بسمه تعالي
اشاره :
در پي انتشار پرسش ها و پاسخ هايي از آيت الله العظمي منتظري و انتشار اظهاراتي از سوي آيت الله مهدوي كني در اين باره ، حجة الاسلام والمسلمين سيدرضا برقعي مدرس از ياران مرحوم امام در نجف و نماينده ايشان و مقام رهبري در كشورهاي حوزه خليج فارس (1369 - 1358)، طي نامه اي به اظهارات آيت الله مهدوي كني پاسخ گفته است :
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب آيت الله آقاي مهدوي كني دامت افاضاته
بعد از سلام و دعا براي سلامتي و توفيق براي شما; چندي است ميخواهم موضوعي را با شما در ميان بگذارم . از زمانهاي دور كه شما را ميشناختم تاكنون ، حضرتعالي را به عنوان شخصيتي - وراي نقطه نظرات سياسي - متخلق به اخلاق اسلامي و مقيد به اصول و مباني شرعي ميشناختم ; و اين كه مسائل و حوادث سياسي شما را از مسير و چارچوب شرع خارج نمي سازد. علاوه بر من ، بسياري ديگر از فضلا و حتي دوستاني كه در موضوعات روز به گونه اي ديگر ميانديشند، در اين زمينه با من هم نظر بوده اند. و از همين رو هنگامي كه خاطرات منسوب به جنابعالي از سوي "مركز اسناد انقلاب اسلامي " منتشر شد و مطالبي را درباره جامعة الامام الصادق (ع ) در آنجا آورديد، من و ساير افرادي را كه از ابتدا از سير تحولات "جامعه" مطلع بودند، به شدت متعجب ساخت . تعجب بيشتر آن زمان بود كه جنابعالي در پاسخ به اظهارات منطقي و مستند فقيه عاليقدر آيت الله العظمي منتظري مطالبي را بيان داشتيد. هنوز هم وقتي سخنان شما را مرور ميكنم در باورم نمي گنجد كه اين سخنان از شخصيتي اخلاقي همچون شما صادر شده باشد. ابتدا چند روزي انتظار كشيدم تا شايد از سوي شما تكذيب شود; اما سكوت شما حكايت از تأييد آن ميكرد، و به ناچار آن را سخناني از ناحيه شما تلقي كرده ام .
متن سخنان شما به نقل از سايت رجانيوز چنين است :
"آيت الله مهدوي كني روز گذشته پس از پايان درس اخلاق و در پاسخ به سؤال يكي از دانشجويان دانشگاه امام صادق (ع ) درباره ادعاهاي منتظري مبني بر مالكيت اين دانشگاه گفت : نمي خواهم به آقاي منتظري جواب دهم . آقاي منتظري احتمالا پير شده و استعفاي هفت - هشت سال پيش خود را فراموش كرده است . وي در اين زمينه گفت : مقام معظم رهبري مسئوليت اداره دانشگاه را به بنده سپرده اند و اين حكم از جايگاه ولايت فقيه بوده است . حال اگر آقاي منتظري ولايت فقيه را قبول ندارند، ما قبول داريم ."
