«... از آنجا که تاریخ هر انقلاب، همچون خود انقلاب معمولاً در معرض تحریف و تعرض قرار میگیرد، لذا نسل معاصر انقلاب مسؤولیت دارد تا پیش از آن که تاریخ انقلابش توسط دیگران به گونهی تحریف شده نگاشته شود، خود اقدام نموده و با تعهد کامل در حد اطلاع خویش نسلهای آینده را در متن جریانات و حوادث انقلاب قرار دهد تا به صحت و دقت قضاوت آنان کمک نموده و از جانب دیگران لحظات حساس آن را به درستی در تاریخ ثبت نماید.
از آنجا که این جانب از آغاز انقلاب اسلامی اخیر در ایران به هدایت و رهبری روحانیت به ویژه مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه) در همه مراحل حضور داشته و در حد قدرت و توان از هیچ تلاش و کوششی جهت رشد و شکوفایی نهضت و نهایتاً پیروزی انقلاب دریغ ننمودهام و پس از آن نیز جهت تحکیم نظام اسلامی و پیاده شدن اهداف انقلاب و تحکیم موقعیت اجتماعی رهبر فقید با ارائه تذکرات و نظرات خیرخواهانه کوشیده و قهراً شاهد و ناظر بسیاری از حوادث و جریانات بودهام. لذا توسط جمعی از دوستان و علاقهمندان به تاریخ انقلاب خواسته شد تا آن چه را که از خاطرات حوادث انقلاب به یاد دارم در پاسخ به پرسشهای آنان ارایه نمایم.
بر این اساس ... به دلیل آن که به حفظ تاریخ صحیح انقلاب اهتمام فراوان دارم پیشنهاد آنان را پذیرفته و طی دهها جلسه گفتگو آن چه را که علیرغم گذشت زمان در خاطر داشتم ارائه نمودم. کتاب حاضر تنظیم شدۀ این جلسات است که در زمان حصر به دفعات مورد بازبینی و اضافات لازم از ناحیه این جانب قرار گرفته و خدمت مردم شریف و هوشیار که صاحبان اصلی انقلاب و تاریخ آن هستند تقدیم میگردد.»
این جملات بخشی از دستخط آیت الله العظمی حسینعلی منتظری بر کتاب چاپ نشدهای میباشد که از سال 1379 در سایت معظم له قابل مطالعه برای علاقهمندان است.
حدود ده سال قبل، زمانی که آیت الله منتظری در حسینیهاش مرسوم به حسینیه شهدا برای خیل شاگردانش درس خارج میگفت، شنیده شد که چند نفر از فضلای حوزۀ علمیه قم، همانهایی که در محضرش بودهاند و حوادث گوناگون روزگار به ویژه تندباد فروردین 1368، آنان را از استاد جدا نکرده بود، با طرح پرسشهای فراوان و اخذ پاسخهای مختصر، در کار تدوین کتاب خاطرات فقیه عالیقدر هستند.
دو سه سال پس از آن و در دورانی که آیت الله منتظری در حصر خانگی به سر میبرد و تنها وسیله ارتباطی او با جامعه، سایت اینترنتی ایشان بود، علاقهمندان به تاریخ انقلاب اسلامی در سایت مذکور با پرسش و پاسخهایی مواجه شدند که قرار بود تحت عنوان «خاطرات آیت الله منتظری» چاپ و منتشر شود. اما فضای سیاسی آن زمان و مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر مراجع تصمیمگیر، اجازۀ ورود این کتاب به جامعه را در اختیار شاگردان آیت الله منتظری قرار ندادند تا «خاطرات» را آزادانه چاپ و به دست اهل پژوهش قرار دهند. لذا چارهای جز سپردن «خاطرات» به دست رقیب سانسور که همان پایگاه اطلاع رسانی دفتر معظم له است، دیده نشد.
بعدها شنیده شد که کتاب «خاطرات» آیت الله منتظری در دو جلد 800 صفحهای (جمعاً 1600 صفحه) به صورت پلی کپی صحافی شده در چند نسخه کمشمار، در اختیار تعدادی از مقامات سیاسی و حوزوی قرار گرفته است، تا مطالعه نمایند و نظر بدهند. اما تاکنون این کتاب که ضروری مینمود در اختیار همگان قرار گیرد، به زیور چاپ آراسته نشده و جز از اینترنت قابل مطالعه نیست .
