خمینی تئوریزه کرد. اگر در رأس این ساختار، حسین شریعتمداری، سردار جعفری، محمود احمدی نژاد یا نقدی قرار گیرد، باز هم تعارضی با نظریه ولایت مطلقه فقیه ندارد. برای آن که ولی فقیه که در ابتدا مجری احکام فقهی بود، در انتها به تعطیل کننده همه احکام فقهی در پای قدرت تبدیل شد. این نکته مهم را سردار جعفری بهتر از هر فرد دیگری دریافته است. هم او بود که گفت: "حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران از ادای نماز واجب تر است". (2)
مسأله ایران چه بود و چیست ؟ مسأله، مسأله دولت مطلقه بود و هست. ایرانیان با انقلاب 57 نشان دادند که قادر به سرنگونی دولت مطلقه هستند. اما در عین سرنگون سازی دولت مطلقه از طریق انقلاب، نتوانستند نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر برسازند.
ممکن است بتوان این نظام را هم سرنگون کرد، اما سرنگونی جمهوری اسلامی، سرنگونی ولایت مطلقه فقیه نیست.
تا وقتی مردم از طریق سازمان یابی منافع، علائق، ترجیحات و هویات متکثر قادر به برساختن انجمن های واسط و قدرتمند کردن خود نشوند، نظام ولایت فقیه پایدار خواهد بود، اگر چه در رأس نظام سیاسی، سکولارها حاکم باشند. [ . . . ]
وقتی یک جامعه شناس به رفتار سیاسی ایرانیان مینگرد، از خود میپرسد: این اقدام چه ارزشی دارد که آنان دولت مطلقه ولایت فقیه را سرنگون سازند و دولت مطلقه (ولی غیر روحانی، پدرسالاری) دیگری را جانشین آن کنند؟ چرا به جای آن که خود را از شر دولت مطلقه رها سازند، برای تصرف دولت مطلقه مبارزه میکنند؟ چرا به