دسته اند. آنان که حضورشان به کرسی امارت معنا و اعتبار میبخشد و چون از جای خود برخیزند، آن کرسی جز پاره ای چوب نخواهد بود، چرا که آنکه منشاء اعتبار او بود، اینک حضور ندارد و بدون او نیز این کرسی، فاقد اعتبار است. دوم آنانی که از اعتبار، آنچه دارند تنها و تنها از همان کرسی است که بر آن تکیه زده اند. چنانچه هرگاه از کرسی امارت خویش برخیزند و در جایی دیگر بنشینند، دیگر نه آن اعتبار برایشان برجای ماند و نه آن جاه و جلال. بی مقداری اینان چنان است که تو گویی از همان ابتدا نیز لباس وجاهت و اعتبار به عاریت بر تن کرده اند و این قبای گشاد بر اندام نحیف و ناموزون آنان، از ابتدا نیز به خطا پوشانده شده است.
مرحوم آیت الله منتظری اما از آن دست آدمیان بود که به خلاف آنان که اعتبار خویش از جایگاه دینی یا حکومتی خود میگیرند، به کرسی مرجعیت شیعی چنان اعتبار بخشید که کمتر بزرگی تاکنون به چنین جایگاهی دست یافته است و در مقابل آنان که به حکمرانی بر ابدان مردمان دلخوشند و ناموزونی قامت ناراست خود را در گشادی قبای حکومت پنهان میکنند، سالیانی چند بر قلوب مردم حکم راند و چونان حضرت مولانا که در فراقش مردمانی از هر فرقه و آئین، خاک عزا بر سر ریختند و بر سر گورش گریستند، در عزای این بزرگ مرد نیز هر کس که به آزادگی اعتقاد داشت و به حریت ایمان، گریست و لباس عزا بر تن کرد.
سوم - امام اول شیعیان، در سخنان پندآموز خود کلامی دارد به غایت ژرف، بدین تعبیر که "نسبت آدمی با مرگ مانند نسبت چشم است با