نظری بر زندگی کوتاه اما پر از جهاد و مبارزه استاد شهید محمد منتظرى

پروژه به انحطاط کشاندن انقلاب اسلامى ایران، با همسوئى همه جریانها و نیروهاى داخلى و خارجى که انقلاب را برنمى تافتند و ظهور و بروزش را در تضاد با منافع خویش مى شمردند، برنامه ریزى و اجراء گردید. در این ارتباط صهیونیزم بین الملل نقشى کلیدى ایفا نمود. یکى از راهکارهاى اساسى و استراتژیک آنان از بین بردن کادرهاى اصیل و شاخص انقلاب به هر طریق ممکن، اعم از ترور شخصیت، منزوى سازى و نهایتاً ترور فیزیکى بود.

فاجعه هفتم تیرماه 1360 ه.ش در راستاى همین هدف غیرانسانى و ضدانقلابى شکل گرفت که در خور یک تحلیل عمیق و همه جانبه است. در این مختصر مقال، ضمن ارج نهادن به مقام والاى همه شهداى گرانقدر انقلاب اسلامى و توجه به اینکه تبیین نقش عمیق و خارق العاده شهید بین الملل اسلام، استاد محمد منتظرى نیازمند تحقیق و تألیف حداقل چند جلد کتاب است، بطور خلاصه و فهرستوار نکاتى در خصوص فرزند مظلوم اسلام و قرآن عرضه مى داریم.

آیا مى شود حق کسى را که همواره یاد و نامش، یادآور دوران سخت و پرصلابت مبارزه و نبرد علیه ستمگرى و سلطه است را به این سادگى ادا نمود؟


1- ولادت و بستر رشد:

محمد در بهمن ماه 1323 ه.ش در نجف آباد به دنیا آمد. در این خصوص جدّه فقیه عالیقدر اظهار مى دارد در عالم رؤیا حضرت رسول اکرم(ص)، ائمه اطهار و حضرت زهرا(س) را دیدم که دورتادور اطاق براى این مولود دعا مى کنند وقتى بیدار شدم، محمد متولد شده بود.

وى در محیطى سرشار از عشق به خدا و اسلام و قرآن و برخوردارى از تربیتهاى عالمانه پدرى چون فقیه عالیقدررشد یافت. حدود ده سال داشت که به کار و فعالیت روى آورد، (دو سه سالى در کارگاه قاشق و چنگال سازى عمویش مشغول به کار بود و در ضمن نزد پدر بزرگ ارجمندش که بحق عبد صالح خداوند بود به کشاورزى پرداخت).

در چهارده سالگى به ضرورت فهم اسلام و تفقد در دین مى رسد و به حوزه علمیه قم رهسپار مى گردد. با جدیت و تلاش مشغول درس و بحث گردید، به جهت نبوغ و ذکاوتش به سرعت، مراحل دروس حوزوى را طى مى نماید.


2- اشاره به مراحل زندگى و فعالیتهاى مبارزاتى استاد شهید:

1337 تا 1341 - دوران کسب آگاهى نسبت به خویش و پیرامون خود و آشنائى با اسلام و تشیع علوى.

41 تا 45 - دوران ارتباطات، آگاهى بخشى و پیام رسانى انقلاب.

45 تا 48 - دوران زندان، زجر و شکنجه و آشنائى عمیق با خطوط و جریانات مبارزه.

48 تا نیمه 50 - دوران کادرسازى و سازماندهى.

شهریور 50 تا بهمن 57 - دوران هجرت و پیوند با جنبشهاى آزادیبخش بویژه در سطح منطقه.

بهمن 57 تا شب شهادت 7/4/60 - دوران ساماندهى امور انقلاب، نبرد بى امان با جریانات فرصت طلب، حمایت همه جانبه از جنبشهاى آزادیبخش و در نهایت شهادت.

نقش و اهمیت مبارزات محمد، با تحلیل واقع بینانه و شناخت اصولى حوزه هاى علمیه بویژه حوزه علمیه قم وروحانیت در دهه چهل و همچنین تحلیل شرائط و مقتضیات دهه چهل ایران، که به قول مرحوم جلال آل احمد یأس از درو دیوار در این سرزمین مى بارید، مشخص مى شود.

محمد استعداد شگرفى بود که همگام با شکل گیری جدى جریانات ضد استعمارى و آزادی خواهىِ دهه چهل، رویکردى مبارزاتى و عدالت خواهى، آن هم براساس اندیشه هاى توحیدى یافت. الهامبخش ایشان در جریان مبارزه تفکر و بینش علوى بود، که از او یک انسان خدامحور، آخرت نگر، مصمم و هدفدار ساخت که توانست حداکثر بهره بردارى از تجارب مبارزات دهه چهل نه تنها در ایران، بلکه در کل دنیا را نماید.

