاده اجازه گرفته بود و ملاقات انجام شد. در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم و آقای بروجردی هم قبول کرده بود.
در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمایید مسلمان شود.» آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوش هایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود. پس از مدتی آقای بروجردی فرمود: «من دعا می کنم خدا از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید.»
پس از چندین سال چاه به تعمیر و بازسازی نیاز پیدا کرد و به همان شرکت مراجعه شد و معلوم شد آقای یگانگی مرحوم شده و پسرانش شرکت را اداره می کنند. قرار شد آنان برای تعمیر اقدام کنند. کار که انجام شد برای تسویه حساب رفتیم. معلوم شد مرحوم جمشید یگانگی در پرونده مربوط به مسجد اعظم قم یادداشت کرده بود که تا هر زمان این چاه تعمیراتی لازم داشت به طور مجانی انجام گردد.
آقای علوی در سفری به نجف اشرف ملاقاتی با آیت الله العظمی سیستانی داشتند. ایشان فرموده بود در زمانی که من در قم شاگرد آقای بروجردی بودم یک روز توصیه اخلاقی داشتند با این عنوان: «مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید.» آقای بروجردی فرموده بودند: «یک روز دزدها جلوی کاروانی را می گیرند و اموال آن را غارت می کنند. میان اموال و اثاثیه آنان بقچه ای بود که روی آن نوشته شده بود "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را به رئیس دزدها نشان دادند و او پرسید این بقچه مال کیست؟ معلوم شد متعلق به یک پیرزن است. از آن پیرزن پرسید این کاغذ بسم الله برای چیست؟ جواب داد این را نوشتم تا از خطر دزدها محفوظ بماند. رئیس دزدها گفت محفوظ ماند، بردار و برو. نوچه های رئیس اعتراض کردند که این همه زحمت کشیدیم و دزدیدیم چرا به او برگرداندی؟ رئیس جواب داد: «ما دزد اموال هستیم دزد عقیده نیستیم.» آقای بروجردی با نقل این داستان فرموده بودند: «شما طلاب عزیز مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید.»
رحمت و رضوان بی انتهای الهی بر آن مرجع عالیقدر که با عمل خود مردم را هدایت می فرمود.
نقل از روزنامه سازندگی، 16 مرداد 1397
نوشته حجة الاسلام والمسلمین احمد منتظری