متبرک باد "راه" تو"آرش بهمنی"
آیت الله العظمی حسین علی منتظری، دیروز صبح درگذشت. خبر جانکاه بود و واقعه سخت نامنتظر و عجیب نیست اگر سنگ بنالد از این فراق و اعضا و رهبران جنبش سبز چون ابر در بهاران بگریند. منتظری شاید برای بسیاری اولین نمونه یک "آخوند" دگراندیش در جمهوری اسلامی بود که با فداکردن بزرگ ترین مقام رسمی در جمهوری اسلامی، دست از آرمان های خویش نشست. وی اخلاق مداری را سرلوحه فعالیت های خویش قرار داد و این گونه نامش بر جریده تاریخ ثبت شد و اگر در نظام سیاسی به مقام رهبری نرسید و در قائم مقامی رهبری ایران باقی ماند، اما رهبر دل های مردم ایران شد.
در این یادداشت اما قصدم بر آن نیست که مرثیه ای بنویسم در سوگ این مرد بزرگ، که بسیاری اساتید خواهند نوشت. در این جا میخواهم به "منتظری" به مثابه یک نهاد اشاره کنم که در مقابل نهاد استبداد به عنوان دیرپاترین نهاد ایرانی یک تنه ایستاد. البته کم نبودند افرادی که حتی جان خویش را نیز در این راه گذاردند، اما تفاوت بارز آن ها با آیت الله منتظری، در این بود که وی با ایستادگی در مقابل استبداد، نه تنها حصر و محدودیت را به جان خرید، بلکه مقامی را از دست داد که چند ماهی بیشتر با رسیدن به آن فاصله نداشت.
در روزهای پس از کودتای 22 خرداد هم، آیت الله منتظری در کنار مردم ایستاد و با پیام ها و سخنان خویش باعث دل گرمی اعضای جنبش سبز شد.