ایشان در خصوص مرحله دوم زندگى اش، ضمن مصاحبه هایى اینطور مى گوید:

" در سال 41 وارد مبارزات و فعالیتهاى سیاسى شدم، زمانى که امام خمینى نهضت خویش را شروع کرد کوشش نمودم در حد توان در همه زمینه هاى خط فکرى امام انجام وظیفه نمایم. خط امام خمینى در اهداف آن متبلور است که شامل استقلال، آزادى و حکومت اسلامى مى باشد. حکومت اسلامى را هم حکومت ضوابط و معیارها همچون حاکمیت تقوا،عدالت، لیاقت و دانش و مبارزه بر ضد تثلیت صهیونیسم، امپریالیسم و دیکتاتورى مى دانیم البته این اختصاص به ایران ندارد. بنابراین اگر ما بخواهیم بر اساس ضوابط اعتقادى خود فکر بکنیم و تصمیم بگیریم تنها به ایران نمى اندیشیم و به هیچ وجه ناسیونالیستى فکر نخواهیم کرد؛ بلکه نه فقط مسلمانها بلکه همه مستضعفین دنیا در نظر ما خواهند بود".

در این دوره شهید محمد به آگاهى بخشى و پیام رسانى انقلاب، ایجاد ارتباط با نیروها بویژه نسل جوان حوزه و کسب و تدوین و به کارگیرى تجارب و تحکیم بنیه ها و بنیادهاى اندیشه هاى مبارزاتى اسلام مى پردازد. محمد حوزه علمیه قم را پایگاه اصلى مبارزات خود قرار داد. علیرغم جوّ شدید اختناق، وجود جریانات انزواطلب و بشدت دگم و متحجر که حتى مطالعه روزنامه ها و گوش دادن به اخبار سیاسى رادیوها را امرى مذموم و ضدّ دین تلقى مى نمودند، شرح صدر و دید وسیع او در حوزه علمیه در جستجوى عناصر مستعد، جوان و مؤمنى بود که عشق به اسلام و فهم دین آنها را راهى حوزه نموده بود. آنهائى که در عنفوان جوانى، محرومیتهاى فزاینده آن دوران در حوزه علمیه قم را به جان خریده بودند. محمد با تمام توان در آگاه کردن آنها کوشید تا اینکه از آنان پیام رسانهایى براى سراسر کشور، شهرها و روستا تربیت نمود. در واقع محمد با این حرکت بنیادى در شمار یکى از اصلى ترین بنیانگذاران مشى انقلابى بین طلاب جوان حوزه علمیه قم قلمداد مى شود. این حرکت یکى از جنبه هاى مردمى شدن و فراگیرشدن انقلاب بود.


3 - دوران زندان (45 تا 48):

محمد ساعت 30/5 صبح اول فروردین سال 45 (هنگام تحویل سال) در حین پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه دستگیر مىشود، شانزده شبانه روز به شدت شکنجه می گردد، تا تاریخ 45/8/3 در سلول انفرادى بسر مى برد و نهایتاً در دادگاه نظامى بدوى شماره 3 چون زیر بار ننگ تقاضاى عفو نمى رود به سه سال زندان محکوم مىگردد.

مقاومت اسطوره اى او در زیر شکنجه هاى طاقت فرسا از او قهرمانى زبانزد ساخت. شرح ماجراهاى شکنجه هایش مفصل است که گوشه ای از آن صحنه ها با قلم خود شهید در بخش "کلام شهید" درج شده است .

مقاومت محمد جبروت رعب انگیز رژیم را درهم مىشکند و آنان را به انفعال مى کشاند، که آنها به قصد درهم شکستن او پیشنهاد تقاضاى عفونمودن را مى دهند، که طبیعتاً زبان حال و قال محمد زمزمه همیشگى مبارزین پرصلابت عصرها و نسلها بوده که مرگ با شرافت را به زندگى ذلت بار ترجیح مى دادند.


امّا دستآوردهایى چند از این دوران:

1- آشنایى با جریانات و گروههاى مبارز در سطح کشور اعم از مذهبى و چپ و ارزیابى نقاط قوت و ضعف آنها.

2- آشنایى با توانمندیهاى رژیم در خصوص مسائل امنیتى و همچنین شناسائى نقاط آسیب پذیر آن.

3 – دست یابی به مکانیسم چگونگی تبدیل محیط و فرهنگ حاکم بر زندان سیاسی به یک فرصت مطالعاتی و تدوین برنامه های اساسی مبارزاتی.

4 – تأسیس تشکیلاتی منسجم از نیروهایی که مبارزات اعتقادی دارند.

5 – ضرورت پیوند و پیوست انقلاب اسلامی با جنبش¬های آزادیبخش دنیا بویژه انقلاب رهایی بخش فلسطین.

اصولاً ایشان به لحاظ اعتقاد و ساختار شخصیتی، همیشه از موضع ابتکار با مسائل برخورد می نمود و لذا پس از آزادی از زندان تا لحظه شهادت بر اساس محوریت پنج اصل فوق عمل نمود.