خاطرات پرسروصدا
آن روزها، که خاطرات آیت الله منتظری بر روی صفحات اینترنت نشست، این پدیدۀ ارتباطی به گستردگی امروز نبود و در ایران برای جمعیت اندکی قابل بهرهبرداری بود. رسانههای مخالف نویسندۀ خاطرات، جزء این جمعیت اندک بودند. لذا پیش از این که مطالب خاطرات به گوش جامعه برسد، از طریق سر و صدایی که منتقدان آیت الله منتظری در رسانههای گروهی خود راه انداختند، خبر انتشارمجازی خاطرات بازتاب پیدا کرد.
در سال 1379 که آیت الله منتظری هنوز در حصر بود، انعکاس خبر انتشار اینترنتی خاطرات و انتقادات دامنهداری که توسط مخالفان به آن وارد شد، تعدادی از منتقدان وی را به صحنه آورد تا با چاپ مقاله و انتشار کتاب، به رد ادعاهای تاریخی و نظرات غیرقابل تحمل آیت الله منتظری بپردازند. این کار انجام گرفت، آزادانه هم انجام گرفت، هنوز هم ادامه دارد و منتقدان هر چه خواستند گفتند و نوشتند و کتاب خاطرات، همچنان در محاق سانسور است.
سر و صدای دامنهداری که در سالهای 79 و 80 از ناحیه مخالفان صاحب خاطرات در جامعه پیچید، زمینهای شد که افرادی برای چاپ آزادانه آن به متولیان امر و دستاندرکاران اجازۀ نشر مراجعه نمایند، اما سودی نبردند. اگرچه جویندگان، از هر طریقی که خواستند به مطالعه آن موفق شدند، ولی کتاب چاپ نشدهای را نقد و نقدهای بر آن را چاپ کردند . این هم از عجایب روزگار است ! !
یکی از انتقادهای اصلی که بر خاطرات آیت الله منتظری وارد کردهاند این بود که چه لزومی دارد چنین خاطراتی منتشر شود، به ویژه از طریق اینترنت که اغیار نیز میتوانند سوءاستفادههای خود را بکنند و احیاناً از مطالب درون آن برای اولیای امور پروندهسازی نمایند؟
بدیهی است هر فرد باتجربهای، خصوصاً اگر در کسوت معلم یا استاد باشد، علاقهمند است با انتقال خاطرات گذشتۀ خود به دیگران، فصل آموزش را ناتمام نگذارد. به ویژه اگر چنین فردی دارای ویژگیهایی به شرح زیر باشد:
1. نوجوانی که دوران استبداد رضاخان را درک کرده و خاطرات فراموش ناشدنی و تلخی را از آن دوران سیاه در خاطر دارد.
2. طلبه خوشاستعدادی که در حوزههای علمیه اصفهان و قم درس خوانده و با اساتید و بزرگان این دو حوزه و روش تدریس آن ها آشنایی کامل یافته است.
3. شاگرد مبرّز آیت الله العظمی بروجردی که تقریر درسهای ایشان را نوشته و مورد عنایت معظمله بوده است.
4. دوست و هممباحثه شهید بزرگوار آیت الله مطهری که سالیان درازی با ایشان همحجره بوده و بیش از همه با ایشان مراوده و آشنایی داشته است.
5. مبارز و مجاهدی خستگیناپذیر که در کنار استاد بزرگوارش آیت الله العظمی امام خمینی به مبارزه با رژیم استبدادی شاهنشاهی پرداخته و اطلاعات گستردهای را از نیروهای مبارز و چگونگی شکلگیری هستههای اولیه انقلاب اسلامی در خاطر دارد.
6. نمایندۀ تامالاختیار آیت الله العظمی امام خیمینی پس از تبعید معظم له به نجف اشرف که نقش محوری مبارزه را در ایران به عهده گرفته و در کنار دیگر نیروهای انقلاب در زمان غربت انقلاب پرچم مبارزه را برافراشته نگاه داشته است.
7. زندانی و تبعیدی سالهای ستم که خاطرات تلخ و شیرین منحصر به فردی از تبعیدها و زندانهای مکرر خود دارد.
8. همرزم و همسنگر مفسر قرآن کریم، مجاهد نستوه مرحوم آیت الله طالقانی که یکی از شعارهای اصلی مردم بهپاخواسته ایران در اوج انقلاب، آزادی این دو بزرگوار از زندان بوده است.
9. پدر بزرگوار قهرمان مبارزات بینالملل اسلامی شهید حجت الاسلام محمد منتظری که خاطرات ویژهای از آن شهید بزرگوار و دیگر شهیدان راه آزادی همچون شهید بزرگوار آیت الله سعیدی دارد.
10. مشاور برجسته اعضای شورای انقلاب که در روزهای نخست پیروزی از سوی رهبر انقلاب حضرت امام خمینی برای جهتدهی و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی برگزیده شده بودند.
