صفحه ۵۷

نامش "حسینعلی" بود و آئینش انتظار و "مکتب اعتراض".

پیشانیش "بوسه گاه خدا" بود و "قافستان قدسیان".

"قلم" از "موژه" او "رقصی به سوی خدا" آموخت.

چین شقیقه های او تاریخ را جغرافیا بود.

گلبرگ گونه هایش "قاره های نامکشوف روح" را می‎مانست.

"مجمع الجزایر" فضیلت ها و پاکی ها بود.

"خردستیزان" سنگ بر پیشانیش زدند و او "بال رحمت" فرش راه شان نمود.

کوثر نوشان علمش "ساغر" بر فرقش شکستند.

او از خدا عذر تقصیرشان به اجابت خواست.

نامش "حسینعلی" بود و آئینش انتظار و "مکتب اعتراض".

"نامردی ها و مرارت ها" را با "مروت" پاسخ می‎داد.

"تهمت"ها را "تهم تن" وار تحمل می‎کرد و بر "تهمت پراکنان" "حکمت" هدیه می‎داد.

"یار مظلومان" بود و دعوتگر جبابره و طواغت به سوی حق.

چون "علی" سر در "چاه" می‎کرد و "وحدت امت" را "شیرازه" می‎بست.

نامش "حسینعلی" بود و آئینش "سلام و سلم".

نامش "حسین" و آئینش شهادت و خود "پدر شهید".

پاره نامش "علی" بود و آئینش "مدارا و مروت" که "مولایش علی" بود.

زبانش "زبان قرآن" بود و تن پوشش "روایت و درایت".

عمامه محمد در سر داشت و "ذوالفقار علی" در کام و "حلم حسن" در "سینه".

ناوبری کتاب