4 – دوران کادرسازی و برپایی تشکیلات (48 تا نیمه 50):

محمد با کوله باری از تجارب مبارزاتی و شناخت جریانات مطرح در عرصه مقاومت و درک ضرورتها و اولویتهای کار از زندان آزاد می گردد. در این رابطه چنین اظهار می دارد:

«پس از آزاد شدن وارد یک سلسله فعالیتهای تشکیلاتی شدم و نقشه می کشیدم برای کارهای مسلحانه و کادرسازی، در اینجا با یک سلسله مشکلات مواجه شدم یعنی دیدم آنها که مذهبی هستند معمولاً بینش سیاسی ندارند و آنهایی که بینش سیاسی دارند در خط اسلام نیستند، مسلمان هستند ولی مسائلی را مطرح می نمایند که با اسلام جور در نمی آید. با خودم گفتم که باید از صفر شروع کرد بر همین اساس شروع به کادرسازی نمودم.»

یکی از دوستان نقل می کرد که حدود یک سال و نیم از این مدت را محمد هر شب، آخرهای شب می آمد در مدرسه حجتیه حجره 72 که ما بودیم پایین درب حجره عمامه اش را به عنوان بالش زیر سر و عبایش را به عنوان روانداز استفاده می نمود، در هنگامه اذان صبح می رفت. فقط یک روز در طول این مدت بعد از اذان نرفته بود؛ چون به شدت فعال بود و رعایت مسائل امنیتی را ضروری می¬ دانست. این است تفسیر بیان امام خمینی که در پیام به فقیه عالیقدر فرمودند: «... محمد شما و ما خود را وقف هدف و برای پیشبرد آن سر از پا نمی شناخت».

ناگفته نماند که برپائی کلاسهای تدریس اقتصاد اسلامی و تدریس زبان انگلیسی در حوزۀ علمیۀ قم مربوط به همین دوره است.

5- هجرت (شهریور 50 تا بهمن 57):

در خصوص این مقطع شهید محمد منتظری چنین می ¬گوید:

«فعالیتها ادامه داشت تا اینکه در سال 1350 لو رفته و فراری شدیم، شهریور همین سال به طور قاچاقی به پاکستان رفتم، بعد از چند ماه اقامت در پاکستان با پاسپورت پاکستانی عازم عراق شدم، بعداً کشورهای عربی و سپس به افغانستان و سرانجام به اروپا رفتم برای افشاگری رژیم، البته من به افشاگری و مسائل سیاسی صرف معتقد نبودم، بلکه اعتقاد داشتم که با امپریالیسم و عوامل ارتجاع و شاه باید به طور نظامی برخورد نمود، زیرا این مبارزه، مبارزه با ائمة ¬الکفر است، در نتیجه پرداختم به مسائل چریکی و کمک دادن به هر نیروی مسلمانی که می¬خواهد در این زمینه قدم بردارد».

همچنین اشاره می¬نماید که پیش از پیروزی انقلاب در کشورهای افغانستان، پاکستان، هند، عراق، سوریه، لبنان، کویت، بحرین، امارات، قطر، انگلستان، فرانسه، آلمان و ترکیه به خاطر ضرورت¬های مبارزات اسلامی در ایران و در منطقه در رفت¬وآمد بوده ام. محمد یکی از عوامل ارتباطی انقلاب اسلامی ایران با جنبش¬های آزادیبخش منطقه و دنیا بود و از این رهگذر انقلاب ایران را در سطح بین¬الملل مطرح ساخت و از امکانات جنبش¬ها جهت پیشبرد اهداف انقلاب بهره¬ها جست بویژه از جنبش فلسطین. این ویژگی تقریباً در محمد منحصر به فرد است، لذا او را شهید بین¬الملل اسلامی نامیده ¬اند.

محمد در این مقطع با جدیت هر چه تمامتر مسائل انقلاب را در ایران و منطقه تعقیب و پیگیری می¬نمود. جهت اطلاع از دغدغه¬ها و میزان حساسیت و عمق آگاهی ایشان، یکی از نامه¬هایی که در مورخه 27/11/56 خطاب به علمای تبعیدی می ¬نویسد، عیناً ارائه می¬ شود:

بسم¬الله¬ الرحمن ¬الرحیم

سلام گرم و ناقابل بر کسانی که در صحنه نبرد حق و باطل، خود را وقف جهاد نموده، هر آنچه برای پیاده کردن حق و نابودی باطل ضرورت داشت با آغوشی باز می¬پذیرند که: رحم الله امرء احبس نفسه للجهاد.

جنبش اسلامی مرحله¬ حساس و امیدوار کننده¬ای را می¬گذراند که اگر هر کس بر حسب آنچه از او ساخته است، با قاطعیت و روشن¬بینی و ابتکار گام بردارد غنی و محتوی ارزنده¬ای به جنبش خواهد بخشید. بد نیست که به شرایط موجود اشارتی رود و بر اساس آن پیشنهادهای خود را ارائه دهیم:

در طول قرون گذشته، اهمیت سوق¬الجیشی و استراتژیک ایران، مورد نظر کشورهای بزرگ و استعمارگر بوده است. در این اواخر، همجواری با روسیه کمونیستی و برخورداری از منابع عظیم نفت و مس و غیره، و مسئله خلیج و کشورهای عربی و بلوچستان و... از جمله عواملی است که اهمیت ایران را چندین برابر ساخته است. تکامل مبارزات در ایران به طرف جنبش اسلامی و در نتیجه توده¬ای شدن آن، وحشتهای بسیاری را برای رژیم حاکم و اربابان آمریکایی او به بار آورده است. آمریکائیها با اعتقاد به سیاست خشونت¬آمیز وحشیگرانه، در طول 15 سال گذشته، فکر می ¬کردند که با سیاست کشت و کشتار بتوانند جنبش ایران را نابود سازند!