11. رییس مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، که از سوی مردم تهران و سپس از طرف فرهیختگان و برگزیدگان ملت برای این مسؤولیت خطیر انتخاب شده است.
12. پایهگذار اقامه نمازجمعه در انقلاب که پیش از انقلاب و پس از آن بیش از هر کس بر اقامۀ این فریضه عبادی – سیاسی تأکید ورزیده است.
13. جانشین رهبری که به عنوان دومین شخص انقلاب از سوی قاطبه ملت ایران و سپس از سوی مجلس خبرگان برای این منصب شناخته شد و چندین سال در این سنگر مورد مراجعه مردم بوده است.
14. مظلومترین شخصیت سیاسی که در مقطعی از زمان برای برکناری وی از صحنه سیاست، بیشترین اتهامات را متوجه وی کردند و برای عموم مردم، این دوران از زندگی ایشان در هالهای از ابهام فرو رفته است.
15. استاد شناخته شدۀ فقه و اصول، فلسفه، کلام، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه که شاگردان بسیار و بزرگانی را در طول عمر پربرکت خود تربیت کرده است.
16. تنها مدرسی که یک دورۀ کامل راجع به مسأله ولایت فقیه و فقه دولت اسلامی تدریس کرده که درسهای ایشان به صورت چهار جلد کتاب نفیس به طبع رسیده است و به عنوان کتاب مرجع مورد استفادۀ اهل تحقیق میباشد.
17. مرجع محترمی که مورد عنایت قاطبه مردم است و فتاوای راهگشا و رساله عملیه و مناسک حج و حاشیه عروه و رساله استفائات معظمله مورد استفادۀ مقلدین حضرتش میباشد.
18. پیرمردی که تلخی روزگار چشیده و فراز و نشیبهای فراوان دیده با کولهباری از تجربه که هشتاد و چهار سال از عمر سراسر تلاش و کوشش خود را پشت سر گذاشته است و این تجربه میتواند به اهل علم منتقل شود و مورد استفاده قرار گیرد.
آیا این فرد که همچنان در سن هشتاد وچهار سالگی، حافظهای قوی دارد و میتواند در بهرهبرداری شاگردان و دوستدارانش از تجربیات او، آنها را یاری نماید، باید خاطرات خود را بازگو نکند؟ و اگر بازگو کرد در دوران حیاتش منتشر نسازد؟ و اگر به دلایلی موهوم اجازۀ انتشار خاطراتش را ندهند، آن را به دور افکند؟
شاید بعضی از علاقهمندان به آیت الله در چهارپنج سال قبل صلاح را در این میدیدند که خاطرات به این صورت منتشر نشود، اما صاحب آن در ضرورت انتشار آن تردیدی به خود راه نداد و مثل همیشه بر استواری تصمیم خود پایدار ماند. و نیز معتقد بود که انتشار این خاطرات حتی اگر، به ضرر خودش تمام شود، باید حقایق را گفت و ذرهای مماشات جایز نیست.
یک روز بنده به آقای مسجدجامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران اصلاحات گفتم که مجوز انتشار خاطرات آیت الله منتظری را بدهید. در جواب گفت که من حرفی ندارم آن بخشی از خاطرات ایشان را که تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی است، مجوز بدهم. این نظر وزیر را به آیت الله منتظری منتقل کردم، ایشان گفت یا همهاش را اجازه بدهند، یا هیچ قسمتی از آن منتشر نشود.
نقدهایی که بر «خاطرات» نوشته و منتشر شد
خاطرات آیت الله منتظری، منتقدان متفاوتی داشت. یک دسته از محافظهکاران و مدیران و دستاندرکاران جراید متعلق به این جناح سیاسی، یک دسته از مقلدان و مریدان امام خمینی(ره) که میپنداشتند به آن حضرت اهانت شده است. یک دسته از کسانی که نسبت به آیت الله منتظری دیدگاه خاصی نداشتند، اما پس از انتشار خاطرات منتقد او شدند دستهای دیگر که پس از انتشار خاطرات در اینترنت، بافتههای مخالفان را بیپایه یافتند و هوادار صاحب خاطرات شدند. یک دسته کسانی که انتشار این خاطرات را جلوی چشم دشمن که هر آن مترصد سندیابی و پروندهسازی هستند، کار درستی نمیدانستند، اما معتقد بودند این کار می توانست به صورت محدود برای مدیران و دستاندرکاران کشور و هواداران شناخته شدۀ ایشان انجام شود.
