صفحه ۲۶۷

بی لباس) هم قابل توجه بود.

به سمت حرم حرکت کردیم. استقبال خوب اکثریت جمع از شعارهای سیاسی از همان اوایل صبح، مراسم تشییع را به یک راهپیمایی سیاسی تبدیل کرده بود که البته بی تناسب هم نبود؛ این صدای آیت الله منتظری بود که سالها هنگام حیاتش گوش شنوایی نیافته بود و حالا پس از مرگش از حنجره بغض آلود ما دوستدارانش انعکاس می‎یافت: "وصیت منتظری پایان این دیکتاتوری"، "منتظری مظلوم راهت ادامه دارد"... گلوی او سوتکی شده بود به دست ما کودکان گستاخ و بازیگوش !

با اینکه تقریبا در جلوی جمعیت تشییع کننده بودیم به داخل حرم راه پیدا نکردیم. حرم از قبل مملو از جمعیت مشتاقان شده بود. بعد از نماز همراه با جمعیت به سمت میدان شهدا حرکت کردیم. نیروی انتظامی در چند جای مسیر مثل میدان شهدا که تقاطع است سعی می‎کرد به جمعیت بقبولاند که تشییع تمام شده و باید به خانه ها برگردند. پیکر پاک آن مرد مظلوم دیگر با ما نبود ولی انگار جمعیت عزادار هنوز توانایی باور این اندوه را نداشت؛ شعارها هنوز با قدرت تمام ادامه داشت. بدون توجه به حرفهای پلیس جمعیت به سمت خیابان ساحلی (شهید محمد منتظری) حرکت کرد. در پیاده روها جمعی از مردم ایستاده بودند و ناباورانه به ما نگاه می‎کردند که فریاد می‎زدیم: "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم"، "سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن"، "ایرانی باغیرت حمایت حمایت"... گاهی برخی از آنها به جمعیت می‎پیوست و همصدای ما می‎شد. ترس مردم قم که سالها در

ناوبری کتاب