اما اگر وضعیت همچنان و بر طبق روال سابق پیش رود، امیدی چندان نمی ماند. اما در روی دیگر قضیه افراد متنفذ و صاحب اعتبار که هر یک سرمایه اجتماعی عظیمی برای این مملکت بودند و میتوانستند فضای ذهنی و عملی آرام و پایداری را بدون توسل به هر گونه نیروی قهریه بین اهل سنت و کلیت حاکمیت برقرار سازند نیز آرام آرام از صحنه کنار رفته و یا کنار گذاشته شدند و فضای تصمیم گیری هر روز نسبت به روز پیشین خالی تر از دلسوزان و دردمندان شد. یکی از این افرادی که میتوانست پل اتصال باشد، اما وجودش در ساختار تحمل نشد و خودش نیز دانست یکسری از تصمیمات برای اداره کشور با افکار، روحیات و دغدغه های او سازگار نیست مرحوم آیت الله منتظری بود، وی یکی از زعما و رهبران فکری و عملی اهل تشیع بود، اما اهل سنت همچون اکثریت دیگر ایرانیان دوستش داشته و دارند و حرمتش بسیار پاس میدارند و از خودشان میدانستند و میدانندش، چرا که اگر چه او بود که در دهه پنجاه چند صباحی میهمان کردها و اهل سنت بود و سیستم فکر میکرد با تبعیدش به سقز، مردمان آن دیار او را طرد میکنند و فشاری روانی مضاعف بر او میآید اما به تصریح خود وی کردها و اهل سنت بخاطر آزادگی ذاتیش او را همچون خود دانستند و مقدمش گرامی داشتند، اما منتظری نیز به رسم پاسخ دهی آنگاه که ورق برگشت و سوار بر توسن قدرت بود و نایب رهبر، در دهه شصت شتابان بر در رهبر انقلاب رفت و از دربند کردن یکی از رهبران اهل سنت و کردها - احمد مفتی زاده - گلایه ها کرد و خواستار آزادی وی - دست کم برای حفظ حرمت اهل سنت در ایران، و حفظ پرستیژ انقلاب اسلامی نزد دیگران - شد، گلایه هایی که به نوشته خود منتظری با پاسخ تند رهبر