سیاستی که در بسیاری از نواحی جهان اتخاذ کردند و جز ننگ و نفرت و شکست نسبی چیز دیگری نصیبشان نشده¬، حتی مردم آمریکا هم بر اثر زیانهای جانی و مالی که بر ایشان وارد می¬آمد، واکنشهای سختی نشان دادند که در مورد ویتنام بخوبی روشن بود.

اندک اندک، تجربیات شکست¬بار زمامداران آمریکایی موجب شد که نسل جدیدی از سیاهپوستان به حاکمیت رسند و برای حفاظت مصالح آمریکا به جای کارد و اره، از پنبه برای سربریدن استفاده کنند. آمریکائیها در مورد ایران فکر کردند که اگر به سیاستهای گذشته¬شان ادامه دهند، ایران در رابطه با مردمش و همچنین موقعیت جغرافیائی و استراتژیک آن، منفجر شده، مصالح آنان با خطری عظیم و غیر قابل برگشت روبرو می-شود. و در این روابط، سیاستهای قدرتهای بزرگ رقیب و بهره¬هایی که نصیب آنان می-گردد را نیز نادیده نمی¬گیرند. تضمین منابع نفت و ادامه جریان آن از خلیج فارس در ربع قرن آینده، یکی از مهمترین مسائلی است که نظر آمریکائیها را به خود معطوف ساخته و اگر ایران از امنیت نسبی برخوردار نباشد، مشکلات بسیاری برایشان وجود خواهد داشت.

رژیم شاه و سیاستهای دیکته شده، مادام که نقش تضمین¬ شده¬ای را برای آنان ایفا کند، شدیداً حمایت می¬شود. بدیهی است که رشد مبارزات در ایران و وحشتی که از ضربه وارد آمدن به مصالح پیش می¬آید و حساسیتهای شدید به رژیم و آمریکائیها و نفرت بی سابقه و جهت¬یاب و... مسائلی نیست که افکار غارتگران بین¬المللی را به خود مشغول نسازد.

همین دو سه ماه گذشته، رسماً در گزارش 130 صفحه¬ای سنای آمریکا، در مورد ایران علناً مطرح می¬گردد که مگر ادامه جریان نفت ایران به غرب مورد نظر نیست؟ و بنابراین، آیا حمایت از رژیم خاصی در ایران ضرورت دارد؟ و آیا مگر با تغییر اوضاع داخلی ایران، ایرانیها بر اثر مشکلات و نیازهای اقتصادی کنونی¬شان سرانجام مجبور نیستند که نفت¬شان به طرف ما سرازیر باشد؟ و بسیاری از اینگونه مطالب که سر و صدای وزارت خارجه ایران را درآورد...

معیار اقدامات در رابطه با مصالح ارزیابی می¬شود و همین مصالح است که موجب اتخاذ سیاستهای تخدیری می¬گردد. مردم در حال انفجار را بایستی با یک سلسله آوانسهایی تخدیر کرد و روحیه انقلابی را ربود...!

حدوداً از دو سال پیش، سیاست تبلیغاتی غرب تغییر کرد و ممنوعیت تبلیغاتی ضد رژیم ایران شکسته شد، حتی در روزنامه¬ها و مجلات آمریکائی در مورد شرایط سخت و خفقانی و دیکتاتوری حاکم و... مقاله¬ها نوشتند، سازمان عفو بین¬المللی فعالیت¬های خود را در مورد ایران چند برابر کرد. در کمیسیون حقوق بشر، مسائل مربوط به نقض حقوق بشر در ایران جدی¬تر مطرح شد، کارتر و یارانش در آمریکا به حکومت رسیدند. نامه¬های متنوعی از مقامات مختلف در ایران تراوش کرد. شاه اندکی اجازه داد که این نامه¬ها آزادانه نوشته شود و واکنشی مستقیم نشان نمی ¬داد تا به اربابش بفهماند که دست به هیکل رژیمش و خودش نزنند و شخصاً به شکلی ترتیب امور را می ¬دهد که سیاست تخدیری آمریکائیها پیاده شود!