درباره اين سخنان چند نكته و سؤال به نظر ميرسد:
1 - قبل از هر سخني از جنابعالي سؤال ميكنم : اگر شخصيتي مانند شما از نظر علمي و سني و در جايگاه استاد اخلاق ، بخواهد به بزرگ ديگري اهانت كند، آيا بيش از آنچه شما گفته ايد ميتواند كلام ديگري بگويد؟
2 - شما گفته ايد كه آيت الله منتظري هفت - هشت سال پيش ، از رياست عالي جامعة الامام الصادق (ع ) استعفا داده اند; و چون پير شده اند اين استعفا را فراموش كرده اند. زماني را كه شما به آن اشاره داشته ايد، زماني بوده است كه ايشان در حصر خانگي بوده اند و كسي اجازه ملاقات با ايشان را نداشته است ; و اين استعفا اگر صحت داشته باشد، يا به صورت كتبي موجود است و يا افرادي عادل به صورت شفاهي از ايشان شنيده اند. اگر به صورت كتبي بوده است چرا ارائه نمي شود و مورد قضاوت همگان قرار نمي گيرد؟ چنان كه اساسنامه جامعة الامام الصادق (ع ) نيز - كه همه چيز در آنجا به خوبي روشن است و نشان ميدهد چه كسي فراموش كرده يا خود را به فراموشي زده - چرا ارائه نگرديده و حتي در سايت دانشگاه كه اقدام به بيان سير تاريخي جامعه تا به امروز كرده است اثري از آن ديده نمي شود؟ (به نوعي پوشاندن حقيقت ). و اگر اين استعفا به صورت شفاهي بوده ، بفرماييد چه كساني اين مطلب را از ايشان شنيده اند؟
3 - اگر ايشان استعفا داده بودند، چرا هنگام طرح اين مسأله در خاطرات خود، به آن اشاره نكرده ايد و تنها فرموده ايد:
"پس از عزل ايشان از اين سمت (قائم مقامي ) قهرا رياست عالي موضوعا منتفي گرديد و پس از بروز مشكلاتي كه مانع از حضور ايشان در جلسات هيأت امنا و قهرا منجر به استعفاي ايشان شد، سرانجام ادامه كار هيأت امنا بدان شكل غير ممكن مينمود، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مصلحت ديدند تا زمان اصلاح اساسنامه و تعيين امناي جديد، جريان كارهاي جامعه با نظر حقير انجام گيرد و...".
همان گونه كه از متن بالا روشن است ، ادعاي حضرتعالي اين است كه پس از جريانات مربوط به قائم مقامي - يعني بيش از هجده سال پيش و نه هفت يا هشت سال قبل - مشكلاتي كه مانع حضور ايشان در جلسات هيأت امنا بود قهرا موجب گرديد كه ايشان مستعفي گردند; كه ظاهرا اشاره است به ماده 13 اساسنامه جامعه كه مقرر ميدارد چنانچه هر يك از اعضاي هيأت امنا بدون عذر موجه شخصا به مدت سه ماه در جلسه شركت ننمايد، مستعفي تلقي خواهد شد. و هيچ اشاره اي به استعفايي كه از ناحيه ايشان صورت گرفته باشد، نشده است . ايشان هم در پاسخ ، شما را به همان ماده 13 احاله داده اند كه رياست عاليه را از اين موضوع مستثني ميدارد و مطابق تبصره 4 از ماده 9 اساسنامه ، شما و ساير اعضاي هيأت امنا را موظف به تشكيل جلسه در حضور ايشان - حداقل شش ماه يك بار - ميكند.
و اگر واقعا ايشان استعفا داده بودند، چه نيازي به مصلحت انديشي از سوي مقام رهبري و اصلاح اساسنامه و تعيين امناي جديد بود؟!
4 - بر اساس سندي كه ممضي به امضاي حضرتعالي است ، شما در پائيز 1374 از اعضاي هيأت امنا به طور رسمي دعوت كرده ايد تا تشكيل جلسه داده و درباره موادي از اساسنامه - كه در ارتباط مستقيم با رياست عاليه بوده است - تصميم گيري شود.
متعاقب اين جلسه ، يكي از اعضاي هيأت امنا به آيت الله منتظري مراجعه كرده و ايشان را از محتواي جلسه مطلع ساخته است ; كه نامه مورخه 1374/9/12 حضرت ايشان به جنابعالي - كه خود به آن اشاره كرده اند - پيرو همين جلسه صادر شده است .
اگر آن گونه كه در كتاب خاطرات خود نوشته ايد پس از عزل ايشان از قائم مقامي ، قهرا رياست عالي موضوعا منتفي گرديد، يا آن گونه كه اخيرا ادعا كرده ايد ايشان استعفا داده باشند، ديگر نيازي نبوده است در سال 74 (يعني شش سال پس از حوادث مربوط به قائم مقامي ) چنين جلسه اي تشكيل و چنان مشكلي مطرح شود.
