صفحه ۲۵۲

و در نماز عشق چه خواندی ؟ "سید عطاءالله مهاجرانی"

آیت الله العظمی منتظری درگذشت. چراغ عمری سرشار از افتخار و مهر و مردم دوستی و آزادیخواهی به ظاهر خاموش شد. صدای گرم و صمیمانه ای که از جنس صداقت و وفا بود، دیگر به گوش نخواهد رسید. مرجعی که پناهگاه مردم بود و ملجاء آنانی که بر تن و روح خود زخمی از استبداد داشتند، دم فرو بست.

با اطمینان می‎توان گفت که کارنامه عمر آیت الله العظمی منتظری، کارنامه ای بی نظیر است. او عدالت و حقیقت خواهی و حق گویی را به عنوان محور و مدار زندگی خویش انتخاب کرد و همه عمر او هزینه های سنگینی بود که با روی باز و تبسم تحمل کرد. هیچگاه تسلیم ستم نشد، اما تحمل کرد. حکیم بود و استطاعت صبر داشت.

در دوران حکومت فاسد پهلوی از این زندان به آن زندان کشانده شد. شش ماه حبس انفرادی را تحمل کرد، بسیار شکنجه شد تا به تعبیر ازغندی، بازجوی جنایتکار ساواک، خمینی دیگری تحقق نیابد. یک بار او را از تبعید در شهر سقز کردستان به زندان اوین بردند. در هر شهری که تبعید بود، حضور او اسلام و مسلمانی را که سرشار از مهر و محبت و تواضع بود، نشان می‎داد. در دوران زندان به تدریس فقه و فلسفه پرداخت و تمام علمای دین که هم بند او بودند، از حضور ذهن و تسلط او بر اسفار و متون فقهی به شگفتی می‎آمدند. او اگر از نهج البلاغه سخن می‎گفت، سخنش تشریفات نبود، دستش در تمام عمر به خون کسی

ناوبری کتاب