صفحه ۷۱

راهی بسوی شبستان پیدا کنیم که با فشردگی جمعیت روبرو شدیم. شاید یکی دو قدم در زاویه درب وارد شبستان نشده بودیم که با هجوم جمعیتی که شعار می‎داد: "این همه لشگر آمده، به عشق رهبر آمده" کاملا به عقب رانده شدیم. حاج احمدآقا با مشاهده این وضع که برای صاحب عزا نه جایی گذاشته اند و نه احترامی قائل هستند و بلکه او را با توسل به زور از محل مراسم بیرون می‎رانند چاره ای جز ترک محل ندید. در حالی که از رفتارهایی که در ایام شهادت سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسین با خانواده عزادار مرجعی که افتخارش پیروی از مکتب حسین (ع) بود در حیرت بودم، لشکریان پیروز و خشنود را با شعارهایشان به حال خود وانهادیم و همراه دوستان عازم بیت مرجع فقید شدیم.

بنابر آن گذاشتیم که در جمع محدود خود با تلاوت آیات قرآن و احیانا وعظ و عزاداری گامی هرچند کوچک برای تسلی بازماندگان برداریم. اما در مسیر با مأمورین انتظامی که دو سوی کوچه منتهی به بیت را بسته بودند مواجه شدیم. به زحمت جمعیت صد نفری ما راهی از میان صفوف مأمورین باز کرده و خود را به بیت رساندیم. ندای تلاوت آیات قرآن طنین انداز شد، اما مأمورین همچنان کوچه را بسته بودند و مانع از حضور افراد در بیت می‎شدند. ناگهان سر و صداهایی بلند شد، آری لشکریان پیروز مسجد اعظم با شعارهای قبلی و شعار "این خون که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست" خود را به خاکریز بیت رساندند و متأسفانه آنچه که قلم و بیان از آن شرم دارد شعار داده و اقدام کردند.

ناوبری کتاب