راقم این سطور، در روزهای پایانی سال 1379، پس از جمعبندی بعضی از نقطهنظرات مخالفان، سؤالاتی را با آیت الله منتظری پیرامون خاطرات در میان گذاشت، ایشان در جوابم نوشتند:
« با این که دفاع از نفس حق طبیعی هر انسان بلکه هر موجود زندهای است و قرآن کریم میفرماید: لایحب الله الجهر بالسوء من القول لا من ظلم. آقایان کوچکترین امکان و مجال دفاع ]در مقابل تهمتهای ناروا و تحریفهای فراوان[ را از من سلب کردند و از آن روز تا حال کاری کردهاند که نشریات جرأت نداشته و ندارند از من یا راجع به من چیزی بنویسند، جز برای اهانت و تخریب و تهمت ... در چنین شرایطی برای من این احساس به وجود آمد که در سکوت در برابر این همه تحریف و قلب حقایق تاریخ انقلاب روا نیست و بسا من مسؤولیت شرعی داشته باشم. همزمان همین احساس نگرانی در بسیاری از دوستان و علاقهمندان به اسلام و انقلاب مشاهده شد و از من خواستند که آن چه را میدانم و در خاطر دارم برای نسل معاصر انقلاب و آینده ثبت و ضبط نمایم. ولی اشتغالات درسی و مراجعات گوناگون مانع شروع کار و اجابت آنان میشد. البته به جا بود من که در کوران انقلاب بودهام روز به روز حوادث را یادداشت میکردم، تا نیازی به طرح پرسشهای گوناگون از ناحیه دوستان نمیشد. توجه به این نکته ضروری است که این قبیل پرسشها در اذهان نسل معاصر انقلاب و بسیاری از افراد و اقشار ملت وجود داشته و دارد. به ناچار خود را آمادۀ پاسخ در حد مقدور به بخشی از پرسشهای دوستان نمودم ... اما انتشار آن در زمان حیاتم به این دلیل است که اکنون که من زنده هستم خروارها دروغ و تهمت و اهانت را نثار من کرده و میکنند، چه رسد به زمانی که من زنده نباشم و آنان با تشکیک در صفحات مطالب کتاب و انتساب آنها به من آن را بیاعتبار نشان دهند.»
آیت الله منتظری، همچنان در پاسخ سؤال دیگر نگارنده، نوشتهاند:
«در کتاب خاطرات این جانب نیز مانند هر کتاب دیگری – غیر از کتاب خدا – ممکن است خطاهایی وجود داشته باشد و من از انتقادات منصفانه استقبال میکنم. چنانچه قبل از پخش خاطرات، این کتاب بین جمعی از دوستان توزیع شد و نظرات آنان مورد توجه قرار گرفت. باب نقد در هر زمینه باید باز باشد ولی حساب نقدی علمی از حساب اتهامات و اهانتهائی که در دوازده سال گذشته ]تا 1370[ به شکل یک سنت درآمده و هنوز هم ادامه دارد، جدا خواهد بود.»
شیوههای نقد «خاطرات»
اما نقد خاطرات آیت الله منتظری به شیوههای مختلف انجام پذیرفت:
1. نقد عبارات یا خاطرهها و نظرات پراکندۀ مطرح شده در محافل خصوصی.
2. نقد کلی اقدام ایشان در انتشار خاطرات.
3. نقد بعضی از نظرات ایشان در مورد رخدادهای گذشته در جراید یا بر فراز منابر.
4. نقد بعضی از برداشتها و نقل قولهای ایشان در کتابهای خاطراتی که بعد از آن توسط دیگران نوشته شده است.
5. نقد سلسلهوار کتاب «خاطرات» از آغاز آن تا پایان. کاری که آقای اسدالله بادامچیان در هفته نامۀ «شما» ارگان حزب مؤتلفۀ اسلامی انجام داد. با این یادآوری که چاپ نقدهای آقای بادامچیان بر خاطرات آیت الله منتظری پس از 45 شماره متوقف شد و من ندیدم که بعد از آن منتشر شده باشد. فکر میکنم این توقف چاپ نقدها مربوط به نقد مطالب حساس خاطرات باشد که انتشار آن به مصلحت همفکران آقای بادامچیان نبوده است.
6. نقد درون ساختاری خاطرات آیتالله منتظری، این کار توسط اقای عباس سلیمی نمین (به اتفاق مسعود رضایی) در « دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران» صورت گرفت که در کتابی تحت عنوان «پاسداشت حقیقت» منتشر شد.
7. نقد فرازهای گزینش شدۀ «خاطرت» با ادبیات نامربوط به نقد علمی و یا عبارات سرزنش کننده. این کار توسط حمید روحانی ( صادق زیارتی) در فصلنامۀ 15 خرداد (متعلق به خودش) انجام شده است .
