بسمه تعالي
(انتشار نامه معروف امام خميني در سال 1378 پيرامون جنگ در كتاب خاطرات آيت الله منتظري )
يكم ; چند روزي بيش از هفته اي را پشت سر نمي گذاريم كه در ايران هرساله مراسمي تحت "نام هفته دفاع مقدس " نام دارد. در اين هفت روز رسانه هاي داخلي و خارجي به سراغ كساني ميروند كه آن روزها در پست سياسي يا نظامي جنگ داراي مسئوليتي بوده اند و از آنان درباره علل و عوامل شروع ، ادامه و پايان جنگ پرسش كرده و پاسخ مييابند. جالب اين جاست كه هر سال كه ميگذرد به افراد مورد پرسش كسي از مستقلان كه گاه دستي بر آتش داشته ، كمتر كسي افزوده ميشود و هر چه هست همان سيكل تكراري ميان تعداد انگشت شماري است كه از تكرار مكررات و نيز گاه از خط قرمزهايي كه بدان اعتقاد دارند عبور نمي كنند. ولي هستند سياسيون و نظامياني كه در گوشه و كنار اين ديار كه از آن روزها حرفها و حديث هاي زيادي دارند كه گاه خوشايند مواضع رسمي پيش گرفته شده نيست پس يا منزوي شده اند يا بايكوت خبري !!
در ميان رجال سياسي شاخص و برجسته كه از نزديك ناظر جريانات و حوادث جنگ بوده و امروزه كمتر كسي به خود اجازه ميدهد از نظراتش بهره گيرد، آيت الله منتظري است ، كه با مراجعه به خاطرات ايشان ميتوان به برخي تحليل ها و اخبار جنگ دست يافت .
به جز تحريك كشورهاي غربي براي علل شروع جنگ عراق عليه ايران ، آيت الله منتظري علت ديگري را مورد تحليل و ارزيابي قرار ميدهد. ايشان غرور حاصله پس از پيروزي انقلاب كه گويا عالم را مسخر كرده ايم و انقلاب را انقلاب اسلامي كه داراي مرزي شامل عربستان ، عراق ، فلسطين و ساير كشورها نيست ، معرفي كرديم . ايشان در بعد سياست خارجي انقلاب ايده "صدور انقلاب " را و اينكه انقلاب مرز نمي شناسد را موجب وحشت كشورهاي همجوار دانسته كه آنها فكر ميكردند اين گونه كه پيش ميرود فردا نوبت ماست . به عقيده ايشان دولت هاي ديگر كشورها مورد بي اعتنايي قرار گرفته بودند.
آيت الله منتظري در همين زمينه ميگويند:
"من يادم هست آن وقت ها در رابطه با دولت ها وقتي با امام (ره ) صحبت ميشد ايشان متغير ميشدند، اصلا به دولت ها اعتنايي نداشتند و اشكال اين بود كه هم حساب همه دولت ها را يكي كردند و هم مواضع اصولي عليه دول ارتجاعي را بدون احتساب عوارض آن و آمادگي لازم براي آن عوارض به صورت خيلي عادي مطرح ميكردند. جوي كه در ايران بود اين بود كه عراق كي هست ؟ عربستان كي هست ؟ شيوخ كي هستند؟"
البته مخفي نماند كه يكي از ايده سازان صدور انقلاب و اينكه اين انقلاب اينترنشنال است و اينترناسيوناليسم اسلامي را مطرح ميكرد يكي از نزديك ترين افراد به ايشان يعني فرزندشان شهيد محمد منتظري بود كه برخي از اظهارنظرات آيت الله منتظري در اين خصوص خود با توجه به جو آن روزها قابل تأمل و دقت است .
