صفحه ۲۶۳

شبهه" (1) می‎خورد و "پشمینه پوشی تندخو" (2) است که بویی از عشق نشنیده و همه نصیحت و وصیت اش آن است "که عشق مباز" (3). هم اوست که در انبان اش جز "عجب و نماز" (4) هیچ نیست و کار و کسبش همه "حل و حرمت و ایجاب".

در این میان اما آیت الله منتظری نادره ای کم نظیر است. او است که فقه اش راه بر عشق نبسته است و تفقه اش به دنبال کرامت انسان و حقوق بشر روان است. برای نسل من که امتزاج نامیمون دین و دولت، حرمت معنویت - که ذات دین داری است - را مشوش کرده است و کارآمدی دولت را مخدوش، آیت الله نوید دهنده سرزندگی اخلاق و معنویت است.

مانند جوان نصرانی تازه مسلمان شده فیلم "روز واقعه" باید بگویم:

"حجت مسلمانی من آیت الله حسین علی منتظری است."

روحش قرین رحمت پروردگار باد.

سه شنبه 1 دی 1388

پی نوشت:

(1) صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‎خورد ____ پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف - "حافظ"
(2) پشمینه پوش تندخو کز عشق نشنیدست بو ____ از مستی اش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند - "حافظ"
(3) اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز ____ پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن - "حافظ"
(4) زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز ____ تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد - "حافظ"

ناوبری کتاب