8. نقدهای دوستان و شاگردان آیت الله، که متضمن رفع نقص یا تصحیح عبارات و یا تکمیل کتاب خاطرات است و شفاهی یا کتبی به ایشان منتقل شده است.
9. انقادات و برداشتهای مخالفان انقلاب اسلامی و گروههای محارب یا سلطنتطلب خارج از کشور که بسیار گوناگون و متفاوت است.
اصول کلی نقدهای منتشرشده
تنوع و گستردگی نقدهایی که ذکر آن رفت، گویای اهمیت خاطرات کسی است که نزدیک به هشتاد سال در کوران حوادث و به ویژه در رویداد بیبدیل انقلاب اسلامی در ایران حضور فعال داشته است. این حضور به همراه بهرهمندی از حافظۀ قوی صاحب خاطرات، که بخشی از آن در دو جلد مورد اشاره آمده است، این خاطرات را در ردیف منابع اصلی و مؤثر تاریخ انقلاب اسلامی ایران قرار داده است.
واقعیت این است که نزدیک به هشتصد صفحه اسناد و مدارک مکتوب از خاطرات آیتالله منتظری، منتقدان این کتاب را در نقد کتاب با دشواریهایی روبهرو کرده است، لذا شیوۀ نقد را از خدشهدار کردن اسناد و مدارک موجود و آوردن اسناد و مدارک جدید در مقابل آنها، به برخورد با شخصیت نویسندۀ خاطرات و حواشی مطالب کتاب تبدیل کردهاند.
برای پرهیز از تطویل این مقال، نگاهی به سه نوشته منتقدان نامبرده در بندهای 5، 6 و 7 فوق خواهیم داشت نا آگاهیهای جدیدی در اختیار خوانندگان عزیز قرار گیرد.
این سه منتقد خاطرات آیتالله منتظری، یعنی عباس سلیمی نمین، حمید روحانی (صادق زیارتی) و اسدالله بادامچیان در تبیین دیدگاههای خود برای نقد «خاطرات» با چند پیشفرض به این کار اقدام کردهاند:
1. اولین پیشفرض این است که این خاطرات، منسوب به آیتالله منتظری است و افرادی آن را تهیه و یا به ایشان القا کردهاند:
الف- عباس سلیمی نمین: «متأسفانه باید گفت خاطرهنگاران در ثبت خاطرات اززبان آیتالله منتظری، از شیوهای بهره میگیرند که همراه با صداقت نیست. آن چه در ظاهر به چشم میخورد آن است که آیتالله منتظری خود را همچنان شاگرد و پیرو حضرت امام به عنوان یک شخصیت متعالی، بینظیر و رهبر انقلاب اسلامی میداند و ... اما هنگامی که به محتوای خاطرات دقت کنیم متوجه میشویم که شخصیت حضرت امام به انحای گوناگون زیر سؤال رفته و در برخی مواقع نیز مورد اهانت شدید واقع شده است.»
ب- حمید روحانی: «از شیوۀ سؤالات مطرح شده به دست میآید که دستاندرکاران گردآوری خاطرات، اندیشه ویژهای را دنبال میکردهاند و با فضاسازی و برنامهریزی، آقای منتظری را به اظهارنظرهایی واداشتهاند و یا از زبان او موضوعات را ساخته و پرداخته کردهاند که مطلوب خودشان بوده است...»
ج- اسدالله بادامچیان: «استقبال شدید رسانههای استکبار جهانی و مخالفان مردم و نظام اسلامی از این خاطرات و بازتاب بسیار منفی آن در بین مردمی که خود انقلاب اسلامی را به رهبری امام خمینی پدید آوردهاند و به وضوح ناهنجاریها و تناقضات موجود در این خاطرات را مشاهده نمودند موجب شد که حتی بخشی از طرفداران متعصب آقای منتظری نیز این خاطرات را جعلی بدانند و بعضی دیگر هم بگویند این خاطرات توسط اطرافیان وی نوشته شده و خاطرات خود آقای منتظری نیست.»
