در سوگ سنگربان حقوق مخالفین "عبدالعلی بازرگان"
قهرمان نهضت ملی، دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی گفت: "تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که پنجه در پنجه بریتانیای کبیر انداختم و صنایع نفت را ملی کردم" !
راستی گناه آیت الله منتظری چه بود که او را از اوج عزت در مقام جانشینی بلامنازع رهبر انقلاب پائین آورد و بیست سال در حبس و حصر و هتک و حمله و هجوم قرار داد؟
آقای [ . . . ] در تسلیت نیش و نوش داری پس از این ضایعه، دقیقا بر این گناه، که چیزی جز "نه" گفتن به امام نبود، از دید خود و پیروانش انگشت گذاشت و از خداوند خواست چنین گناهی را با "پوشش مغفرت و رحمت بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد" !؟
به راستی منتظری چرا و چگونه و چه وقت در برابر کسی که او و "مطهری" را حاصل عمر خود میشمرد، ایستاده بود؟ او که حرمت استاد همواره نگهداشته و سخنی کمتر از "حضرت امام" درباره ایشان نگفته بود، جز این که برخلاف ذوب شدگان در ولایت کاریزمائی امام !، که دین و دل سپرده، به خود اجازه اندیشه کردن در آرائش را نمی دادند،