آيت الله منتظري پس از اينكه ملاحظه ميكند از جو وحشت ايجاد شده ممكن است سوءاستفاده شود و به ويژه با مشاهده مواضع تند برخي كشورهاي عربي كه از رسانه هاي آنان چون تلويزيون منعكس ميشد، با اين احساس كه امكان حمله به ايران وجود دارد روزي در زمان استقرار امام خميني در قم نزد ايشان رفته و ميگويند:
"هر انقلابي كه در دنيا به پيروزي ميرسد معمولا هيأت هاي حسن نيت را براي كشورهاي مجاور ميفرستند و خطمشي خود را براي آنان توضيح ميدهند و با آنها تفاهم ميكنند و اين گونه كه امروز عراق و ديگران تحريك شده اند و دائما بر عليه ما تبليغات ميكنند خطرناك است . به جاست با ارسال هيأت هاي حسن نيت به كشورهاي مجاور مقداري از تشنج ها كاسته شود."
ايشان جواب امام (ره ) را منفي دانسته و دليل آن را اهميت دادن به ملت ها و به هيچ انگاشتن دولت ها توسط ايشان ميداند. در اين فرايند تحريك و تهديد دولت هاي استعماري هم كاملا تأثير داشت . كار به جايي رسيد كه حمله عراق شروع شد بدون اينكه نيرويي در لب مرزها و استحكاماتي را سر راه خود ببينند و چنان شد كه تيمسار ظهيرنژاد و يكي از فرماندهان ارتش به آيت الله منتظري گفته بود: "يك وقت ديديم نيروهاي عراق دارند در كارون شنا ميكنند" آيت الله منتظري كه مدت كوتاه چند روزه اي براي سركشي به برخي مناطق جنگي آن روز عزيمت كرده تفاوت دو ديدگاه از دو جنس فرمانده را اين گونه به تصوير ميكشد:
"شب در پادگان وحدتي آقاي سرلشگر ظهيرنژاد داشت تعريف ميكرد كه عراقي ها تا كجا آمده اند و دارند پيشروي ميكنند به او گفتم : پس چرا جلوي آنها را نمي گيريد. او ميگفت : بله آقا صبر داشته باشيد ان شاءالله درست ميشود. آخر ما امكانات نداريم . مرحوم حاج احمد آقا براي من نقل كرد، روزي همين حرف ها را آقاي ظهيرنژاد پيش امام مطرح كرده بود. آقاي محسن رضايي فرمانده سپاه كه در آن جلسه بود به امام گفته بود: ان شاءالله ما با نيروي ايمان پيشروي ميكنيم و چنين و چنان ميكنيم . آقاي ظهيرنژاد گفته بود: آقا نه پدر من زرتشتي بوده نه مادرم ، خودم هم والله مسلمان هستم ولي 30 تانك در مقابلش 30 تانك ميخواهد".
آيت الله منتظري به همراه آيت الله طاهري نزد امام خميني رفته و گزارشي از وضعيت حاد مرزها و پيشروي سريع نيروهاي عراقي را ارائه ميكنند كه ايشان از آنها ميخواهد گزارشي را به ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت ارائه نمايند. ايشان وقتي با بني صدر مواجه ميشوند و از وي سؤال ميكنند چرا جلوي عراقي ها را نمي گيريد و شما كه احساس كرديد عراقي ها قصد حمله دارند پس چرا در مرزها سنگربندي و آمادگي نداشتيد؟ جواب ميشنوند كه : "همه اش تقصير آقاي خميني است ايشان ميگفت صدام جرأت نمي كند به ايران حمله كند" اين ادعاي كذب از سوي آنان پذيرفته نمي شود و با اعتراض جلسه را ترك ميكنند.
ايشان از دفع الوقت كردن توسط بني صدر نام ميبرد كه براي بعضي ها اين سوءظن را ايجاد كرده بود كه او با دشمن "بند و بستي " كرده است . عمده ئ مشكلات از منظر ايشان اختلاف ارتش و سپاه و نبود امكانات در دست نيروهاي مخلص بسيجي و سپاهي قلمداد شده است .