2. دومین پیشفرض این است که آیت الله منتظری در سخنان خود صداقت ندارد. به عبارت روشنتر نامبرده فردی دروغگو است و آن چه نقل میکند فاقد پایه و اساس میباشد:
الف- عباس سلیمی نمین: «در خاطرات آیتالله منتظری ادعاهای متعددی مطرح شده است که تنها وجه سندیت آنها عباراتی ماننده «شنیده شد»، «گفته میشود» و مانند اینهاست و در این مورد نام و نشان گوینده یا راوی خبر مزبور نقل نمیشود. البته در موارد متعددی هم نامی از شخصی به میان میآید، ولی غالباً افراد مزبور دار فانی را وداع گفتهاند و امکان رجوع به آنها برای ارزیابی صحت و سقم ادعای مستند به آنها وجود ندارد. همچنین در این خاطرات به گفتگوهای دوجانبه آیتالله منتظری با افراد مختلف استناد شده که غالباً به دیار باقی شتافتهاند و هیچ شاهدی نیز بر این گفتگوها قید نشده است.»
در کتاب پاسداشت حقیقت، نمونههای زیادی ذکر شده که نشان دهد آیتالله منتظری خاطراتی گفته است که صحت ندارد.
ب- حمید روحانی: « پیشنهاد آقای منتظری به امام مبنی بر دعوت آقای بروجردی به قم – اگر صحت و واقعیت داشته باشد – در برههای بوده که نزدیک به ده سال از تلاش و کوشش پیگیر و درازمدت امام برای آوردن آن مرجع بزرگ به قم میگذشته است و با این وصف آن چه را که آقای منتظری روایت کرده است که «مرحوم امام گفتند: میترسیم سه تا آقا، چهار تا بشود» نه تنها با واقعیت همخوانی ندارد، بلکه نمونه اشکار تحریف تاریخ است.»
آقای حمید روحانی، در جای جای نقد خود، از این برداشتهای بدون مدرک که نشان بدهد آیت الله منتظری دروغ گفته است، فراوان دارد. مثلاً در فراز فوق، حمید روحانی هیچ سند و مدرکی دال بر تلاش دهساله امام برای آوردن آیت الله بروجردی به قم ارائه نکرده است.
ج- آقای اسدالله بادامچیان، به دفعات در لابهلای نقد خاطرات این جمله را که «چنانچه این مطلب آقای منتظری صحت داشته باشد» به کار میبرد تا خوانندگان نقد را به سمتی ببرد که آیت الله منتظری را صادق نپندارند. به یک نمونه توجه کنید: «آقای منتظری ادعا دارد که امام وقتی به تازگی از ترکیه به نجف رفته بودند، نامهای بلندبالا به وی نوشته بودند: که شما صاحب اختیار تام منزل من هستید. شما در منزل من بنشینید و هر جور مصلحت میدانید حوزه و سایر مسایل را اداره کنید. آقای منتظری میگوید: این نامه در جیب من بود که ساواک قم مرا گرفت و من در دستشویی آن را پاره کردم و دور ریختم.
دوستانی که در کارگردانی انقلاب بودند از این نامه خبر ندارند ... نه رونوشت آن نامه در اسناد امام هست و نه کس دیگری این موضوع را بیان کرده است و نه آقای منتظری در پی آن نامه، اقدامی در این که در منزل امام بنشیند و حوزه را اداره کند نموده است.»
از آن جا که آقای بادامچیان در سرتاسر نقد خاطرات میخواهد ثابت کند که کارگردانی انقلاب با «حزب مؤتلفۀ اسلامی» بوده و چون ما از آن خبر نداریم و کس دیگری هم آن را ندیده، پس آیتالله منتظری دروغ میگوید!! و یکی از دلایل دروغ بودن این فراز از خاطرات معظمله این است که ایشان پس از دریافت آن نامه، در بیت حضرت امام ننشسته که حوزه را اداره کند. در صورتی که آقای بادامچیان توضیح نمیدهد (اگرچه خود خبر گویاست) که شاید ننشستن آیتالله منتظری در منزل امام به این دلیل بوده است که معظمله سالهای در زندان و تبعید به سر برده و ساواک شاه نمیگذاشته ایشان در قم بماند، چه برسد که در منزل امام بنشیند!
