صفحه ۴۶

سقراط و آیت الله منتظری "هیوا تنهایی"

چند روزی از وفات آیت الله منتظری می‎گذرد و هر روز و هر ساعت بیشتر به این حقیقت واقف می‎شویم که او را نه تنها از دست ندادیم بلکه تازه بدست آوردیم. روح بزرگ آیت الله منتظری از زندان تنگی که جسمش را سالها محبوس کرده بود رها شد تا به اسطوره بپیوندد و فصلی از میراث فرهنگی سرزمین ما شود. هر چند او در زمان حیاتش نیز معلم اخلاق و آزادگی بود اما این روزها و پس از مرگش بخصوص ما نسل جدیدی ها بیشتر در مورد او می‎خوانیم و بیشتر می‎شنویم و خاطرات او را با کنجکاوی بیشتری پیگیری می‎کنیم و این یعنی اینکه او را بیشتر بدست آورده ایم تا از دست داده باشیم. عبدالله نوری در مراسم آیت الله به زیبایی گفته بود: "او کسی بود که هرگز حقیقت را فدای مصلحت نکرد". شاید این جمله عصاره فضیلت و تمام آن چیزی باشد که بتوان در مورد آن بزرگمرد در یک جمله بر زبان آورد. به راستی رابطه میان اخلاق، مصلحت و حقیقت رابطه بس ظریفی است. می‎توان گفت از اخلاق تا بی اخلاقی و از حقیقت تا بی حقیقتی یک قدم فاصله است و آن یک قدم همان مصلحت غیر اخلاقی است. می‎گویند سقراط شریفترین مرد آتن بود و گزافه نگفته ایم اگر که او را یکی از شریفترین انسانهایی بدانیم که در تاریخ بشریت زیسته اند. اما سرچشمه شرافت او در همان اصل بود که حقیقت را هیچگاه فدای مصلحت نکرد حتی مصلحتی به بزرگی حفظ

ناوبری کتاب