برای آنکه بودنش برکت بود و رفتنش عبرت "سید امیر خرم"
اول - در افسانه های کهن آمده است پس از آنکه اسکندر مقدونی پادشاه مقدونیه، داریوش سوم را شکست داد و بر ایران سلطه یافت، روزی در مسیر خود از کنار قبرستان روستایی عبور میکرد. چندان که نگریست، مشاهده کرد که بر سنگ قبور آن گورستان، طول مدت حیات مردگان، جملگی چند ماه و یا حداکثر چند سال است. اسکندر تعجب کرد و از پیرمرد روشن ضمیری که در آن نزدیکی بود، سؤال کرد که راز کوتاهی عمر ساکنان این روستا در چیست. پیرمرد گفت از اتفاق عمر ساکنان این روستا چندان بلند است که عموما در ایام کهولت از دنیا میروند، لیکن رسم در این روستا آن است که تنها آن بخش از عمر درگذشتگان را که در خدمت مردم بوده اند و به سایرین نیکی کرده اند، عمر او میدانند و بر سنگ گور او نیز تنها همان ایام را نقش میزنند. سپس پیر روشن ضمیر خطاب به اسکندر گفت، ای اسکندر مباد چنان زندگی کنی که بر سنگ گورت بنویسند اسکندر از همان روز که زاده شد، مرده بود.
بر همین طریق، دور از خرد نیست اگر بر سنگ گور مرحوم آیت الله منتظری بنویسند: "اینجا کسی آرمیده است که سالیان سال به بزرگی زیست و در عمر دراز خود، جز به نیکی عمل ننمود و جز به عدالت سخن نگفت".
دوم - آدمیان، آنانی که بر پستی نشسته اند و حکمی میرانند، بر دو