3. سومین پیشفرض منتقدان این است که آیتالله منتظری با حضرت امام خمینی، بد و با ایشان مخالف بوده است، لذا با این فرض که خاطرات آیتالله منتظری از اول تا انتها علیه امام خمینی است، به مطالعه و نقد آن پرداختهاند. به همین دلیل هر جا که صاحب خاطرات از حضرت امام(ره) ذکری به میان آورده و خاطرهای از ایشان نقل کرده است، یکسره آن را توهینآمیز تلقی کردهاند و به نقد آن پرداختهاند. در مورد روحانیت و حوزههای علمیه و مراجع تقلید نیز چنین پیشفرضی داشتهاند و با این دیدگاه غیرواقعی وارد نقد خاطرات شدهاند. جالب است خوانندگان محترم بدانند که حتی وقتی آیتالله منتظری وضع روحانیون هفتاد - هشتاد سال قبل نجفآباد را تشریح میکند و میگوید که بعضی از آنها بیرونی و اندرونی داشته و به جای بودن با مردم به مطالعه و کارهای علمی خودشان سرگرم بودند، یک منتقد شصت و چندساله که معلوم نیست تاکنون نجفآباد رفته یا نه، این خاطرۀ آیتالله منتظری را نادرست میداند و آن را اهانت به علما و روحانیون و حوزههای علمیه برمیشمارد. در صورتی که اگر کسی با روحانیون و حوزهه های علمیه دمساز بود، نه تنها روحانیون و علمای هشتادسال گذشته را این گونه که آیتالله منتظری وصف کرده است میشناخت، بلکه بسیاری از آقایان تا همین ده بیست سال گذشته، هم بیرونی و اندرونی داشتند و هم کاری به کار مردم نداشتند و رفت و آمدشان در فاصله منزل و مسجد بود. غلو دربارۀ اشخاص و یک قشر اجتماعی نباید چشمها را بر واقعیات ببندد و یا وسیلهای برای تأیید پیشفرضهای یک منتقد بشود.
4. پیشفرض دیگر منتقدین این است که اصولاً یک دانشمند پرتلاش و یک شخصیت صاحب فکر را فردی که دارای «تشخیص» باشد، نمی دانند. این نگاه به آیت الله منتظری، البته تنها در ذهن نقدنویسان بر خاطرات معظمله نیست، بلکه بسیاری از افراد مخالف ایشان، چنین ذهنیتی را دارند. مثلاً در موارد متعددی سخنان و نظرات آیتالله منتظری با سخنان و نظرات امام خمینی مقایسه شده و نتیجه گرفتند که چرا وی چنین تشخیصی داده است. و جالبتر اینکه بارها و بارها از ایشان خواستهاند که چرا آنچه را ما تشخیص دادهایم، پیروی نکردهاید ؟ این ارزش ندادن به « تشخیص » یک مجتهد مسلم، در رنجنامه سید احمد خمینی نیز به چشم میخورد. حتی دیده شده که از آیتالله منتظری مطلبی را نقل کرده و با مطلبی که چندسال بعد امام خمینی(ره) برخلاف نظر آیتالله منتظری بیان کرده، سنجیده شده و مورد انتقاد قرار گرفته است. اگر هرکسی بخواهد این حق « تشخیص » را از اندیشمندان بگیرد، نتیجهاش این میشود که مستبدان، تشخیص خود را متعالی بدانند و صاحبنظران و صاحبان تشخیص مستقل را سرکوب نمایند.
متأسفانه در نقد خاطرات آیتالله منتظری، چنین منش استبدادی فراوان دیده میشود.
مشترکات دیگر منتقدین
منتقدین محترم خاطرات آیتالله منتظری، اعم از سه نفری که نقدهای خود را بر «خاطرات» به صورت منسجم منتشر کردهاند، وجوه مشترک دیگری هم دارند که بد نیست آنها را یادآوری کنم:
1. به نظر میرسد که هیچکدام از منتقدین خاطرات، ادبیات آیتالله منتظری را، به ویژه وقتی که به بحثهای سیاسی میرسد، درک نکردهاند و حتی با آن آشنایی هم ندارند. البته آیتالله منتظری همان روزها هم که در صحنه حاکمیت بودند، به دلیل ادبیاتی که داشتند و نوع عباراتی که به کار میبردند و نوع بهرهبرداری که از عبارات خود میکردند، مورد انتقاد قرار میگرفتند، اما نفهمیدن مطالب یک فرد، با انتقاد از ادبیات مورد استفادۀ آن فرد فرق میکند.
عدم درک عمق حرفهای خاطرهگو، برای منتقدان ایشان دردسرهای زیادی فراهم کرده و آن ها را به ناسزاگویی، غیبت و تهمت واداشته است. جالب این که یکی از منتقدان خاطرات، به دفعات آیتالله منتظری را در شیوۀ بیان مطالب با استاد مطهری مقایسه میکند و مرتب آیتالله را سرزنش میکند که چرا مثل استاد مطهری سخن نمیگویی؟ آیا این شیوۀ نقد میتواند اصولی و واقعی باشد؟
2. برداشتهایی که منتقدین از ظنّ خود در برخورد با مسائل مطرح شده در «خاطرات» آیتالله منتظری دارند، یکی دیگر از وجوه مشترک آنان است. این امر بیشتر از پیشفرضی که نسبت به عدم صداقت ایشان دارند، ناشی میشود. و در جایجای نقدهای نوشته شده درخاطرات، این برداشتها جای سند و مدرک متقن را گرفته است، در صورتی که به ذهنیت غیرواقعی منتقدین باز میگردد نه به صحت یا عدم صحت خاطرهها.