گفتني است آقاي دري نجف آبادي - كه اكنون با شما و دانشگاه امام صادق (ع ) نيز مرتبط است - در خاطرات خود پيرامون نقش خود درباره ئ حل مشكلاتي كه پس از قائم مقامي به ادعاي ايشان ميان آقاي منتظري و نظام وجود داشت ، درباره دانشگاه امام صادق (ع ) ميگويد: "نظر ايشان را براي واگذاري دانشگاه امام صادق (ع ) جلب كرديم و در مرحله اول اختيارات آن را به مدت پنج سال به آقاي مهدوي كني واگذار كرد. البته اين مسأله هنوز حل نشده باقي مانده است ". (ص 239).
ادعاي آقاي دري نيز - كه دو سال پيش يعني سال 84 منتشر شده - با ادعاي حضرتعالي در تعارض است .
5 - در خبر نقل شده از سايت رجانيوز - كه از سوي جنابعالي تكذيب نشده - فرموده ايد كه اگر آقاي منتظري ولايت فقيه را قبول ندارند ما قبول داريم و مقام رهبري مسئوليت دانشگاه امام صادق (ع ) را به شما سپرده اند.
اولا- بجاست حضرتعالي صريحا بفرماييد از نظر شما و دوستانتان آيا "ولي فقيه جامع الشرايط" حق دارد اساسنامه هايي را كه مربوط به اشخاص حقوق خصوصي است و هيچ ارتباطي با دولت و حاكميت ندارد و به صورت مستقل اداره ميشود، باطل كرده و يا برخلاف آن عمل نمايد؟ اگر چنين است با چه دليل و معياري ؟ و بر فرض پذيرش دخالت ولي فقيه در اموري كه به بن بست برسد، بفرماييد آيا اين امور در حوزه حقوق خصوصي هم تعميم مييابد؟ و در فرض تعميم ، اساسا در جامعة الامام الصادق (ع ) چه گره كوري وجود داشته كه از طريق اساسنامه غير قابل حل بوده و نياز به دخالت ولي فقيه داشته است ؟ پاسخ هاي حضرتعالي به هر يك از سؤالات فوق بسيار روشن كننده خواهد بود.
ثانيا - حضرتعالي به خوبي ميدانيد كه آيت الله العظمي منتظري با ولايت فقيه مخالفتي نداشته و ندارند و خود در اين باره بيش از همه فقيهان شيعه بحث علمي كرده اند; ولي جنابعالي - مطابق اين نقل - به شكلي وانمود كرده ايد كه ايشان با ولايت فقيه مخالفت و تقابل دارند. و اين معنا از همچون شما، جاي تعجب و تأسف است .
6 - حضرتعالي در جلسه درس "اخلاق " خود، هنگامي كه از يك "مرجع تقليد" كه "استاد" شما نيز بوده اند به شكل موهن ياد ميشود، اعتراضي نمي كنيد و خود نيز به شكل موهن به استاد خود نسبت فراموشي ميدهيد. شما كه چند سالي از ايشان كوچكتريد و هنوز مثل ايشان "پير" نشده ايد، لابد آموزه هاي اخلاقي در احترام به استاد و مرجع تقليد را فراموش نكرده ايد و ميدانيد كه عمل به اين آموزه ها از مدرس اخلاقي چون شما بيشتر انتظار ميرود. اميدوارم اين فراموشي از آثار وضعي درس اخلاق در چنين مكاني نبوده باشد.
7 - جاي تعجب است كه جنابعالي در مقابل تهمتي كه در درس اخلاق شما توسط يكي از حاضرين به آيت الله منتظري زده شده است مبني بر ادعاي مالكيت دانشگاه امام صادق (ع ) توسط ايشان ، سكوت مقرون به تأييد نموده ايد! در كجاي نوشته ايشان در پاسخ به مطالب خاطرات شما چنين ادعايي شده است . آنچه مطرح شده ، رد ادعاي جنابعالي است مبني بر استعفاي ايشان از رياست عاليه و نيز اينكه رياست عاليه ايشان بر دانشگاه به جهت عنوان قائم مقامي از سوي خبرگان بوده است . در حالي كه رياست عاليه ايشان بر دانشگاه به چند سال قبل از اعلام قائم مقامي از سوي مجلس خبرگان برمي گردد و هيچ نامي از عنوان قائم مقامي در اساسنامه برده نشده است .
در خاتمه حسن عاقبت را براي همگان از خداوند بزرگ مسألت دارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
سيد رضا برقعي مدرس
1386/4/26