ابتلائات دنیوی، "کفاره" ایستادگی های او بود. [ . . . ] از خدا میخواهد تا "با پوشش مغفرت و رحمت خویش" ایستادن او را "بپوشاند". او نبود که دستور کشتار مخالفان زندانی را صادر کرد. او نبود که حکم ترور دگراندیشان و دگرباشان را در داخل و خارج صادر کرد. او در تمام این جنایات در صف مقتولان و در برابر قاتلان قرار گرفت. او پاک پاک از میان ما رخت بربست.
در وصف شجاعت او بسیار گفته و نوشته اند. اما شجاعت نظری، مقام کم یابی است. اینکه آدمی صادقانه با باورهای پیشین خود مواجه شود و باورهای بلادلیل را چون برف پیش آفتاب ریزد تا آب شوند، شجاعت کم یابی است. او دستگاه فقهی - حقوقی خود را دائما متحول میکرد. اگر در آغاز ولایت فقیه جایگاه ویژه ای داشت، در پایان حقوق شهروندان جایگزین عرف اعراب زمان پیامبر اسلام شد.
پایان او، آغازی دیگر بود. درگذشت او حیات تازه ای به او داد. او نوع دیگری از رابطه قدرت و حقوق را به ما استبدادزدگان نشان داد. او نوع دیگری از شخصیت سیاسی را به ما شناساند. اگر جنبش سبز به اهداف خود دست یابد، او در عمل هم به پیروزی دست خواهد یافت. جنبشی که از آغاز با آن بود و تا آخرین لحظه های عمر در حال برساختن آن بود. رفت و ما را تنها گذاشت. چشمان ما را اشک آلود کرد. دل ما را اندوهگین ساخت. او فقط پدر محمد و احمد و سعید و دخترانش نبود، او پدر همه ما بود. جسمش در جایی خواهد آرمید. اما شخصیتش با ما و سرمشق ما خواهد بود.