نگراني هاي آيت الله منتظري از وضعيت جبهه ها طي تلگرافي به علما و مردم اهواز منعكس ميشود كه پاسخ آقاي بني صدر را و سپس آيت الله منتظري را درپي داشت . (خاطرات ج 2، ص 1038 - 1040)
پس از تفويض فرماندهي كل قوا توسط امام خميني به آقاي بني صدر، آيت الله منتظري از طريق جرايد مطلع ميشود. در جلسه اي به امام خميني ميگويند:
"خودتان فرماندهي كل قوا را در دست ميداشتيد و اگر ميخواستيد به كسي بدهيد در اختيار يك شورا ميگذاشتيد يا در اختيار رؤساي قواي سه گانه ".
امام خميني در آن جلسه از بني صدر دفاع ميكند و آيت الله منتظري تاريخ جلسه خود با امام را تقريبا 20 روز يا يك ماه قبل از عزل بني صدر اعلام ميكند.
آيت الله منتظري در ادامه از حضور پدر و فرزندان و نوه هايش در جنگ ميگويد و مجروحيت فرزندش سعيد در عمليات خيبر كه منجر به نابينايي از ناحيه يك چشم و آسيب ديدگي وي شد و هم چنين شهادت نوه اش . از پيشنهاد و تشكيل هسته هاي كوچك براي عمليات هاي پارتيزاني در خاك عراق و راه اندازي جنگ ملت عراق عليه حكومت عراق و لزوم ادغام نيروهاي مسلح به دو نيروي نظامي و انتظامي و از همه مهمتر ارائه گزارش هاي مشكلات جنگ - كه از سوي فرماندهان و رزمندگان بي پروا نزد ايشان مطرح ميشد - به محضر امام خميني و از اينكه با وجود رئيس جمهور بودن آقاي خامنه اي در برهه اي از زمان جنگ از دخيل نبودن ايشان نام ميبرد و تنها متوليان جنگ را آقايان هاشمي و محسن رضايي و از بيت امام سيد احمد آقاي خميني معرفي ميكند.
آيت الله منتظري طي نامه اي به امام خميني از نبود انسجام و هماهنگي نيروها سخن به ميان آورده و پيشنهاد ميكند:
"چون آقاي خامنه اي تا اندازه اي از وضع جنگ و جبهه اطلاع دارد مدتي فرماندهي حملات را ايشان عهده دار شوند".
آيت الله منتظري در نامه مورخه 1364/7/16 خطاب به امام خميني آورده است :
"از حدود دو سال پيش تا حال بسياري از افراد مخلص ارتش و سپاه و نمايندگان مجلس و افراد روشن و بصير و متعهد نسبت به تحولات سپاه و ارتش و روش جنگ و اشكالات كار گفتند و نوشتند كه از حد خارج بود و ممكن بود كه از افكار آنها استفاده كرد ولي كسي به آنان توجه نكرد و نتوانستند درد خود را كه از نزديك در جبهه ها مشاهده كردند به اطلاع حضرتعالي برسانند و هر وقت تصميمي ميگرفتند مسئولين كه حيثيت خود را نزد حضرتعالي و مردم در مخاطره ميديدند جوي ميساختند كه آنان موفق نشوند و گذشت آنچه گذشت و باز هم ميگذرد".
آيت الله منتظري از گزارش هاي غلط جبهه ها به امام سخن به ميان ميآورند، چه از پيروزيها، تعداد تلفات خودي و دشمن و از گزارشاتي كه بي پروا فرماندهان به وي ميداده اند و ايشان آنها را به مسئولان نظام منعكس ميكرده است .
معروف است كه آيت الله منتظري با ورود به خاك عراق پس از فتح خرمشهر مخالف بوده و با توجه به اين كه برگ برنده اي در دست نيروهاي ايراني است ، ميتوان از عراق و ديگر كشورهاي ميانجي غرامت دريافت كرد. ايشان ضمن صحه گزاري ميگويند:
"آن روزها وقتي نظرم را به مسئولان رساندم شنيدم بعضي گفته بودند فلاني بوي دلار به مشامش خورده است !!"