در این باب مثالهای زیادی وجود دارد که نمونههایی از آن ذکر میشود.
مثلاً یک جا آیتالله منتظری گفته که من به آقای مطهری فلان حرف را زدم و آقای مطهری چنین جوابی به من داد. نقدکننده میگوید که آقای مطهری چنین فردی نیست که چنین جوابی دهد. یا در خاطرات آمده که یک روزی به اتفاق حضرت امام در حضور آیتالله بروجردی بودیم. من فلان حرف را زدم و عکسالعمل آیتالله بروجردی را دیدم. بعد امام در مورد حرف من و عکسالعمل آیتالله بروجردی فلان نظر را دادند. این خاطره طبق برداشت منتقد محترم از امام و مرحوم بروجردی، قابل خدشه است. لذا به طور مفصل برای ردّ صحت این خاطره قلمفرسایی شده است.
یا مثلاً آیتالله منتظری نسبت به کسانی که زندان شاه را نتوانستند تحمل کنند و درخواست عفو ملوکانه کردند، و در یک مراسم نمایشی برای پخش از تلویزیون شرکت نمودند، انتقاد دارد، اما یکی از منتقدین که خودش جزو افراد مورد انتقاد آیتالله منتظری است، دلایل خاطرهگو را رد میکند و میگوید ما از زندان خسته نشده بودیم و خدمت انقلاب را در خارج از زندان بهتر میدانستیم!! یا مثلاً آیتالله منتظری در خاطراتش میگوید که فلان روحانی، روحیه مبارز نداشت و همیشه به درس و بحث مشغول بود. منتقدین محترم این سخن را وهن روحانیت میدانند و مدعی میشوند فلان روحانی روحیه مبارز داشت، تصمیم گرفته بود برای نظام اسلامی کادرسازی کند!
این گونه روشهای بیپایه و غیرمستند که هیچگونه مدرکی هم برای اثبات آن ارائه نشده، در نقد خاطرات آیتالله منتظری فراوان است.
3. منتقدین محترم انتظار دارند که آیتالله منتظری میبایست کل خاطرات انقلاب اسلامی را مینوشت. لذا به دفعات از حوادثی که در خاطرات نیامده انتقاد میکنند، در صورتی که آیت الله منتظری در همان مقدمه کتاب گفته است که این بخشی از خاطرات من است. در ضمن کدام یک از خاطرهنویسان اخیر، همه تاریخ انقلاب را در خاطرات منتشرشدۀ خود آوردند؟
نکته: آن هایی که این خاطرات را مطالعه کردهاند، میدانند که آیتالله منتظری بدون پردهپوشی نام افرادی را آورده و خاطراتی را که از آن ها داشته بازگو کرده است. تعدادی از این افراد که در قید حیات هم هستند، به دلایلی مورد انتقاد آیتالله منتظری قرار گرفته و ایشان به عملکرد آنها هم ایرادهایی وارد نموده است، به گونهای که این افراد در کتاب خاطرات مسألهدار شدهاند.
نکتۀ جالب این است که هیچ کدام از این افراد تاکنون کوچکترین نقدی بر کتاب «خاطرات» ننوشتهاند که خود را تبرئه نمایند. اما کسانی برای نقدنوسی دست به قلم شدهاند که مطلب خاصی در خاطرات نسبت به آن ها نوشته نشده است.
یادآوری این نکته نیز لازم است که در میان منتقدین خاطرات آیتالله منتظری، افرادی هستند که با ادب قابل تحسین به نقد قسمتهایی از خاطرات همت گماشتهاند، اما کسانی هم هستند که به جای نقد، کینهورزی نموده و حتی مقام علمی و سابقه مبارزاتی آیتالله منتظری را زیر سؤال بردهاند. این گونه افراد البته به جای آوردن سند و مدرک، نوشتههای خود را به پرخاشگری و عصبانیت آلوده کردهاند تا شاید تاریخ را تحریف نمایند. بدیهی است چنان افرادی اگر عنوان مورخ انقلاب اسلامی را هم به طور مرتب همراه نام خود بنویسند، محرّف انقلاب اسلامی هستند، نه مورخ آن.
امیدوارم که وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز چاپ و توزیع کتاب «خاطرات» را به علاقه مندان آیت الله منتظری بدهد، تا افکار عمومی از آن چه طرفین می گویند آگاه شود و بر حقایق آگاه گردد.
والسلام.
مصطفی ایزدی
1385/3/20