برخی از سیاسیون ایرانی به جنب¬وجوش افتادند و فعالیتهائی را شروع کردند و شعارهایی را برگزیدند که برخوردی با رژیم و شاه نداشته باشد و آمریکائیها هم نرنجند تا شاید بتوانند آوانسهائی بگیرند. آمریکائیها هم در فکرشان هست که با اعطای یک سلسله آوانسها، دست یک عده سیاسیون را در جریانات حکومتی بند کنند و برخی نارضایتیهای معلول استبداد مطلق و دیکتاتوری را از بین ببرند... برخی از انقلابیون را به این مسائل بکشانند و برخی دیگر را از طریق سیاسیون ملی، و نه شاه، از صحنه به در سازند و در شرایط خاصی هم که عملیات انقلابی می ¬گیرد، جلوگیری به عمل آید.

در هر حال هنوز که هنوز است سیاست جدید آمریکائیها تغییر نکرده و خوش دارند که مسائل به شکلی حل شود. یکی چند آوانس جدیدی که شاه به آمریکائیها در مورد نفت داده نمی¬تواند یکباره تغییر سیاست جدید را موجب شود. از اینگونه آوانسها و چند صد برابر آن را شاه در گذشته داده و خشونتهایی هم اعمال کردند و با همه آن احوال، چون ادامه وضع سابق را به زیان مصالح نسبتاً درازمدت خود می¬دیدند، سیاست تخدیر را پیش گرفتند!

البته سیاست تخدیری و اعطای یک سلسله آزادیهای قشری و نیم¬بند، احیاناً توأم با خشونت هم هست. مردم در بند و ناراحت از خفقان بی¬نظیر را مسلماً یکباره آزاد نمی گذارند. زیرا پس از دو روز تظاهرات، کاخ شاه را هم اشغال و پوست آمریکائیها را از کاه پر می¬کنند. پس باید همین مردم را از طریق برخی خشونتها تأدیب کرد تا تصور نکنند آزادند هر کاری صورت دهند و به اصطلاح پر توقع باشند.

خوشبختانه مبارزین اسلامی، تاکنون در مقابل خط جدید آمریکا، به چپ¬روی عملی و راستگرائی مبتلا نشده¬اند. چپهای افراطی، بر اثر دگماتیسم حاکم بر افکارشان و نیز وابستگیهای مستقیم و یا غیر مستقیم به سیاستهای خارجی خیلی دیر متوجه قضایا می شوند. راست¬گرایان هم به سرعت تسلیم شرایط جدید شدند و آنچنان حالت انفعالی به خود گرفتند تا شاید آمریکائیها به آنان دل¬ بسته و هر چه زودتر و سریعتر آوانسهایی به دست آورند. ولی کسانی که به خاطر پیشبرد جنبش اسلامی در میدان مبارزه دست و پنجه نرم می¬کنند (که اکثریت را هم تشکیل می¬دهند) هم شرایط را درک می¬کنند، که بهترین بهره برداری¬ها را داشته باشند، و هم فریب چند آوانس آمریکائیزه را نمی¬خورند؛ و مگر جنبش اسلامی به پیروزی رسیده است که به شرایط دل بسته و به درجازنی در غلطیم؟ ما از هر گونه شرایطی در امر پیشبرد اهداف خود استفاده می ¬کنیم و تا مادام که خط اسلامی در جامعه ما حاکمیت پیدا نکند، جنبش اسلامی ادامه دارد.

آمریکائیها و بلکه کلیه قدرتهای بزرگ، از دو چیز بیش از همه وحشت دارند:

1- خشونت انقلابی و اسلحه آتشین،

2- ویژگی خاصی که جنبش اسلامی و رهبران و طرفدارانش از آن برخوردارند.

ناراحتی آنان این است که در ایران این دو چیز درهم ادغام شده است. بسیاری از تجربیات که در مورد انقلابهای دیگر دارند، در ایران قابل استفاده نیست. اگر زمامداران ایدئولوژیهای غیراسلامی، پای میز معاملات می ¬نشینند و به برد و باخت مشغول می ¬شوند، ولی در مورد جنبش اسلامی با چه کسانی می ¬توانند معامله کنند؟ و مگر کسانی که عمیقاً به جنبش اسلامی کشیده می ¬شوند زد و بند و بده و بستان دارند؟... البته امکان دارد بر اثر اشتباهات تاکتیکی، احیاناً طرفداران جنبش اسلامی مواضعی نادرست اتخاذ کنند، ولی استراتژی خود را فراموش نخواهند کرد. از اینجاست که پیوسته قدرتهای بزرگ راست و چپ و ایادی و مزدوران آنان، کوشش دارند از اطراف به جنبش مزبور ضربات وارد آورند و تا سر حد امکان نامی از آن به میان نیاورده، با برچسبهای بچه گانه و توسل به جنگهای روانی به منظور ایجاد عقده-های حقارت و کمبود شخصیت در مسلمانان حقیقی و... آنان را از میدان به در سازند.

کوشش مداوم قدرتهای بیگانه و ایادی¬شان، در سبک جلوه¬ دادن جنبش اسلامی ایران خلاصه می¬شده. برچسبهای ارتجاعی دست¬ راستی تکیه بر جمله «مخالفین مذهبی» با آن شناختی که از مذهب قرون وسطائی مسیحیت دارند و پیوسته به خورد جهان می-دهند و... از این حقیقت عمداً غافل می ¬شوند که جنبش اسلامی اهدافی ویژه خود داشته و در انقلاب ایران نقش تعیین ¬کننده دارد و مدعی حاکمیت سیاسی مخصوص به خود است.

