جان. این بود که بر سر حقیقت خود ایستاد و شوکران را سر کشید تا نه تنها با زندگی خود بلکه با مرگ خود نیز درسی تاریخی و جاودانه از خود به یادگار بگذارد. حکایت زندگی و مرگ آیت الله آزاده هم اینگونه بود با این برتری که نه یکبار بلکه سالهای سال طعم تلخ شوکران را در کام خود تحمل میکرد و شمع آجین روزگار شد اما حسرت یک آخ را بر دل مصلحت اندیشی های حقیر روزگار گذاشت.
روزی که آن بزرگمرد در نزدیکی سریر قدرت در برابر برخی مسایل بی پرده موضع گرفته و مخالفت کرده بی تردید دست به انتخابی تاریخی زده است. آن انتخابی که ای بسا او در هر روز زندگی خود در عرصه های کوچک و بزرگ به آن دست زده و هر بار حقیقت را در برابر مصلحت برگزیده است. آن زمان که رهبران بزرگ بر اساس مصلحت به انتخابی غیراخلاقی دست میزنند از این اصل غافل میشوند که هرگز نمی توان از مسیر و فرآیندی غیراخلاقی به نتیجه ای موجه و اخلاقی رسید. بدین ترتیب است که معمولا در بلند مدت مصلحت غیراخلاقی بازنده و مخرب از آب درآمده و انتخاب اخلاقی که شالوده اش بر حقیقت است اعتبار خود را باز مییابد. این واقعیت را تاریخ بارها و بارها با قضاوت مطلق و بی امان خود ثابت کرده است. آنجا که حتی کاریزماترین رهبران در هیاهوی محبوبیت و شکوه خود دست به مصلحتهای نه چندان اخلاقی میزنند گذر تاریخ آن هنگام که هیاهو و گرد و غبار جذبه و احساس فرو مینشیند محبوبیتشان را از آنان سلب کرده و قضاوت بیرحمانه ای بر آنها روا میدارد در حالی که آن دسته رهبرانی که هرگز حقیقت و اخلاق را به اولویت درجه دوم تقلیل