شد، نظر فوکو تغییر کرد. آیت الله خمینی نمی خواست گاندی ایرانیان و جهانیان باشد. [ . . . ] اما تقدیر این بود که شخصیت دیگری در برابر زندان و شکنجه و اعدام بایستد. او بود که از آغاز در برابر نقض حقوق اساسی مخالفان ایستاد. او بود که دست اش به خون آلوده نگشت. او بود که مقام رهبری را در پای حقوق زندانیان قربانی کرد.
شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی چیزی نبود که او را وادار به سکوت کند. "پست رهبری" چیزی نبود که او را فریب دهد. اهانت و حمله اوباش چیزی نبود که او را بترساند. حبس چند ساله در منزل چیزی نبود که او را وادار به عقب نشینی کند. فضائل چیزی نبود که او بتواند آنها را در پای رذائل قربانی کند. تنهایی و تک افتادگی چیزی نبود که مقاومت شجاعانه او را سست سازد. اهانت های گسترده زمامداران حاکم، آخوندهای درباری و دستگاه سرکوب چیزی نبود که او را بشکند. یک آن خانواده زندانیان را تنها نگذارد.
ایستاد و ایستاد و ایستاد تا به الگوی مبارزاتی مردم ایران تبدیل شد. نشان داد که میتوان در برابر قدرت خودکامه ایستاد. نشان داد که حتی اگر شخصیتی کاریزماتیک همه را مسحور خویش سازد، هنوز هم میتوان اسیر پوپولیسم نشد و تک و تنها در برابر ظلم و جنایت ایستاد. وقتی بسیاری به حمام خون رفتند، او به سرچشمه شراب طهور تبدیل شد. حق با آیت الله علی خامنه ای است که میگوید در اواخر دوران آیت الله خمینی "امتحانی دشوار و خطیر پیش آمد". آری در آن امتحان بسیاری مردود شدند. علی خامنه ای "ابتلائات دنیوی" بسیار برای آن بزرگ مرد منتقد پدید آورد. حال پس از درگذشت او نوشته است که آن