آری، عمداً نیروهای اسلامی را نادیده می ¬گیرند تا بتوانند برخی را میراث¬بر مبارزات مردم معرفی نموده و آینده را در چهارچوب مصالح خود با میراث¬خواران ترسیم کنند!

از اینجاست که به نظر می ¬رسد در کلیه شرایط، بویژه در شرایط کنونی اگر رهبران و روحانیون حقیقی و پیشتازان جنبش اسلامی، هرچه بیشتر سر و کله خود را در جریانات گوناگون مبارزاتی و سیاسی نشان دهند و در ایجاد حوادث و بهره¬وری از آن، نقشهای ابتکاری و خلاق ایفا کنند... عملاً بسیاری از توطئه¬ها خنثی شده تحت الشعاع جنبش اسلامی قرار خواهند گرفت.

هم¬اکنون، دو خط سیاسی در ایران جریان دارد:

1- خط انقلابی که خط جنبش اسلامی است و امام خمینی سمبل آن را تشکیل می¬دهد.

2- خط سیاسی اعتدالی، که خواسته¬ها و شعارهای این دو خط متفاوت است. خط اول، حملات خود را به طرف مراکز اصلی توطئه¬ها و جنایت¬ها یعنی شاه و رژیم او و اربابان آمریکائیش متوجه ساخته، و خط دوم گوئی در سالهای 39 – 1340 بسر می¬برند! و شعارهائی در چهارچوب قانون اساسی مطرح می¬کنند. در صورتی که در شرایط کنونی، بدترین سوءاستفاده¬ها از این شعار خواهد شد و مستقیم و غیر مستقیم، پایه¬های لرزان حکومت شاه را استحکام می¬بخشد. خط دوم، تصور می¬کند که به برخی اهدافش که عمده است خواهد رسید و حال آنکه خط اول، بزرگترین ارزشی که در شرایط کنونی برایش متصور می ¬باشد، استفاده از آن به منظور پیشبرد جنبش اسلامی است.

معتدلین سیاسی، که برخی¬شان پس از 15 سال سکوت می ¬خواهند سیل شهدا و زندانیان در بند و آوارگان و کسانی که دچار انواع محرومیتها شدند را میراث¬بر باشند چه خوب بود که حتی در رابطه با مصالح خودشان مسائل مطروحه را عمیق¬تر بررسی می¬ کردند.

غارتگران خارجی که در رابطه با مصالح خود تصمیم می ¬گیرند، هیچگاه دلشان برای حقوق¬ بشر و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی و... نسوخته است.

همین فداکاریها و شهادتها و مبارزات انقلابی گذشته و وحشتی که در این رابطه برای آنان پدید آمده، موجب این تحولات و تغییر شرایط سیاسی است. آنان تا خطر را لمس نکنند به فکر حقوق بشر نمی ¬افتند. آمریکائیها اینطور تصور می¬ کنند که برخی از آزادیهای نیم¬بند داده شود، برخی از شخصیتهای برخوردار از وجاهت ملی دستشان در حکومت بند شود، برخی از مردم و مبارزین هم تخدیر شده به خط سیاسی اینگونه ¬ای کشیده شده همگی از حالت مبارزاتی به حالت موسساتی تبدیل گردند و آنگاه سیاسیون دست¬بند شده، به منظور حفاظت از مصالح سیاسی که شرایط جدیدشان در ذهنشان می-سازد، به جان نیروهای انقلابی تسلیم نشده می ¬افتند و آنان هم به جان سیاسیون. فاصله ¬ای عمیق میان نیروهای انقلابی و سیاسیون به قدرت رسیده پدید می ¬آید. دستجات سیاسی ضد و نقیض در صحنه سیاست درست می ¬شود و هر تیپی به رقابت با دیگری می ¬پردازد... و آنگاه آیا چند نفر سیاسی که حمایت و تأیید نیروی انقلابی و مردمی را از دست بدهند، یارای مقاومت در مقابل خواسته¬های بی¬حد و حصر آمریکائیها خواهند داشت؟ و آیا جز سقوط و یا تسلیم راه دیگری در پیش هست؟

در صورتی که نیروهای سیاسی هنگامی می ¬توانند در مقابل فشارهای بیگانگان عرض اندام کنند که از حمایت نیروهای انقلابی و یا ارتشی ملی برخوردار باشند. نتیجه آنکه هم جنبش اسلامی ضربه می ¬خورد و هم سیاسیون به خواسته¬ها و اهداف خود نمی¬ رسند و وجاهت ملی خود را هم از دست می ¬دهند... مطلوب اربابان هم همین است.