ايشان به اين پرسش پنهان كه پس چرا اگر مخالف بوديد فعاليت هايي در حمايت از جنگ داشته ايد ميگويند:
"ولي چون رهبري با امام بود و نظر ايشان مقدم بود، من هم كمك به جبهه ها ميكردم و همكاري داشتم ولي وقتي كه شهر فاو را گرفتند من يك نامه پنج صفحه اي به امام نوشتم و باز ضرورت توقف جنگ را يادآور شدم اين نامه در سه ماه قبل از پذيرش قطعنامه بود".
آيت الله منتظري درباره تلفات دو طرف جبهه جنگ ميگويند:
"پس از فتح خرمشهر مرتب شهيد داديم ، مرتب از طرفين كشته شد كاري هم از پيش برده نشد و متأسفانه عراقي ها هم نوعا جوانان شيعه را از كربلا و نجف ميگرفتند و به زور به جبهه ها ميآوردند".
ايشان از ميانجي ها به ياسرعرفات ، احمد سكوتوره و ضياءالحق از ميان سران هشت كشوري نام ميبرد كه به ايران آمده از امام خواسته بودند جنگ خاتمه يابد. ايشان همچنان از پيشنهاد خاتمه جنگ از سوي خود با وساطت كشورهاي اسلامي نه توسط سازمان ملل - كه از طريق آقاي موسوي اردبيلي به مسئولان نظام منتقل شده بود - خبر ميدهند كه يكي دو روز پس از آن اعلام شد قطعنامه پذيرفته شده است .
دوم : سرانجام علي رغم اينكه شعارها و اهداف بلندمدتي براي جنگ متصور بود قطعنامه 598 توسط ايران - كه سالها قبل توسط عراق پذيرفته شده بود - پذيرفته شد اما در زماني كه گويا فرصت ها از ما سلب شده بود.
آيت الله منتظري آورده است :
"ما در موضع بالا بوديم و ميتوانستيم خسارت بگيريم و عراق را محكوم كنيم ولي متأسفانه آن فرصت را از دست داديم تا آن وقتي كه به امام گفتند ما ديگر هيچ امكانات و نيرويي نداريم و ايشان مجبور شدند آن قطعنامه را بپذيرند; البته قولي هم هست كه خود امام مايل به ختم جنگ بودند ولي طرفداران ادامه جنگ نظر خودشان را به ايشان تحميل كرده بودند."
برخي اظهار نظرات اخير آقاي هاشمي رفسنجاني در سالگرد جنگ اشاره به همان چيزي دارد كه آيت الله منتظري سالها قبل در خلال خاطرات خود نقل كرده اند.
نكته حائز اهميت آن است كه در خلال گفت و گوهاي منتشر شده اين چند روزه در باره دلايل پايان جنگ تحميلي كه در هفته دفاع مقدس صورت گرفت ، آقاي هاشمي رفسنجاني در واكنش به اظهارات آقاي محسن رضايي - كه معتقد بود نامه اي را به امام در مورد جنگ و ناتواني نيروها و تجهيزات براي ادامه آن ننوشته است - نامه اي را منتشر نمود كه بازتاب هاي فراواني را در داخل و خارج به همراه داشت و اين تيتر در اكثر روزنامه ها به چشم ميخورد:
"پس از 18 سال اعلام شد دلايل پايان جنگ ايران و عراق . هاشمي رفسنجاني نامه امام (ره ) درباره آتش بس را منتشر كرد."
ولي اين نامه طي سالهاي قبل (1378) در جاي ديگري كه كمتر مورد توجه قرار گرفت ، به طور كامل منتشر شده و حتي بر روي شبكه اينترنت قرار گرفته بود. اين نامه كه همراه با عين دست خط كامل امام خميني است در خاطرات آيت الله منتظري در جلد دوم كه محل چاپ اسناد است ص 1132 - 1133 آمده و نيم عبارتي را كه به دلايلي در روزنامه ها و برخي رسانه هاي اينترنتي پس از دو روز حذف شده را نيز به همراه دارد، كه اين اهميت اين كتاب را در تاريخ معاصر انقلاب و قبل آن ميرساند.
"والعاقبة للمتقين ".
مجتبي لطفي
1385/7/10