بسیار میکرد. او یک فقیه سنتی بود اما در سطحی فراتر و انسانی تر و اخلاقی تر از حقوق انسانی تمام شهروندان دفاع و حمایت میکرد. البته او نیز در تمام عمر پر فراز و نشیبش، مانند دیگر آدمیان، در حال تحول بود و اما نکته آن است که او از عالم سنتی و نظام فکری کهن به سوی جهان مدرن و مؤلفه های نوین آزادی و آزادگی و عدالت و برابری در حال تحول و سیر بود و این برای یک فقیه معمر حوزوی یک تعالی و امتیاز بزرگ به شمار میرود.
با این همه آنچه در سنت و سیره آیت الله العظمی منتظری مهم و برجسته است، شجاعت اخلاقی و دلیری در اندیشه و گفتار و اخلاص در اعمال است. او به تعبیر امامش علی بن ابیطالب دنیا را سه طلاقه کرده بود و در عمل نشان داد، به رغم اکثر همگنان و همقطارانش در پروسه انقلاب و در اردوگاه نظام جمهوری اسلامی، ذره ای میل به قدرت و ثروت و منزلتهای اعتباری ندارد و همین بی نیازی و وارستگی در او شجاعتی کم نظیر پدید آورده بود. شریعتی میگفت "داشتن" انسان را محافظه کار میکند و "خواستن" آدمی را ذلیل، و منتظری نه میخواست تا تن به ذلت دهد و نه داشت که برای از دست دادنش محافظه کاری کند. از این رو او در چهارچوب نظام اندیشگی اش و در حد تشخیص خود، هر بار و هر جا که ستمی دید، شجاعانه به اعتراض برخاست و هر جا ستمدیده ای یافت با دلیری و بدون ملاحظه کاریهای عموم عالمان و سیاستمداران به حمایتش اهتمام کرد. او از معدود شخصیت های انقلاب بود که مفتون کاریزمای رهبر با نفوذ و مورد احترامش یعنی آیت الله خمینی نشد و از این شجاعت برخوردار بود که در هر جا کاستی و انحرافی در کار انقلاب و مدیریت کشور مشاهده کند بی پروا و با اخلاص تذکر دهد و انتقاد کند و تا پایان نیز حتی به قیمت از دست