اما اگر کلیه نیروها خط اول را برگزینند و سطح شعارها و خواسته¬ها را بالا برده، با قاطعیت و جدیت مسائل را مطرح کنند، نیروهای انقلابی و سیاسی، در رابطه با یکدیگر و تأثیر و تأثر متقابل تکامل باری که به دنبال دارد... رشد یافته، وحشت رژیم شاه و وحشت آمریکائیها از جهت مصالح خود چندین برابر می¬شود و آنگاه است که مجبور می ¬شوند آوانسهای بسیاری به مردم بدهند و در چنین شرایط است که می ¬توان در مقابل بسیاری از زورگوئیها و فشارها ایستادگی کرد. درست است که با اتخاذ چنین سیاستی، حتی حل نیم¬بند مسائل هم به طول می ¬انجامد، ولی در مقابل، رشد جنبش افزونتر شده و افراد و کادرهای مناسب و ارزنده¬ ای در این میان ساخته می ¬شوند. بسیاری از سیاسیون معتدل ما برخی عمداً و برخی سهواً خط اول و امام خمینی، سمبل آن را فراموش کردند. زیرا که خط اول قابل انعطاف و حاضر به دریوزگی به خاطر چند آوانس سیاسی بی¬محتوا نیست و در این رابطه چه زیانهائی کردند و برخی زیانها هم به بار می¬آورند.

نسل جوان و نیروهای انقلابی و توده¬های مسلمان عملاً طرفدار خط اول هستند و بدیهی است که هر چه بیشتر نیروهای خود را بسیج نموده، محتوای خط اول را افزونتر سازیم. اکثریت قریب به اتفاق نسل جوان به جنبش اسلامی جذب شده و حتی از برخی انحرافات ایدئولوژیک مصون می¬ ماند. در همه شرایط بخصوص اکنون، عمل به ایدئولوژی و فداکاری و از خود مایه گذاشتن در مسیر جنبش اسلامی... بسیار از تحقیقات ایدئولوژیک سازنده¬تر و مؤثرتر است و اصولاً قابل مقایسه نیست. گو اینکه تحقیقات مزبور هم به نوبه خود ارزنده و احیاناً شکل زیربنائی دارد.

آنچه موجب خوشوقتی است اینکه رشد جنبش اسلامی و خیانت منافقین مارکسیست، بسیاری از روشنفکرمآبی¬های عوضی را به کنار زده، التقاط فکر اسلامی با افکار غیر اسلامی، در بسیاری از قاموسها ارزش خود را از دست داده و حالت «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» که در صحنه عمل و احیاناً در صحنه فکر، در جنبش ما موضعی نیرومند داشت از میدان رخت بربسته و ارزش مبارزه و اسلحه به مثابه هدف جای خود را به ارزش ایدئولوژی و تکامل الهی داده و مبارزه اسلحه هم به عنوان نیرومندترین و برنده¬ترین وسیله جهت نیل به هدف مزبور شناخته می¬شود. التقاط فکری و مخلوط کردن برخی مسائل غیراسلامی با اسلام و جهان¬بینی¬های متضاد آب و آتشین را به شکل شعری و خطابه ای درهم بافتن و... برخی جوانان را به التقاط سیاسی و خواهر و برادر شدن با مارکسیستها کشانید، که ضربت منافقین و شوکهای حاصله و فعالیتهای مسلمانان به بسیاری از این افکار پایان بخشیده است.

تبعید شماها در رابطه با تصور ایراد ضربه به خط اول صورت پذیرفته و خواسته ¬اند یا خط اول را کور کرده تحت¬الشعاع قرار دهند و یا سیاستهای تأدیبی آنان را پذیرفته به خط دوم روی آورید. کشتار قم در 19 دی سال جاری هم بر همین اساس تفسیر می-گردد. بچه گانه تصور کردند که مرکز روحانیت و آزادمردان را بکوبند تا نیروهای اسلامی در ایران چشمشان به خط حساب افتد و ماستها را کیسه کنند.

بنابراین، با توجه به مسائل یاد شده، و شرایط سیاسی کنونی و موج مبارزات اسلامی سراسری، و با توجه به استراتژی¬ای که امام خمینی برای مرحله کنونی جنبش تعیین نموده و در سخنرانیها و اعلامیه¬ها بدان تصریح می ¬فرمایند و ارزش عام و شاملی که جنبش اسلامی از آن برخوردار شده و برد وسیعی که سخنان و نوشته¬های شماها در داخل و خارج ایران و در محافل سیاسی و مجامع بین¬المللی و حقوقی دارد و... پیشنهاد می ¬شود که به اقدامات و ابتکارات زیر دست یازید:

1- نوشتن نامه¬های همه¬جانبه اسلامی – مبارزاتی – سیاسی خطاب به مردم و تشریح اوضاع کشور و حمله به رژیم شاه و همچنین به اربابان و آمریکائیها که با تقویت همه¬جانبه از رژیم بایستی مسئولیت کلیه این نابسامانیها را بپذیرند. در این نامه¬ها اشاره به تبعیدی بودن خود بشود، ولی به شکل افتخارآمیز و اینکه ما آماده¬ایم برای اسلام و مردم مسلمان و از بین بردن نابسمانی¬های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... به هر گونه شرائطی تن در دهیم.

2- نوشتن نامه به آقای خمینی و اینکه ما مفتخریم که در راه شما که اسلام است، هر گونه ناراحتی را پذیرا باشیم، و ابراز عقیده و ایمان به پیروزی جنبش اسلامی و تشریح امور.

3- نامه به کورت والدهایم و سازمان ملل متحد و تشریح اوضاع نابسامان و پیش کشیدن تبعید ضدقانونی و اوضاع خفقان¬بار و محکومیتها و زندانیان سیاسی بیگناه و قانون¬شکنی¬ها و ارسال نمایندگانی خاص که بتوانیم از نزدیک مشکلات خود را مطرح کنیم.

4- نامه¬های جداگانه و یا رونوشت نامه فوق را برای کمیسیون حقوق بشر، حقوقدانان دموکرات، حقوقدانان کاتولیک، سازمان عفو بین¬المللی «امنیتی» فدراسیون حقوق¬ بشر در پاریس، صلیب سرخ بین¬الملل و... بفرستید.

5- نامه¬ای خاص برای صلیب سرخ بین¬المللی و تشریح قانون¬شکنی¬ها و کسالتهایی که بر اثر تبعید دچار شماها و یا خانواده¬های شما شده و خواستار رسیدگی فوری و ارسال رونوشت آن برای سازمانهای حقوقی بین¬المللی یاد شده و امثال آن.

6- نامه¬هایی خطاب به روحانیون دنیا و تشریح اوضاع سیاسی، مذهبی ایران و افشاگری در مورد رژیم شاه.

طبیعی است (و یا پیشنهاد بر این است) که نامه¬ها و شکایت¬های بین¬المللی را هر چه زودتر به خارج کشور ارسال داشته تا فوراً ترجمه شده و ضمیمه متن ارسال گشته و سپس پخش گردد. پس از آن نامه¬های خطاب به مردم و آقای خمینی پخش می ¬شود. این اقدامات اگر به ظرافت و قاطعیت صورت پذیرد، دستگاه را با بن¬بست مواجه خواهد ساخت؛ و از طرفی نقش برازنده¬ای در اوج¬گیری و محتوا بخشیدن به جنبش اسلامی دربر دارد. عمل و منطق شما به نوبه خود جهت¬گیری اسلامی و مبارزات را افزونتر می ¬سازد. بدیهی است که این قبیل اقدامات و حوادثی که به دنبال می ¬آورد، هر چه وسیعتر فرصت¬طلبان سیاسی را از صحنه به در می¬کند.

مسائل روزمره ایران و قاطعیت ارزنده¬ای که آقای خمینی از خود نشان می ¬دهند، روز به روز خط اول را آنچنان پابرجا و وسعت می ¬بخشد که معتدلین سیاسی را عملاً به دنبال خود می ¬کشاند و اقدامات شماها در تسریع این امور بسیار موثر است.

بررسی جریانات اخیر به خوبی نشان می ¬دهد که چپ، آنگونه که برخی تصور می کردند، آنچنان محلی از اعراب در صحنه مبارزات ایران ندارد و حتی برای نمونه در کلیه شعارهای اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی که به تظاهرات و اعتصابها دست می ¬زنند، به شعاری که وجه مارکسیستی داشته باشد برخورد نمی ¬کنیم و اکثراً اسلامی است. فعالیتهای ایدئولوژیک، سیاسی، و نظامی مسلمانان، عملاً دیگران را از صحنه پرتاب می ¬کند و منافق شدن این و آن و انحراف چند نفر جوان، قادر به تغییر خط صحیح مبارزه در ایران نخواهد بود.

البته از اینکه در شرایط آزاد به سر می ¬برم و چنین پیشنهادهایی به شماها تقدیم می گردد، دچار خجلت شده که امید است با بزرگواری خودتان ببخشید. زیاده بر این مزاحم نشوم. «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».

والسلام علیکم و رحمة الله.

27 بهمن 56

ارادتمند... (محمد) منتظری

6- ساماندهی امور انقلاب (بهمن 57 تا شب شهادت 7/4/60):

محمد بر این باور بود که ابرقدرتها تحمل یک کشور مستقل و انقلابی در خاورمیانه را نخواهند داشت، لذا صدور انقلاب و تقویت جنبش¬ها را یک وظیفه و تعهد شرعی و یک ضرورت برای تداوم انقلاب می¬دانست.

در پایان، محمد با تکبیر رعدآسا به استقبال شهادت رفت. دو روز قبل از شهادتش به اتفاق یکی از دوستان در محضرش بودیم، او دردمندانه مسائلی را مطرح نمود که فی¬الواقع وصیت¬نامه¬اش بود. صدای مؤذن بلند شد به طرف مسجد برای انجام فریضه حرکت کردیم، به دوستم گفتم احساسم این است که محمد در حال و هوائی دیگر است و تو گوئی مخاطب حضرت حق گردیده است که: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی».

آری او به سوی خدا شتافت و ما را در اندوه فراغ خویش سوگمندانه واگذاشت.

«اللهم افرغ علینا صبرا»